افزایش دما نوار ساحلی را غیرقابل سکونت میکند
رئیس موسسه ملی تغییرات اقلیمی و محیطزیست دانشگاه تهران:
امین شول سیرجانی – شهروند
مطالعات سازمان ملل نشان میدهد کاهش آورد آب هیرمند به تالاب هامون با تغییرات اقلیمی ارتباطی ندارد
تغییرات اقلیمی واقعیت است یا افسانه؟ این سوال از نظر بسیاری از کارشناسان پیش پا افتاده و مبتدیانه است. بسیاری از کارشناسان تغییرات اقلیمی، محیطزیست، جغرافیا و رشتههای دیگر تغییرات آب و هوایی را بهعنوان واقعیت پذیرفتهاند اما گویی در ایران و برخی دیگر از کشورها هنوز این واقعیت درک نشده است. مجید شفیعپور، رئیس موسسه ملی تغییرات اقلیمی و محیطزیست دانشگاه تهران در گفتوگو با «شهروند» با بدیهی دانستن تغییرات اقلیمی و اثر آن بر وضع زیستن انسانها کوشیده است دورنمای آثار تغییرات آب و هوایی را بر اقلیم ایران مشخص کند. او ازجمله پژوهشگرانی است که میکوشد دقیق و مبتنی بر دادههای علمی سخن بگوید. از همین رو از طرح مباحثی که ریشهای در تحقیقات آب و هوایی ندارند، پرهیز میکند. او به سیاستگذاران ایرانی توصیه میکند با پذیرش این واقعیت بکوشند سیاستهای توسعه کشاورزی و صنعت را در ایران متناسب با مدلهای تغییرات اقلیمی طراحی کنند.
در دو سال اخیر که وضع بارشها نسبت به سالهای قبل بهتر بوده است «عبارت ترسالی» هم بیشتر به گوش میخورد. برخی حتی از «احتمال ادامهداربودن ترسالی» سخن میگویند. اصلا آیا ما پدیدهای به نام ترسالی داریم. اگر چنین پدیدهای وجود دارد میتوانیم بگوییم پس از دو سال بارش خوب وارد چنین وضعیتی شدهایم؟
استفاده از اصطلاح «ترسالی» در مقابل «خشکسالی» خودش موضوع چالشبرانگیزی است. در ادبیات علمی پدیدهای به نام ترسالی نداریم؛ سالهای پربارش و کمبارش داریم. روند بارشها در هر نقطه جغرافیایی بر اساس حداقل اطلاعات سه دهه قبل از آن برآورد میشود. بنابراین شاید مناسب و درستتر است که عنوان کنیم امسال بارندگی کمتر از میانگین یا بیشتر از میانگین بوده. خشکسالی پدیدهای است با مجموعهای از اثرات که موجب کمبارشی میشود؛ اما در مقابلش چیزی به نام ترسالی تعریف نشده است.
آیا مدلهای تغییرات اقلیمی تا حدی میتواند الگوی بارش را در سالهای آینده به ما نشان دهد؟
مدلهای تغییرات اقلیمی که برگرفته از غلظت گازهای گلخانهای در اتمسفر است، فقط و فقط روی چند پارامتر مشخص تلاشهایش را انجام میدهد که بتواند ببیند تغییرات برگرفته از افزایش گازهای گلخانهای معادل دیاکسید کربن در اتمسفر آیا باعث شکلگیری پدیده گرمایش جهانی میشود یا خیر. پدیده گرمایش جهانی میتواند مجموعهای از عوارض را به جا بگذارد؛ مثلا میتواند یخهای قطبهای شمال و جنوب را آب کند و به همین دلیل سطح آبهای آزاد و اقیانوسها را بالا بیاورد و سواحل را زیر آب ببرد. میتواند باعث خودسوزی جنگلها یا بروز سیل شود. میتواند بیماریهای نو پدید به همراه داشته باشد و امنیت غذایی را تهدید کند؛ یعنی حاصلخیزی اراضی کشاورزی را پایین بیاورد. مجموعه همه اینها که به تعدادی از آنها اشاره کردم بهعنوان پدیده گرمایش جهانی شناخته میشود. مدلسازان، اقلیمشناسان، مهندسان و اقتصاددانان هر کدام از منظر تخصصی خود به این اجماع رسیدهاند که رابطه و همبستگی معناداری بین ازدیاد میانگین دمای سطح زمین با گاز دیاکسید کربن به نمایندگی از گازهای گلخانهای وجود دارد. بعد از این مقدمه، میرسیم به این نقطه که به طور کلی گرمایش زمین میتواند بر اقلیم کشورهای مختلف اثر بگذارد. برای مثال کشور ما بهعنوان کشوری با اقلیم خشک و نیمهخشک میتواند رژیم بارشهای جوی را داشته باشد؛ به گونهای که بارشها در زمانهای کوتاه اما نزدیک به همدیگر کمتر باریده شود و قبل از اینکه مجال پیدا کند که به زیر زمین و سفرههای زیرزمینی برود به واسطه وزش باد یا دما تبخیر میشود. یکی از آثار این تغییر رژیم بارش میتواند این باشد که منابع آبیمان کاهش پیدا کند.
