گفتوگو با بهزاد اشتری، از فارغالتحصیلان سال 1345 دبیرستان البرز؛
البرز، الگویی ماندگار در آموزش ایران
مدرسهی ماندگار البرز، یکی از باسابقهترین و تأثیرگذارترین نهادهای آموزشی ایران در دوران معاصر است؛ مدرسهای که چندین نسل از نخبگان و شخصیتهای برجستهی علمی، فرهنگی، سیاسی و دیپلماتیک را پرورش داد. نقطهی عطف این مدرسه، مدیریت پربار دکتر «محمدعلی مجتهدی» بود. مدیری توانمند، دقیق و پیشرو.
دکتر محمدعلی مجتهدی گیلانی در سال ۱۲۸۷ خورشیدی در لاهیجان متولد شد. تولد او مقارن بود با روزهایی که ایران به حکومت مشروطه دست یافته و اختلافات فراوانی بین مشروطهخواهان و سلطنتطلبها جریان داشت. او پس از تحصیلات مقدماتی در گیلان در ۱۷ سالگی به تهران رفته و وارد مدرسهی دارالمعلمین شد. مجتهدی در سال ۱۳۱۰ خورشیدی در امتحان اعزام محصل به خارج شرکت کرد و به فرانسه رفت و بهدنبال آن دکترای خود را از دانشگاه سوربن در رشتهی مکانیک اخذ کرد.
او پس از مراجعت به ایران از سال ۱۳۱۷ خورشیدی به سرپرستی قسمت شبانهروزی دبیرستان البرز منصوب و از مرداد سال ۱۳۲۳خورشیدی، مدیر مدرسهی البرز شده و تا سال ۱۳۵۸ این سمت را بر عهده داشت. مجتهدی با نگاهی علمی و صنعتی به آموزش، نظم و اخلاق را با روشهای مدرن تربیتی درهم آمیخت و مدرسهی البرز را به الگویی بیبدیل در نظام آموزش ایران بدل ساخت. در سایهی این مدیریت مقتدر و انسانی، دانشآموزان البرز نه تنها در زمینهی علوم و فنون، بلکه در مهارتهای زندگی، انضباط اجتماعی، مسئولیتپذیری و تفکر مدرن نیز رشد میکردند؛ تجربهای منحصربهفرد که در حافظهی تاریخی نظام آموزشی کشور ماندگار شده است.
در گفتوگوی پیشرو، بهزاد اشتری، فارغالتحصیل سال ۱۳۴۵ دبیرستان البرز و عضو هیأت مؤسس «بنیاد دکتر مجتهدی»، از تجربهی خود در آن سالها و نقش و سبک مدیریت دکتر مجتهدی سخن گفته است؛ روایتی از درون یک ساختار آموزشی موفق که امروز، همچنان الهامبخش گفتوگوها دربارهی آموزش مستقل، انضباطمحور و آیندهنگر است.
***
در چه سالهایی در مدرسهی البرز تحصیل کردید و دکتر مجتهدی چه نقش مستقیمی در ادارهی امور مدرسه داشت؟
من از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۵خورشیدی در دبیرستان البرز درس خواندم. در این سالها، دکتر مجتهدی نظارت کامل بر مدرسه داشت. ایشان با سرکشیهایی هر روزه در مدرسه، با دانشآموزان ارتباط مستقیم داشته و درب اتاقشان همیشه برای پذیرفتن آنها باز بود. دکتر مجتهدی همواره مستقیما به مشکلات دانشآموزان چه از نظر آموزشی و چه اخلاقی رسیدگی میکردند و اشراف کاملی بر مدیریت مدرسه داشتند.
