سالیان پیش اروپاییان بر این باور بودند که همه قویها سفیدند. هزاران سال مشاهدهی یکسان این اتفاق، این را بهعنوان یک واقعیت در ذهن آنها تثبیت کرد. اما این باور تا روزی پابرجا بود که کاوشگران در استرالیا پرندهای دیدند که تمامی باورهای آنها را در لحظهای فروریخت و آن چیزی نبود جزء دیدن قویی سیاه. تنها یک مشاهده کافی بود تا دانشی که بر پایهی میلیونها سال تجربه شکل گرفته بود، بیاعتبار و بیارزش شود.
حال پرسش از جایی شکل میگیرد که اگر یک قوی سیاه میتواند همهی دانستههای ما را درباره طبیعت دگرگون کند، پس در زندگی، مسائل پیرامونی ما و حتی آینده بشر چه تعداد قوی سیاه در کمین ماست؟ و آیا ما اساسا قادر به شناخت و پیشبینی آنها هستیم؟
زندگی در قلمرو عدم قطعیت
کتاب قوی سیاه یکی از آثار منحصر بهفرد نسیم نیکولاس طالب است که در آن به بررسی پدیدههای نادر و در عینحال غیرمنتظره در طول تاریخ بشر پرداخته است. نسیم نیکولاس طالب در این کتاب با بهرهگیری از استعاره قوی سیاه بیان میکند که یک رویداد غیرمنتظره کافیست تا تمامی دانستهها و دانشها به یکباره بیاعتبار شود، همانطور که دیدن نخستین قوی سیاه در استرالیا تمامی باورهای قرون جدید را از پس پرده سفید بودن تمامی قوها فروریخته است. تمام رویدادها کمیاب و تاحدی غیرقابل پیشبینی نیز قابلیت دگرگونسازی تاریخ، دانش و سرنوشت انسان را دارد.
اگر یک قوی سیاه میتواند همهی دانستههای ما را درباره طبیعت دگرگون کند، پس در زندگی، مسائل پیرامونی ما و حتی آینده بشر چه تعداد قوی سیاه در کمین ماست؟ و آیا ما اساسا قادر به شناخت و پیشبینی آنها هستیم؟
نسیم نیکولاس طالب معتقد است که زندگی آنقدرها هم که ما فکر میکنیم عادی و قابل پیشبینی نیست، بلکه سرشار از عدمقطعیت و احتمالهای ناشناخته است. این مورد دو نکته را با خود به همراه دارد: تمرکز برامور عادی و تکرارشونده، یا تمرکز بر استثناها و وقایع غیرقابل پیشبینی و نادر. در این نکته مورد دوم از اهمیت بیشتری برخوردار است، به این سبب که مسیر تاریخ و زندگی بشر را دگرگون میکند.
یکی از مفاهیم کلیدی کتاب «شکاف افلاطونی» است: فاصلهای میان واقعیت آشفته و تصویر ساده شدهای که ذهن ما آن را میسازد. فاصله بین این شکاف مکانیست که از آن قوی سیاه متولد میشود، یعنی جایی که باورهای تثبیت شده ما با واقعیت پیشبینیناپذیر برخورد میکند. باید دقت کنیم که قویهای سیاه در پشت پرده پنهاناند و ما تنها با تغییر زاویهی دید و شکستن عادتهای ذهنی میتوانیم متوجه حضور عوامل آن شویم. نسیم نیکولاس طالب همچنین در این کتاب از «مثلث تیرگی» سخن میگوید: توهم فهم، تحریف پسنگرانه و همچنین اتکای بیش از حد بر دادهها در حقیقت ذهن ما تمایل بسیاری دارد که رویدادها را سادهسازی کرده و بعد از وقوع آنها علتتراشی کند، در حالیکه در لحظه وقوع هیچکس نمیدانسته که چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
نویسنده در این کتاب به محدودیتهای شناخت انسان نیز اشاره میکند. ما انسانها ذاتا تمایل داریم به پدیدههای ملموس و قابلاندازهگیری توجه کنیم و نسبت به امور انتزاعی و نادیدنی بیتوجه باشیم. در نتیجه پدیدههای قوی سیاه برای ما اغلب مورد پنهان است و تنها پس از وقوعشان مورد توجه قرار میگیرند.
نسیم نیکولاس طالب معتقد است که زندگی آنقدرها هم که ما فکر میکنیم عادی و قابل پیشبینی نیست، بلکه سرشار از عدم قطعیت و احتمالهای ناشناخته است
از منظر تحلیلی، قوی سیاه چیز فراتر از یک رویداد غیرمنتظرهاند؛ آنها آشکارکنندهی محدودیتهای ذهن، دانش و پیشبینیهای ما هستند. آنچه ما در زندگی آن را غیرعادی میپنداریم، در واقع بیانگر حقیقتی است که از چشم ما پنهان مانده است به همین است که ما در مواجهه با آن دچار بهت و حیرت میشویم و در آن لحظه است که به دنبال علت وقوع آنها میگردیم. نسیم نیکولاس طالب در این کتاب تأکید دارد که عدم قطعیت اجتنابناپذیر است. اما این به معنای بیعملی یا ناتوانی در تصمیمگیری نیست. او همچنین این مورد را یادآور میشود که دانستن اینکه نمیتوانیم پیشبینی کنیم، به معنای بیفایده بودن پیشبینی نیست بلکه بهجای اینکه اسیر خطای تأیید یا سادهسازی شویم باید یادبگیریم هوشمندانه به احتمالات نگاه کنیم و نگاه کوتاه و سطحی به مسائل نداشته باشیم.
قوی سیاه بیتردید اثری الهامبخش است، زیرا ما را از خوشبینی سادهانگارانه به سوی واقعگرایی محتاطانه میبرد. این نکته را نباید از یاد برد که زندگی سرشار از ناشناخته و رویدادهای غیر منتظره است. نادیده گرفتن آنها ما را آسیبپذیر میکند، اما پذیرش و آمادگی برای مواجهه و رویارویی با آن میتواند به رشد، نوآوری و حتی بقا منجر شود.