بررسی روند میانگین بارش بلندمدت ایران هم البته نشان میدهد که ما با کاهش معناداری روبهرو شدهایم.
اطلاعات ۵۰ سال گذشته نشان میدهد ما سالانه پنجونیم میلیمتر کاهش بارندگی داریم. این پنجونیم میلیمتر به اضافه افزایش تبخیر یک تا یکونیم میلیمتری آبهای سطحی درمجموع موجب شده ما سالانه ششونیم میلیمتر کمبود حجم بارش داشته باشیم. اینها اعدادی است که بر اساس محاسبه بارشها از حدود سال ۱۳۴۷ تا به امروز به دست آمده است. سازمان هواشناسی آینده را از طریق همین مدلسازیها و اندازهگیریهای مبتنی بر اطلاعات ۵۰ سال گذشته تخمین میزند که اگر همین روند دنبال شود ما در چه زمانی میتوانیم با بحران جدی تأمین منابع آبی برای بخشهای مختلف مصارفمان مواجه شویم. عدد دیگری هم بگویم که شاید وضع خاص ایران را در اثرپذیری سوء ناشی از تغییر اقلیم به واسطه پدیده گرمایش جهانی دقیقتر نشان دهد. از حدود ۱۷۰ سال پیش تا الان (۱۸۵۰ تا ۲۰۲۰ میلادی) میانگین افزایش دمای کره زمین به حدود ۲/۱ درجه سلسیوس رسیده است. اما میانگین افزایش دمای هوا در منطقه غرب آسیا که شامل ایران هم است، حداقل ۸/۱ درجه سلسیوس بوده است.
به زبان ساده پیامدهای این افزایش دمای هوا در کشور ما چه بوده و خواهد بود؟
معنایش این است که کشور ما نسبت به پدیدههای تغییرات اقلیمی آسیبپذیر است. البته سازمان هواشناسی فراتر رفته و این ۸/۱ درجه را در آستانه ۲ درجه سلسیوس اعلام کرده که یعنی واقعا تهدیدها ملموس و جدی است.
پس درواقع نخستین اثر تغییرات اقلیمی منتهی به پدیده گرمایش جهانی افزایش تبخیر آبهای سطحی، کاهش بارش و میزان نفوذ بارندگیها به آبهای سطحی است. میتوانیم اینطور نتیجه بگیریم که در سال آبی مثل همین سالی که الان در آن هستیم، اگر به نسبت میانگین بلندمدت پربارش محسوب شویم این پربارشبودن لزوما به این معنا نیست که این آب سفرههای ما را تغذیه میکند؟
از طرفی آبها نسبت به سالهای گذشته بیشتر تبخیر میشود. یقینا بارندگیها هم نمیتواند مثل حالت معمول میانگین طولانیمدت، سفرههای آب زیرزمینی را تغذیه کند.
شدت تبخیر و افزایش تبخیر آیا به لحاظ جغرافیایی آثار متفاوتی دارد یا در تمام مناطق ایران یکی است؟
مدلسازی که در این زمینه همکاران اقلیمشناس انجام دادند نشان میدهد این تغییر رژیمهای بارش و افزایش تبخیر سطحی در مناطقی مثل دامنههای زاگرس و البرز تا خراسان رضوی، نسبت به سایر مناطق کشور بیشتر بوده است؛ یعنی براساس اطلاعات مبتنی بر ۵۰ سال گذشته تا حدود ۷۰سال آینده، مدلها نشان داده که مناطقی که الان خیلی کمتر مورد تهدید منابع آبی است طی ۷۰ سال آینده با تهدید بیشتری روبهرو میشود.