تاریخ تاسیس مدارس خصوصی در ایران به پس از شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی و با ورود متفقین، گسترش یافته و جای مدارس نظام دورهی رضاشاه را گرفتند و اینگونه سیستم آموزش و پرورش ما دگرگون شد و نظم و انضباطی که در دوران رضاشاه هم در ایران و هم در اروپا معمول بود، دیگر ادامه نیافت حتی در مدارس دولتی
از سبک مدیریتی او چه خاطره یا تصویری پررنگ در ذهنتان باقی مانده است؟
تأکید فراوان دکتر مجتهدی بر انضباط، انجام حضور و غیاب و جلوگیری از غیبتهای بیدلیل دانشآموزان، بسیار پررنگ بود. ایشان با داشتن یک پیک موتوری نامههایی مبنی بر چگونگی وضعیت دانشآموزان برای اولیاء ارسال و دربارهی غیبتها سوال میکردند و در صورت لزوم از والدین میخواستند که به مدرسه مراجعه کرده و توضیح بدهند. مدیریت ایشان از نظر انضباطی، بسیار دقیق بود. آنچه در ذهن من پررنگ است، بستن درب مدرسه رأس ساعت ۸ صبح بود؛ حتی اگر دو دقیقه دیر میرسیدیم، اجازهی ورود نمیدادند. بعد ما را به دفتر هدایت میکردند و دربارهی علت دیر رسیدن ما سوال میپرسیدند.
بهنظر من این مدیریت، برای انضباط اجتماعی و جامعهای که در مسیر صنعتی شدن قرار داشت، بسیار مفید بود. در جوامع صنعتی، اصل بر نظم و ترتیب است. اگر کشوری بخواهد پیشرفت کند، باید انضباط داشته باشد. این دیدگاه در زندگی آتی من تأثیرگذار بود؛ من زمانی که در وزارت امور خارجه که مشغول بهکار بودم، باز هم مساله زمان و وقت بسیار مهم بود، من بهواسطهی آن تربیت، همیشه بهعنوان یکی از منظمترین کارمندان شناخته میشدم.
آیا در دوران دانشآموزیتان، نامی از مدرسهی فرهاد و خانم میرهادی شنیده بودید؟ آن مدرسه چه تصویری داشت؟
من در دوران ابتدایی به مدرسهی دکتر بدرالملوک بامداد میرفتم. مدرسهای مختلط و خصوصی که از سال ۱۳۲۹خورشیدی تأسیس شده بود. ایشان نخستین زن ایرانی تحصیلکردهی دانشگاه کلمبیا بود. در مدرسهی ایشان نیز نظم و انضباط به سبک خود، نه بهسبک دبیرستان البرز وجود داشت. ما در آنجا با شیوههای آموزشی مدرن آشنا شدیم. من تا کلاس یازده و دوازده دبیرستان از مدرسهی فرهاد چیزی نشنیده بودم.
این مدیریت، برای انضباط اجتماعی و جامعهای که در مسیر صنعتی شدن قرار داشت، بسیار مفید بود. در جوامع صنعتی، اصل بر نظم و ترتیب است. اگر کشوری بخواهد پیشرفت کند، باید انضباط داشته باشد. این دیدگاه در زندگی آتی من تأثیرگذار بود
اما تاریخ تاسیس مدارس خصوصی در ایران به پس از شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی و با ورود متفقین، گسترش یافته و جای مدارس نظام دورهی رضاشاه را گرفتند و اینگونه سیستم آموزش و پرورش ما دگرگون شد و نظم و انضباطی که در دوران رضاشاه هم در ایران و هم در اروپا معمول بود، دیگر ادامه نیافت حتی در مدارس دولتی.
البته در مدارس دولتی انضباط ادامه داشت. تفاوت آن با مدرسهی خصوصی در مورد تنبیهات بود. چون هنوز آن ذهنیت مکتبخانهای، چوب، داغ و درفش و فلک و غیره، در معلمان وجود داشت. حرکتهایی مانند مدرسهی میرهادی و بامداد، در تقابل با این سنتها بود: روشهای جدید بدون تنبیه، رفتار محبتآمیز و روشهای نوین همراه با آموزش زبان خارجی. توران میرهادی نیمهاروپایی و نیمهایرانی بود و تربیت مادر اروپایی در تربیتی که خودش برای بچههای مدرسه خودش بهکار گرفت بسیار موثر بود.
