وقتی در خصوص قدرت تاثیرگذاری نرم و تاثیرات بلند آن در جامعه صحبت میشود، باید سینما را جزیی از ارکان آن دانست. رسانهای قدرتمند و بیبدیل، که عام و خاص، کوچک و بزرگ را متحیرانه مرعوب خود میکند. با تبدیل سینما از «سینما به ماهو سینما» به «سینما- صنعت» و ورود بهرهکشان و دلالان و سرمایهگذاران با نگاه کسب در آمد از آن، روز به روز، سینما از ذات بیمثال خود، که همانا «هنر مفهومی» است فاصله گرفت و مسیرش را در حجم فروش بلیطها و صف پشت گیشهها یافت.
با فاصله گرفتن هر چه بیشتر سینما از هنر ناب، فرزند خلف آن، پا به عرصهی هنر نهاد. مدیومی مستقل، کوتاه و به ایجاز رسیده از آن، به نام «فیلم کوتاه». فیلم کوتاه در واقع، فیلمی است که با از دست دادن شاخ و بالهای اضافی مدیوم پدر، ریشهها را حفظ کرده و در جهت شفافسازی «حس» پیش میرود. برخی از نگارندگان متون تخصصی سینما، فیلم کوتاه را هر فیلمی مینامند که صرفا در زمان، در محدودهی خاصی چون زیر ۳۰ دقیقه و یا ۱۵ دقیقه قابل ارائه باشد. شاید بهتر باشد اینگونه این تعریف را کامل کنیم که؛ فیلم کوتاه، فیلمی با محدودیت زمانی است که بتواند فارغ از قصهگویی بسیط، تعدد کاراکتر و لوکیشن، حسِ بکری را در ذهن مخاطب پرورش دهد.
در سالهای اخیر و با شکلگیری مافیای تولید فیلم و بلعیده شدن بودجههای کلان در عرصهی فیلم کوتاه داخلی– کشوری و استانی-، شاهد زرق و براق روزافزون تکنیکی بودهایم که نه تنها به این مدیوم کمکی نکرده، بلکه آن را به جریان اصلی حاکم در سینما – جریانی فاسد و غیر هنری – نزدیک کرده است. استفاده از دوربینهای سینمایی با کرایههای نجومی، حضور بازیگران شناخته شده سینما از طریق رانت و تعرفههای پشت پرده، نقش تهیهکنندگان سرشناس جبههی مستقل سینمای (!) ایران، در پروژههای فیلم کوتاه و نیز زد و بندهای مالی در تصویب طرحها و یا حتی تعویض فیلمنامه و بهرهمند شدن مسوولین و ناظران و داوران شوراهای استانی، از جمله اقداماتی است که در نهایت منجر به افول و سقوط روز افزون این مدیوم در داخل کشور شده است.
حال که به خروجی سالهای گذشته مینگریم و آن آثار را با تولیدات روز مقایسه میکنیم. تفاوت در دو سو به روشنی آشکار است. ابتدا در کیفیت فیلمها؛ که با توجه به ورود تجهیزات سینمایی جدید، کیفیتی قابل قبول پیدا کرده و به هیچ عنوان قابل قیاس با گذشته نیست و ثانیا؛ از نظر محتوا. فیلمهای کوتاه تولید شده در حال حاضر همچون مدیوم پدر، «جریان» پیدا کردهاند. به عبارتی؛ خطی نامرئی، فیلمسازان کوتاه را از نظر مضمون بهم پیوند داده است. این «جریان» عمدتا بر موضوعات اجتماعیِ زنمحور، معضلات کودکان و یا بدفهمی فیلمساز از جریان ضد قصهگویی – تجربیگرایی- استوار است. جریانی که فستیوالهای بینالمللی خواهان آن بوده و فرش قرمزشان پهن پهن است.
این در حالی است که یکی از مهمترین رسالتها و اصالتهای این مدیوم، استقلال نگرش و چالش در نوع نگاه فیلمساز است و نه تقلید کورکورانه، صرفا به خاطر کسب منفعت! سینما قابل ممیزی و خطکشی نیست! کسی – حتی خود – نمیتواند برای فیلمساز خط و مشی مشخص کرده و او را هدایت کند. کسی نمیتواند بگوید «این را بساز و آن را نساز» و همینطور هم کسی نمیتواند بگوید «این را بسازی پول میدهم، آن را نسازی پول نمیدهم» این «باید و نباید»ها از ذات خالص هنر بدور است. اما حال اینچنین است، سینمایی آکنده است از «ناخالصی»ها. نه تنها عیارت را با جریان اصلی مدیوم کوتاه داخلی میسنجند؛ بلکه روابط پشت پرده و تعرفههای غیراخلاقی، ملاک اصلی صلاحیتها و تصویبها شده است. رانتی مشخص و عیان، که آتش فیلمسازی را خاموش و خاموشتر کرده است.
بعنوان مثال؛ با بررسی تولیدات داخل استان گیلان و یا حجم برگزاری جلسات فیلمبینی کوتاه، و یا نقد و بررسی و به چالش کشیدن فیلمسازان و فیلمدوستان در سالهای اخیر، مشاهده میشود که روندی رو به قهقراست. نه نمایشی وجود دارد و نه تولیدی، نه دلسوزی و نه مسوولی جهت پیگیری این نزول اسفناک در حوزهی فیلمسازی. مسوولانی که بدون دانش و یا حتی ناچیزترین دغدغهای، کرسیها را اشغال کرده و با تفاهمهای مالی با ارگانهای دولتی تنها پول را به جیب خود منتقل میکنند. ساختارهایی معیوب و عقبافتاده که پروسهی تصویب فیلمنامه را طولانی و بلکه محال کرده است. حمایتهایی که عمدتا به دوستان افراد مسوول محدود شده و سالیان، دایره را تنگ و تنگتر کرده است.
واقعبینانه؛ با این شرایط، هیچ امیدی به ارتقای دسته جمعی وجود ندارد. گهگاه افتخارات بینالمللی استاندارد و معتبری در عرصهی بینالمللی توسط فیلمسازان کوتاه گیلانی، آنهایی که مستقلانه روی پای خود ایستادهاند و اعتبار خاصی نصیبشان نمیشود، دیده میشود، اما کاملا فردی است. و این زعم را بیش از پیش تقویت میکند که در گیلان، باید فردی به مسایل نگریست. تقریبا هیچ گروهی در گیلان بطور پیوسته به فعالیت خود ادامه نمیدهد و یا هیچ ارگانی برنامهای جهت ارتقای عادلانهی فیلمسازی ندارد. فیلمسازهای مستقل روز به روز گوشهگیرتر و بعضا افسردهتر از گذشته میشوند.
شاید بتوان دوای درد را در گذر زمان یافت و منتظر ماند تا کاملا تصادفی، فردی لایق در منصبی مناسب قرار بگیرد تا در زمان تصدی خود، دلسوزانه کارهای بنیادی و ساختاری را نهادینه کند تا نسلهای آینده، با خواندن این مقالهی آرشیو شده، آنرا نزدیک به تخیل و تراوشات ذهن خلاق و فانتزی نگارندهی آن بدانند. به امید آن روز.