آیا معنای حرف شما این است که درواقع سیاستگذاران کشور باید آثاری را که این مدلسازیها نشان میدهد در تصمیمات برنامههای توسعه لحاظ کنند؟
معنایش برای سیاستگذاری این است که ما توسعه کشاورزی و پارهای از فعالیتهای صنعتیمان را نباید به سمت مناطقی در محدوده زاگرس، البرز و ادامه آن تا خراسان رضوی ببریم؛ یعنی برای حفظ منابع آب کنونی تضمینی وجود ندارد مثلا اگر برای استانهای شمالی میانگین بارش سالانه ما هزار میلیمتر است و برای میانگین کل کشور حدود ۲۳۵ میلیمتر است؛ این ۲۳۵ میلیمتر ممکن است به حدود ۲۰۰ میلیمتر برسد اما آن هزار میلیمتر به حدود ۶۰۰ یا ۵۵۰ میلیمتر کاهش یابد.
آقای شفیعپور! شما با استناد به مدلسازیهای اقلیمی به سیاستگذاران توصیه میکنید در بارگذاری بخش کشاورزی و صنعت روی منابع آب مناطقی که اکنون پربارش هستند هم احتیاط کنند. اما الان در استانهای کویری هم که میانگین بارش کمتر از ۲۳۵ میلیمتر است بارگذاری صورت میگیرد به این امید که آب را از دریا به مرکز کشور منتقل کنند.
انتقال آب بحث بسیار مهمی است. انتقال آب فقط برای مصارف شرب مفهوم پیدا میکند؛ نه برای آب کشاورزی و صنعت. متداول است که آب کشاورزی و صنعت در همه جا از طریق رودخانهها و نهرها یا کانالهای روباز تأمین میشود؛ زیرا هزینه انتقال آب با لوله و نوع آبی که میتواند از آن انتقال پیدا کند، خیلی بالاست.
شما به پیشبینی مدلسازی درباره وضع مناطق شمالی و غربی ایران اشاره کردید. درباره استانهایی که همین حالا با بحران روبهرو هستند هم پس باید نگران بود. برای نمونه تالاب هامون طی دو دهه همواره با مسأله خشکسالی روبه رو بوده است. آیا این بحران تشدید میشود؟
درباره وضعیت هامون باید توجه داشته باشیم که مجموع تالابهای هامون و دریاچه آن از جنس تالابهای فصلی هستند. این واقعیتی است که شاید کمتر به آن پرداخته باشد. در گذشته هم اینطور نبوده که تالاب دوازده ماه سال آب داشته باشد. تالاب هامون کارکرد موسمی و فصلی داشته است. مجموعه تالابهای هامون تقریبا از ماه بهمن همواره پرآب میشدهاند و حداکثر پنج ماه هم آب داشتهاند. سالهایی هم بوده که به دلیل ورود سیلابها تا حدود ۶ ماه و ششماهونیم در سال آب در آن باقی میمانده است. اما اوقاتی هم بوده که به واسطه کمبود یا برداشتهای بیشتر از ظرفیت در بالادست، آب کمتری به تالاب در ایران میرسیده است. البته رطوبت سطحی در تالاب بسیار کاهش پیدا کرده است. وقتی رطوبت سطحی کاهش پیدا کند یعنی مدت زمانی که دارای آب بوده بسیار کاهش پیدا کرده و خود این خشکشدن تالابها و از دسترفتن رطوبت سطحی در تالاب میتواند آنها را به کانونهای انتشار ریزگرد تبدیل کند.
خب آیا میتوانیم وضع امروز تالاب هامون را در چارچوب همان مدلسازیهای اقلیمی فهم کنیم یا مسأله دیگری در میان است؟
سوال بسیار خوبی است. اتفاقا مطالعه خیلی خوبی هم سازمان ملل انجام داده که آیا پدیده گرمایش جهانی اثرات سوئی بر حوضه آبریز هیرمند در افغانستان به جا گذاشته است یا خیر؟ میتوانیم بگوییم رودخانه هیرمند تأمینکننده بیش از ۸۵درصد آب تالابهای هامون است. مطالعه سازمان ملل نشان داده که تغییرات اقلیمی تقریبا اثری بر آورد حوضه آبریز رود هیرمند نداشته است. این مطالعهای است که حدودا ۹ سال پیش دفتر محیط زیست سازمان ملل انجام داده و اعلام کرده است.
