جهانی شدن در حوزههای مختلف دغدغهی تمام کشورهای دنیا و از جمله ایران است. در جریان جهانی شدن، پیوستگی، تعامل و اثرگذاری فرهنگها دیده شده و تمایلات جهانگرایانه قوت مییابد. در حوزهی ادبیات، گاهی، تشخیص مضامین ناظر به جهانیشدن دشوار است. حال پرسش مهم آن است که یک اثر ادبی در چه زمانی در چه شرایطی، جهانی ملاحظه میشود و ادبیات معاصر ما در این میانه چه جایگاهی دارد؟
این دغدغه بهانهای شد برای نشست «ادبیات ایران و جهانیشدن» که چهارشنبه اخیر از سوی گروه داستان فارسی خانهی فرهنگ گیلان با حضور شیوا مقانلو، نویسنده، مترجم و منتقد حوزهی ادبیات، در خانهی فرهنگ گیلان برگزار شد.
مقانلو در این نشست با طرح این پرسش که چگونه باید داستانهای خوب ما، در جهان دیده شوند؟ گفت: برای شناخته شدن کتاب در سطح جهانی، همت و همراهی مالی و معنوی نیاز است. به عنوان مثال کشورهای غیرانگلیسی زبانی که کتابهایشان در دنیا مطرح شده و اتفاقا برخی هم مانند ترکیه و افغانستان، همسایگان ما هم هستند، از حمایتها و کمکهای یک تیم کامل بهرهمندند، چرا که نوشتن کتاب، کار یک فرد است، اما برای دیده و شناخته شدن کتاب، ولو در داخل کشور، باید یک گروه حمایتی قوی از انتشارات تا فروش و پخش و غیره، از آن پشتیبانی نمایند.
تفکر در زبان انجام میپذیرد، ما به زبانی که با آن به دنیا آمدهایم، فکر میکنیم، خواب میبینیم، مینویسیم. به نوعی ویژگیهای فرهنگی ما به آن متصل است و کتابی که با زبان اندیشیده شده، خلق شده باشد، ترجمهاش تا حدی مشکل و یا ناممکن است.
این عضو فعال در حوزهی نشر گفت: واقعیت آن است که من بسیاری از داستانهای درجه یک فارسی را بررسی کردهام و متاسفانه این داستانهای خوب و درخشان، قابلیت ترجمه به زبانهای دیگر را ندارند، چرا که صرفا در زبان فارسی رخ دادهاند و قدرت خود را از این زبان گرفتهاند، یعنی بازیهای زبانی ناب فارسی، به زبانی دیگر قابل انتقال نیست.
وی در ادامه از نویسندگانی چون هاروکی موراکامی نویسندهی ژاپنی نام برد که همهی جهان او را با آثارش میشناسند و گفت: کتابهای موراکامی جهانی شده و داستان های او، مخاطب را در تمام دنیا با خود همراه نموده، او از همان ابتدا تا آخرین کلمهی داستان، جذابیت کار را با تسلطی کمنظیر انجام میدهد.
خالد حسینی، نویسندهی افغانستان نیز با کتاب «بادبادکباز» جهانی شد. کتابی که به سینما راه پیدا کرد و با ساخته شدن فیلمش، بیشتر در دنیا شناخته شد.
مقانلو با بیان اینکه باید در ترجمه به هر زبانی، به زبان و فرهنگ آن نزدیک شد، گفت: تفکر در زبان انجام میپذیرد، ما به زبانی که با آن به دنیا آمدهایم، فکر میکنیم، خواب میبینیم، مینویسیم. به نوعی ویژگیهای فرهنگی ما به آن متصل است و کتابی که با زبان اندیشیده شده، خلق شده باشد، ترجمهاش تا حدی مشکل و یا ناممکن است.
تجربههای کوتاهنویسی ایران نشان داده داستانهای کوتاهش بسیار موفقتر از رمانهایش است، برعکس کشورهای عرب زبان که در ژانر رماننویسی موفقترند. اما ما در طول این سالها، بیشتر در بخش ادبیات کودک و نوجوان جهانی شدهایم که از دلایل آن میتوان، متن کوتاه، زبان ساده و تصویرگریهای مطلوب را برشمرد.
