انتخابات عبرت آموز

120

جمعه پانزدهم تیرماه، دومین دور رای‌گیری انتخابات دوره چهاردهم ریاست جمهوری برگزار می‌شود و با توجه به نتایج رای‌گیری دور اول که هشتم تیرماه برگزار شد، دو نفر از حائزین اکثریت آرا، بار دیگر در یک رقابت معنی دار شرکت می‌کنند. در این مرحله هریک که بتواند آرای بیشتری کسب کند راهی پاستور خواهد شد و به عنوان نهمین رییس جمهور، مسوولیت قوه مجریه را بر عهده خواهد داشت.

این دوره رای‌گیری برای انتخابات ریاست جمهوری، قطعا استثنایی ترین انتخابات است. زیرا این انتخابات به طور غیرمنتظره‌ و در پی سقوط هلیکوپتر و مرگ حجت‌الاسلام رییسی، رییس جمهور دوره سیزدهم ضرورت یافت و طی یک  شرایط خاص درکشور برگزار شد.

برخی پیش بینی‌ها و تحلیل ها بر این بود که با توجه به شرایط منطقه و رو دررویی جمهوری اسلامی با اسراییل و نیز شرایط داخلی؛ امکانی برای حضور یک نفر کاندیدای مورد قبول جریان و جبهه اصلاح طلبان پیدا شده و در حدود ۶۰ درصد واجدان شرایط در این انتخابات شرکت خواهند کردند.

 

اما درحالیکه دو جریان اصلی کشور، جبهه اصلاح طلبان و طیف های مختلف اصولگرایان با تمام توان و با همه ظرفیت وارد صحنه شدند تا به تعبیر خودشان تنور انتخابات را گرم کنند، این تلاش ها و تحلیل‌ها بی نتیجه بود و نتوانست سردی زمستانی انتخابات را با وزش باد بهاری تیرماه تعدیل کند و در کمال تعجب (البته از سوی فعالان سیاسی) مردم استقبال چندانی از این انتخابات نشان ندادند و در حدود ۶۰ درصد واجدین شرایط بخصوص نسلهای موجود تحول خواه و جوانان مطالبه‌گر به تناسب تجربیات زیستی خود و دریافت اینکه چه اصولگرا و چه اصلاح طلب فقط در مواقع رای‌گیری به سراغ مردم می‌آیند و مهربان می‌شوند و پس از اخذ رای و اینکه خرشان از پل گذشت همه وعده ها و قولها را فراموش می‌کنند و بقول معروف؛ حاجی حاجی مکه!! در این انتخابات شرکت نکردند.

 

بی اعتمادی به ساختارهای موجود و نیز عهد شکنی‌های مکرر مسوولین در پاسخگویی به مطالبات مردم، برخوردهای قهر آمیز و غیرقابل قبول برای اعتراضات، عدم پاسخگویی به مطالبات مردم، در مجموع فضایی را به وجود آورد که مردم نمی‌توانند در این کنش سیاسی مهم(انتخابات) نقش خود را بازی کنند.

عدم کارآمدی ساختارهای تصمیم‌گیری و اجرایی، عدم اصلاح روشهای غلط و آزمایش شده در کشور و ادامه راهی که چهل و چند سال آزمایش شده باید اصلاح شود، نه تنها موجب بی تفاوتی بلکه تقابل و خشم و جبهه گیری در مقابل دعوت مسوولین و کنشگران سیاسی برای حضور در انتخابات شد.

به طوریکه حتی گروه های واسط مانند دانشگاهیان و بخصوص نسل جوان و تشکلهای صنفی و  زنان و.. نیز اقدامی برای فراخوان و دعوت به انتخابات نداشتند و آنها که در گذشته مرجعیت برای مردم داشتند مانند چهره های سیاسی و مذهیی که با یک “تکرار می‌کنم” موج ایجاد می‌کردند یا تشکل های سیاسی و رسانه ها که بطور نسبی مورد اعتماد گروههایی از مردم بودند (چه راست، چه چپ) اعم از اصلاح طلب و اصولگرا. فراخوانشان بی نتیجه ماند و معلوم شد که مرجعیت خود را از دست داده اند. و مردم بیشتر تکیه بر تجربه، سوابق و تجربه زیستی خود دارند تا تبلیغات!!

به همین دلیل است که ما در این انتخابات که با بی اعتنایی بخش عظیمی از مردم روبررو شد. این بی اعتنایی از غیر سیاسی بودن مردم ناشی نمی‌شود بلکه درست سر آگاهی و ارزیابی شرایط است که موجب کاهش دعوت مردم شده است. بنابراین آنچه در انتخابات ۸ تیر حاصل شد می‌تواند و باید موجب عبرت در کشور باشد.

و حالا در پانزدهم تیرماه دو نفر، پژشکیان از جریان تحول خواه و اصلا طلب و جلیلی از جریان اصولگرا (رادیکال) و بطور مشخص از جریانی که موسوم به جبهه پایداری است باید با یکدیگر رقابت کنند.

در این چند روز تبلیغات از دو سو جریان دارد و بخصوص جریان اصلاح طلب از سوابق جهت گیری های جریان رادیکال اصولگرا به ویژه رزومه سیاسی «جلیلی»، فضایی می‌سازد که مردم یک بار دیگر از ترس شرایط بدتر به آنچه که اصلاح طلبان عرضه می‌کنند روی آورند.

نگارنده به اعتبار تجربه زیستی در میان مردم بعید می‌دانم این روش چندان و بطور تعیین کننده ای موثر واقع شود. به باور من انتخابات ۱۵ تیرماه نیز در همان فضا  و جو ۸ تیرماه برگزار می‌شود و نتایح آنهم در همان حد خواهد بود.

زیرا تبلیغات جریانهای سیاسی، در مردمی که عدم شرکت در انتخابات را برگزیده اند تاثیر چندانی ندارد. در عین حال نگارنده آرزو می‌کند این برداشت نادرست باشد و ۱۵ تیرماه شاهد حضور درصدی بیشتری از مردم در انتخابات باشیم و دریچه امید و روشنایی بیشتری به روی آینده کشور عزیزمان با انتخاب آگاهانه گشوده شود.

ایدون باد

*فعال سیاسی، اجتماعی و مدیر مسوول روزنامه گیلان امروز

 

نظرات بسته شده است.