نکته مورد اشاره شما درواقع خلاف ادعایی است که در سالهای اخیر درباره کاهش آورد آب رودخانه هیرمند مطرح میشود؟
افغانستانیها مایل هستند این ادعا را به ما تلقین کنند که وضعیت هامون در نتیجه تغییرات اقلیمی کاهش یافته است. در حالی که بخشی از آب برای پرورش ماهی به جایی مثل گودزره در خاک افغانستان هدایت میشود. تصاویر ماهوارهای نشان میدهد اراضی کشاورزی زیر کشت در داخل خاک کشور همسایه ما از آبی تغذیه شده که باید به هامون میآمد. این کشاورزی طی دو یا سه دهه گذشته به شش برابر افزایش پیدا کرده است. توافقی صورت گرفته که سالانه حدود ۸۲۵میلیون متر مکعب آب در طول سال به ایران برسد اما طرفهای افغانستانی سیلابهای موسمی که امکان کنترلش را ندارند به حساب حقآبه میگذارند. در صورتی که اوقاتی در سال داریم که نزدیک به ۴ ماه هیچ آبی از رود هیرمند نمیرسد. البته حساب سیلابهای کنترلناپذیر از این آب جداست.
برگردیم به محور اصلی گفتوگو، مطالعات مورد اشاره شما چه دورنمایی درباره نوار ساحلی جنوب کشور نشان میدهد؟
اندازهگیریها و گزارشهای ماهوارهای نشان داده است که حدود ۴ سال پیش بالاترین دمای کره زمین در محدوده بوشهر به ثبت رسیده و دمای حسی به مراتب بالاتر است. مقالهای بود که در نیچر هم به چاپ رسید و به گونهای پیشبینی کرد که اگر این دما تداوم داشته باشد، تا نیمه قرن حاضر، آنقدر دما بالا میرود که به ۵۰ درجه برسد. برآورد دانشمندانی که این مقاله را در نیچر به چاپ رساندند این بود که تا ۳۰ سال آینده منطقه خلیجفارس آنقدر داغ میشود که زندگی در دو طرف آن در فضای باز تقریبا غیرممکن میشود. ما فعالیتهای سرمایهگذاری و بارگذاری مانند نفت، گاز و پتروشیمی را باید سریع انجام دهیم زیرا بعد از آن ساختوساز دیگر در آنجا غیرممکن خواهد بود.
این غیر قابل تحمل بودن دما یعنی اینکه آنجا باید خالی از سکنه باشد؟
طبیعتا نمیتواند خالی از سکنه باشد باید بارگذاریها و سرمایهگذاریها و شکل زندگیها تغییر پیدا کند و فعالیتهای موسوم به سازگاری خیلی زودتر اتفاق بیفتد.
ضمنا اجتنابناپذیر خواهد بود که ما مهاجران محیط زیستی هم خواهیم داشت. جابهجایی جمعیت از نقاطی که افزایش دمای غیرقابل تحمل خواهند داشت به سایر نقاط کشورمان اجتنابناپذیر خواهد بود. قبلا هم شاهد بودیم که در سیستانوبلوچستان خیلی از شهروندان به گلستان رفتند. منظورم این است که پیشران اصلی جابهجایی جمعیت و مهاجرتها مسائل زیستمحیطی خواهد بود.
در سیستانوبلوچستان آنچه که میتوان به تغییرات اقلیمی ربط داد درواقع همان افزایش دما بوده است؟
افزایش دما، کمبود بارشها و محدودبودن منابع آب و عدم امکان و تداوم فعالیتهای کشاورزی و انتشار کانون ریزگردها تمایل به جابهجاشدن آنها به مناطقی از کشور که دارای آب بیشتر و سرسبزتر هستند را به وجود آورده است.
اگر سرزمین ایران را یکپارچه نگاه کنیم شما بهعنوان یک اقلیمشناس برای آینده ایران چه توصیه روشنی برای سیاستگذاران دارید؟
تغییرات اقلیمی یک واقعیت است و هیچ فرار و گریزی برای آن وجود ندارد. تلاش کشورها برای سازگاری بهتر و آماده بودن برای مواجهه با این رخداد است. شهروندی که در ۵۰سال گذشته در تهران زندگی کرده باشد، نمیتواند بگوید ما برفهایی را که سابقا در شهر تهران داشتیم هنوز هم داریم. افزایش میانگین دما باعث شده که قبل از اینکه برف بتواند بنشیند تبخیر شود. پس باید سیاستهای اداره کشور هم متناسب با این واقعیتها تنظیم شود.