خانم میرهادی در دورانی که آموزش کشور دولتیمحور بود، مدرسهای خصوصی و مستقل تأسیس کرد. این حرکت چه معنایی در بافت اجتماعی و آموزشی آن زمان داشت؟
پس از جنگ جهانی دوم و کاهش توان مالی دولت، امکان تأسیس مدارس خصوصی فراهم شد. خانم میرهادی، خانم بامداد و دیگر مدیران مدارس خصوصی از این فرصت استفاده کردند. این مدارس هم درآمدزا بودند و هم میتوانستند شیوههای نوین، بدون تنبیه را اعمال کنند. البته برنامههای آموزشی همچنان زیر نظر وزارت فرهنگ بود. البته مدارس خصوصی مجبور به اجرای مصوبههای وزارت فرهنگ بودند و کتابهای درسی در هر دو مدرسه یکسان بود و فقط شیوه های آموزشی فرق داشت.
در مدارس دولتی انضباط ادامه داشت. تفاوت آن با مدرسهی خصوصی در مورد تنبیهات بود. چون هنوز آن ذهنیت مکتبخانهای، چوب، داغ و درفش و فلک و غیره، در معلمان وجود داشت. حرکتهایی مانند مدرسهی میرهادی و بامداد، در تقابل با این سنتها بود: روشهای جدید بدون تنبیه، رفتار محبتآمیز و روشهای نوین همراه با آموزش زبان خارجی
از نظر انتخاب معلم، شیوهی تربیتی، برنامهریزی درسی و رابطهی مدرسه با خانوادهها، چه تفاوتهایی میان البرز و فرهاد وجود داشت؟
از نظر انتخاب معلم شیوه تربیتی برنامهریزی درسی، تفاوت زیادی میان مدارس البرز، فرهاد و حتی بامداد وجود نداشت. البته دکتر مجتهدی سعی میکرد با پرداخت دستمزد بیشتر، معلمان بهتری جذب میکرد.
در مدرسهی البرز، بهدلیل تعداد بالای دانشآموزان و تفاوتهای طبقاتی زیاد، لازم بود انضباط سختگیرانهتری اعمال شود تا ادارهی مدرسه ممکن باشد. مدرسهی البرز سههزار و بعدها پنجهزار دانشآموز داشت. البته خانوادهها در جریان کامل آموزش فرزندان قرار میگرفتند؛ جلسات انجمن اولیا و مربیان بهطور مرتب برگزار میشد و افراد در صورت بروز مشکل، مستقیما با دکتر مجتهدی مذاکره و مشکلات خود را حل میکردند.
اگر بخواهیم این دو را از منظر نوآوری آموزشی بررسی کنیم، چه تفاوتهایی دارند؟ اساسا این دو مدیر چه نسبتی با «آموزش مستقل از دولت» داشتند؟
نوآوری آموزشی در ایران، مربوط به وزارت فرهنگ بود، از مدرسهی فرهاد اطلاعی ندارم، اما مدرسهی البرز در کنار برنامهی رسمی، آموزشهایی برای زندگی نیز ارائه میداد؛ مانند: کلاسهای عکاسی، نجاری، لولهکشی، برق و مکانیک. امکاناتی چون: وجود آزمایشگاههای متعدد، مدرسه البرز را ممتاز کرده بود. این مدرسه از این لحاظ مستقل بود که اجازه داشت از والدینی که میتوانستند شهریه پرداخت کنند کمک میگرفت تا در مخارج مدرسه شریک باشند.