وی زبان فارسی را یکی دیگر از مواردی دانست که جهانی شدن ادبیات معاصر ما را دشوار میکند و در این باره گفت: فقط چندکشور در جهان به زبان فارسی سخن میگویند. در زبان ما، اصطلاحات، تمثیلات و استعارهها، به حدی زیاد است که امکان ترجمهی برخی از آنها وجود ندارد و یا به ازای هر کدام از آنها، پانویسهای طولانی نیاز است که در هر صورت ترجمه را دشوار میسازد و البته در ادبیات ما این ترجمهناپذیرها بسیارند.
تصویر نیاز به ترجمه ندارد و فیلم حتی بدون زیرنویس شدن، راه خودش را باز میکند و با دنیا حرف میزند. اما ادبیات تا ترجمه نشود، به دنیا معرفی نمیشود، ما هم هنوز وارد بازار ترجمهی دنیا نشدهایم
این نویسنده، ایران را از معدود کشورهایی دانست که در آن هر کتابی در حوزهی ادبیات روز جهان، به فارسی ترجمه و ارائه میشود و در ادامه با اشاره به این مهم که داستان کوتاه ایران نسبت به رمان آن پیشی گرفته است، گفت: تجربههای کوتاهنویسی ایران نشان داده داستانهای کوتاهش بسیار موفقتر از رمانهایش است، برعکس کشورهای عرب زبان که در ژانر رماننویسی موفقترند. اما ما در طول این سالها، بیشتر در بخش ادبیات کودک و نوجوان جهانی شدهایم که از دلایل آن میتوان، متن کوتاه، زبان ساده و تصویرگریهای مطلوب را برشمرد.
این منتقد ادبی، تصویرگری در ایران را بسیار پیشرفته و در جهان شناختهشده عنوان نمود و گفت: اقبال به کتابهای حوزهی کودک و نوجوان ایران در جهان، بیشتر به دلیل تصویرگریهای فوقالعادهاش است و ترجمه در این روند به تنهایی تعیین کننده نیست.
مقانلو در پاسخ به این سوال که چرا سینمای ایران توانسته در عرصههای جهانی موفق تر از ادبیات باشد، گفت: تصویر نیاز به ترجمه ندارد و فیلم حتی بدون زیرنویس شدن، راه خودش را باز میکند و با دنیا حرف میزند. اما ادبیات تا ترجمه نشود، به دنیا معرفی نمیشود، ما هم هنوز وارد بازار ترجمهی دنیا نشدهایم، ضمن اینکه باید به این مهم هم اشاره کرد که سینمای ایران به شخص کیارستمی مدیون است. کیارستمیتوانست سینمای ایران را به مخاطبان جهان نشان دهد. یعنی دنیا با او نسبت به سینمای ایران کنجکاو شد. اما در ادبیات معاصر ما هنوز این اتفاق رخ نداده است و اثری نبوده که دنیا را شگفتزده کند.
این مترجم چاپ کتاب در کشورهای خارجی را چونان قیف معکوس دانست و گفت: در خیلی از کشورها برای انتشار کتاب، موانع بسیاری باید پشت سر گذاشته شود. چاپ کتاب کار سادهای نیست. ابتدا کتاب باید در شهر نویسنده شناخته و در مجلات محلی نقد و نگاه شود و اگر تایید لازم فراهم آمد، وارد ایالت خواهد شد. اگر در این بخش هم موفقیت کسب نمود، یک ناشر در سطح جهانی کتاب را منتشر میکند و حالاست که آن فرد به عنوان یک نویسندهی واقعی شناخته شده و با هزینهی ناشر، تورهای کتاب آغاز میشود. و این روند خودش موجبات اعتماد را فراهم میآورد.
مقانلو در پایان با تاکید بر این که ما باید از کتابهای ترجمه بیاموزیم و تالیفات خود را به سوی قصههای قدرتمند با روایت و تکنیک صحیح پیش ببریم، گفت: خوشبختانه در سالهای اخیر داستانهایی از نویسندگان جوان نسل جدید دیده میشود که به استانداردهای جهانی نزدیکترند و این بسیار مطلوب است.