آموزش نهادی اجتماعی است که انتظار می رود جامعه به وسیله آن دانش، معلومات پایه و اساسی، مهارت و ارزشهای اجتماعی و هنجارهای فرهنگی را به افراد منتقل کند. نهاد آموزش در جهان با بحرانهای زیادی مواجه است اما به نظر می رسد مهمترین مساله که به اشکال مختلف در آموزش شایع است شامل مواردی است که سرمنشاء تبعیض، تفکیک و جداسازی هستند. در ایران پولی شدن آموزش در زمره همین موارد است.
برای بسیاری از گروههای اجتماعی مسیر تغییر و تحرک اجتماعی از آموزش و پرورش می گذرد. خصوصا گروههای شغلی و درآمدی که از آینده بیم دارند. هر چه قدر گروه شغلی و درآمدی به فرودستی نزدیکتر باشد احتمال اینکه آموزش با کیفیت تنها راه پیشرفت و تغییر در آینده محسوب شود، بیشتر است. در واقع آموزش تنها راه برون رفت گروههای اجتماعی فرودست و تهیدست از فرودستی و تهیدستی است.
گروههای اجتماعی فرودست برای راه یافتن به جامعه و در حاشیه نماندن، برای راه یافتن به دانشگاه و برای داشتن مشاغل رسمی، نیازمند بهره مندی از آموزش با کیفیت هستند. به همین جهت بسیاری از والدین آگاهانه تلاش می کنند با بهره گیری از فرصت های آموزشی بهتر، فرودستی را جبران کرده و پایان دهند. عزم و اراده به تغییر از راه آموزش تا حدی است که برخی از خانواده ها هزینه های رفاهی، فراغت و سلامت که گاه بسیار ضروری است را می کاهند و بر هزینه های آموزشی می افزایند. زیرا آنان امید دارند فرزندان شان به واسطه آموزش در موقعیت اجتماعی بهتری قرار بگیرد.
اما مساله به این سادگی نیست. سرعت پولی شدن آموزش، فزاینده است. هر روز مدارس و شیوه های جدیدی در حوزه آموزش ظهور پیدا می کنند و به مرور بسیاری از گروههای درآمدی قادر به پرداخت هزینه های آن نیستند؛ زیرا آموزش باکیفیت، کالایی لوکس است که به سادگی در دسترس همگان نیست و با توان اقتصادی بسیاری از گروههای اجتماعی تناسبی ندارد. از همین روی بسیاری از خانواده ها از رقابت بر سر دستیابی به آموزش باکیفیت باز می مانند. در حال حاضر آموزش خدمتی در برابر پول است. نه خدمتی رایگان و برای همگان.
پس آموزش به مثابه کالا در اختیار گروههای درآمدی فرادست قرار می گیرد. از این رهگذر کم نیستند کسانی که دچار جدایی گزینی اجباری از طبقات فرادست می شوند، آنها تفکیک شده و مورد تبعیض قرار می گیرند. تبعیضی ادامه دار که به آینده گره خواهد خورد. گروههای درآمدی بسیاری قادر به پرداخت این شهریه ها برای سال های تحصیلی متوالی نیستند و این یعنی آنها در چرخه تهیدستی باقی خواهند ماند و هر روز موقعیت اجتماعی فرودست را بازتولید کرده و آن را به فرزندان شان نیز منتقل خواهند کرد.
گروههای فرادست فقط شامل کسانی که بیشترین سرمایه اقتصادی را در دسترس دارند نیستند زیرا کسانی که در این گروهها قرار می گیرند عمدتا صاحبان سرمایه های اجتماعی و فرهنگی هم هستند. پس چرخه فرودستی آنجایی بیشتر بازتولید می شود که گروه هایی در سن تحصیل حق معاشرت، تعامل اجتماعی و جامعه پذیر شدن با گروههای اجتماعی صاحب سرمایه فرهنگی باز می مانند. اینجاست که گروههای فرودست همراهی با گروههای فرادست را از دست می دهند و در حلقه های تنگ طبقاتی محصور می شوند که به واسطه کمبود سرمایه اقتصادی از سرمایه فرهنگی نیز بی بهره یا کم بهره است.
این مساله موید آن است که تنها پول و سرمایه اقتصادی علت تبعیض در آموزش نیست. زیرا تجربه تحصیلی در کودکان فقیر و غنی کماکان نابرابر خواهد ماند؛ زیرا کیفیت زندگی نیز بر روند آموزش و یادگیری تاثیر دارد. خانوادههای با درآمد بالا قادرند سرمایه فرهنگی بیشتری در اختیار فرزندان خود قرار دهند که تجربه زیسته و توانایی آموختن را در مدرسه و جامعه شکل می دهد.
گروههای اجتماعی که به واسطه طرد شدن از دریافت خدمات آموزشی باکیفیت محروم مانده اند در شرایطی اجتماعی می شوند که در حال بازتولید چرخه آسیب های اجتماعی هستند. زیرا عمدتا مدارس کم برخوردار و محروم دچار مسایل اجتماعی و آموزشی بسیاری هستند. پس هم در زمان حالا و هم در آینده موقعیت های اجتماعی و فرصت برابر را در اختیار نخواهند داشت.
با روند فزاینده و سریع پولی شدن آموزش، مدارس غیرانتفاعی که زمانی انگشت شمار بودند حالا جایشان با مدارس دولتی عوض شده است. مدارس دولتی نیمه جان و کم فروغ شده اند و از معلمان، کتابها، خدمات و فضای آموزشی مناسب برخوردار نیستند. از همین رو به نظر می رسد آموزش رایگان به مثابه حقی همگانی به پایان خود نزدیک است. به همین دلیل آموزش و پرورش امروز بیش از هر زمان دیگری سرآغاز مسیری است که به بازتولید نابرابری و نبود فرصتهای اجتماعی برابر و جامعه ای تبعیض آمیز دامن می زند و از منظری دیگر منجر به تداوم بخشی و پایداری آینده روشن، تضمینی و انحصاری برای گروه های فرادست بدل می شود.
بدین سان فرصت ها برای همیشه در تصرف گروههای فرادست که بیشترین سرمایه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در اختیار دارند، باقی می ماند. بعد به آموزش عالی منتقل می شود و سپس به احراز موقعیت های شغلی و حرفه ای در جامعه ختم می شود. این مسیر به عنوان چرخه ای معیوب عمل می کند که نابرابری اجتماعی، تبعیض و جداسازی را از مدرسه آغاز می کند و در جامعه تثبیت و پایدار میکند.