دکتر مجتهدی بهعنوان یک مدیر منصوب شده پس از سهسال، ریاست شبانهروزی، مدرسه را تحویل گرفت و چون در این سهسال با روشهای مدیریتی مرحوم جردن آشنا شده بود، میخواست راه دکتر جردن را ادامه دهد و حتی ارتقا بخشد. به اضافه اینکه ایشان خود در مدت اقامت در فرانسه با جامعهی جدید صنعتی از نزدیک آشنا شده بود
همزمان که ما در دبیرستان دولتی البرز بودیم، مدارس دیگری هم مثل: هدف، خوارزمی، گروه فرهنگی آذر و غیره تاسیس شده بود که شهریهی فراوانی میگرفتند، اما کیفیت آموزشی، آزمایشگاهها و امکانات ورزشیشان بهخوبی مدرسه البرز نبود.
دکتر مجتهدی آزادی عمل داشت، چون دولت به او اعتماد داشت و میدانست از درآمد مدرسه سوءاستفاده نمیکند. مدرسه البرز که نیمه دولتی بود و از لحاظ اداری تقریبا مستقل فعالیت میکرد، بهتر میتونست معلم انتخاب کند، چرا که میتونست هزینه بیشتری به معلمان بپردازد، از این رو دبیران خوب زیادی مایل به خدمت در البرز بودند و البته اگر در تدرس مطلوب نبودند، دکتر مجتهدی آنها را تعویض میکرد.
از این جهت همه سعی میکردند از این آزادی که دولت در اختیار دکتر مجتهدی قرار داده شده بود بهخوبی استفاده کنند، هم خانوادهها، هم دبیران و هم کادر آموزشی.
اگر تفاوتی میان روش آموزشی میرهادی و مجتهدی نبود، چرا خانم میرهادی مدرسهای خصوصی تأسیس کرد و دکتر مجتهدی در آموزش دولتی ماند؟ این تفاوت انتخاب چگونه تفسیر میشود؟
خانم توران میرهادی بهدلیل داشتن سرمایهی کافی و میل به آموزش کسانی با توان پرداخت شهریه، مدرسهای خصوصی تأسیس کرد. اینکه اهداف اقتصادی هم در کار بوده یا خیر، قضاوت در اینباره دشوار است.
دکتر مجتهدی کارمند دولت و استادیار دانشگاه بود. بهدلیل حمایت وزیر وقت آموزش و پرورش و داشتن همسر فرانسوی، به ریاست شبانهروزی دبیرستان البرز منصوب شد. مدرسهای با پیشینهی ۷۰ ساله که توسط آمریکاییها تأسیس شده بود، بنابراین او نمیتوانست این مدرسه را خصوصی کند.
او بهعنوان یک مدیر منصوب شده پس از سهسال، ریاست شبانهروزی، مدرسه را تحویل گرفت و چون در این سهسال با روشهای مدیریتی مرحوم جردن آشنا شده بود، میخواست راه دکتر جردن را ادامه دهد و حتی ارتقا بخشد. به اضافه اینکه ایشان خود در مدت اقامت در فرانسه با جامعهی جدید صنعتی از نزدیک آشنا شده بود. توران میرهادی نیز نیمهاتریشی و نیمهایرانی بود که قسمتی از عمرش را در خارج از کشور گذرانیده بود. وی پس از اتمام تحصیلات و بازگشت به ایران، به شیوه و روشی که که مایل بود، در سیستم آموزشی به کار ببندد، شروع به کار نموده و آنها را اجرا کرد. اما دکتر مجتهدی چنین اختیاری را نداشت.
خروجیهای دو مدرسه را چگونه میبینید؟
خروجیهای دبیرستانها در هر سیستم آموزشی، بر اساس شرایط محیطی و نیازهای جامعه در آن زمان تعیین میشوند که آیا میتوانند جذب سیستم آموزشی بعدی یا سیستم اداری یا صنعتی یا خدماتی کشور شوند یا خیر؟
بنابراین بهطور قطعی نمیتوان گفت کدام مدرسه موفقتر بودهاند؟ اما هر دو مدرسه، آموزشهای خوبی به دانشآموزان ارائه دادند و بسیاری از دانشآموزان مدرسهی فرهاد و البرز توانستند در دانشگاههای خوب پذیرفته و از آنجا فارغالتحصیل شوند.