خانه‌ی تاریخی رشت از جنبش جنگل تا کودتای بلشویک‌ها؛

انقلاب سرخ در عمارت آوادیس

0 ۵۱

در متون تاریخی گیلان، زمان و توالی برخی حوادث را می‌توان از روی برخی اسناد مکتوب به‌دست آورد. اما پیرامون رویدادهای مکانی و ثبت یک رخداد در یک مکان خاص کمتر توجه شده است. چگونه یک مکان بستر بسیاری از تحولات اعم از سیاسی و اجتماعی و فرهنگی می‌شود؟ آیا صرف مکان است و یا افرادی که در آن مکان زیسته و بالیده‌اند؟! و یا نفوذ افرادی که به این مکان وابسته بوده‌اند؟

 

یکی از این مکان‌ها، ملک یکی از تجار ارمنی گیلان است. «خواجه آوادیس» را به عنوان تاجر ابریشم می‌شناسیم. املاک وی همانقدر که باعث انسجام و هویت ارامنه در گیلان بود، همان‌اندازه هم به گمان نگارنده محل مناقشه بوده است.
آوادیس، تاجری است که در املاکش مدرسه‌ای را برای آموزش ارامنه می‌سازد، ساختمانی که هنوز در ابتدای خیابان سعدی پابرجاست و طبق اسناد موجود در موزه‌ی جوار مدرسه، نخستین گروه‌های هنری در سالن همین مدرسه به روی صحنه رفتند و گسترش تئاتر در بین گروه‌های هنری مسلمان نتیجه فعالیت هنری ارامنه بود.

 

بعدها در جوار این مدرسه، کلیسایی هم برای ارامنه ارتدوکس ساخته می‌شود. علاوه بر موزه، بنای یادبودی برای کشتار ارامنه توسط دولت عثمانی در حیاط مدرسه ساخته شده است. همچنین دو شخصیت مهم ارمنی در رشت یعنی «آرسن میناسیان» و شخص «خواجه آوادیس» در حیاط مدرسه آرمیده‌اند.

 

در ابتدای خیابان سعدی و در حیاط مجتمع خاتم الانبیا، بقایای خانه‌ای است که محل زندگی خواجه آوادیس بوده است. دقیقا از چه زمانی، نمی‌دانم ولی از دوره قاجار که «خواجه آوادیس» از اصفهان به رشت مهاجرت کرد، می‌دانیم که این خانه ساخته شده است. بر روی کتیبه نصب شده در این خانه، سال ۱۸۹۵ میلادی (۱۲۷۴خورشیدی) نصب شده است. خواجه آوادیس، یکی از ارامنه متمکن و تاجر ابریشم بود و گفته شده در زیرزمین بلند خانه مسکونی‌اش، نوغان پرورش می‌داد.(خانه‌های تاریخی رشت،ص:۱۲۹)

 

بررسی معماری خانه‌های شهری دوره قاجار در گیلان نشان می‌دهد که بنا بر یک کرسی چینی بلند ساخته می‌شد. در برخی موراد این کرسی چینی به‌قدر ارتفاع داشت که حکم یک طبقه محسوب می‌شد. خانه‌ی آوادیس زیرزمین بلندی دارد و بخشی از آن که اکنون تخریب شده، به‌نظر حکم یک طبقه را داشت. ولی بخش دوم، حدود یک متر ارتفاع دارد. بنابراین پرورش نوغان در همین ساختمان مورد تردید است.

 

آوادیس، تاجری است که در املاکش مدرسه‌ای را برای آموزش ارامنه می‌سازد، ساختمانی که هنوز در ابتدای خیابان سعدی پابرجاست و طبق اسناد موجود در موزه‌ی جوار مدرسه، نخستین گروه‌های هنری در سالن همین مدرسه به روی صحنه رفتند

 

محله‌ی استادسرا و ابتدی خیابان سعدی، محدوده‌ای بود که ارامنه از دوره قاجار در این محل سکونت داشتند. بر طبق اسناد، املاک بزرگ آوادیس بخش اعظم خیابان سعدی فعلی را در بر می‌گرفت

.

منابع همچنین نوشته‌اند که خانه‌ی آوادیس، در حوادث منتهی به آخرین سال جنبش جنگل و پس از کودتای بلشویک‌ها، مامن ارامنه‌ای است که در اثر بمباران‌های پی درپی رشت (و شاید غارت ناشی از ناامنی) خانه و زندگی‌شان از بین رفته بود. اما در این زمان خواجه آوادیس فوت (۱۹۰۵م) کرده بود و پیش از فوت، املاکش را وقف ارامنه می‌کند. با این حال ممکن است خانواده‌ی آوادیس، حامی ارامنه آسیب دیده بودند.

 

از عجایب رخ داده در املاک آوادیس، زمانی است که بلشویک‌ها، اداره رشت را به‌دست گرفته و جمهوری نوپای جنگلیان، چرخش جدید خود را به سمت نظام سرخ آشکار می‌کند و میرزا کوچک جنگلی قهر خودخواسته را آغاز و به جنگل‌های آلیان می‌رود.

 

درست در زمانی که ارتش سرخ اداره رشت را به دست می‌گیرد، مقر کمیته مرکزی حزب سرخ به رهبری احسان‌الله خان دوستدار در خانه‌ی آوادیس برپا می‌شود. و روزنامه جنگل که ارگان فکری جنگلیان و با نظام فکری هیات اتحاد اسلام منتشر می‌شد، این بار با چرخش کمونیستی، در خانه‌ای منتشر می‌شود که گردانندگان جریانش، این بار حلقه نزدیک به احسان‌الله خان و سرخ‌هاست.

 

گریگور یقیکیان به عنوان یک شاهد عینی در کتاب «شوروی و جنبش جنگل» می‌نویسد: «روز پنجشنبه، بیست و هشتم اسد ۱۲۹۹ (مطابق چهارم ذیحجه۱۳۳۸ و نوزدهم اوت۱۹۲۰) بنابر دعوتی که از طرف کمیته مرکزی فرقه کمونیست ایران به این نویسنده رسیده بود، در عمارت آوادیس، محل تشکیلات حزب نامبرده حاضر شدم.» (ص:۱۷۲)

 

و در ادامه می‌نویسد: «در حینی که کمیته مرکزی حزب اشتراکی ایران (عدالت) مشغول به تدارکات برای شرکت در کنگره ملل شرق بود، کمیته مرکزی انقلابی ایران (دولت انقلابی) هر روز دسته‌جات جدید به جبهه جنگ می‌فرستاد و مبلغین هر روز در سبزه‌میدان و در حیاط عمارت آوادیس (مقر کمیته مرکزی حزب اشتراکی ایران) درباره پیشرفت ارتشیان سرخ به طرف قزوین، تهران و همدان صحبت می‌کردند و در روزنامه‌های بادکوبه و رشت می‌خوانیم که انگلیسی‌ها مشغول تخلیه و فرارند.» (ص:۱۷۳)

 

در این زمان آوادیس در قید حیات نیست. آیا وراث او به نیروهای سرخ پیوسته‌اند؟ و یا رشته امور از دست ایشان خارج شده و املاکشان توسط بلشویک‌ها مصادره شده است؟ و یا در حلقه نزدیکان آوادیس افرادی بودند که پیوستن به بلشویک‌ها را به صلاح دیده و خانه‌ای که به مرکز شهر نزدیک است، در اختیار کمیته سرخ قرار می‌دهند.

 

بعدها در جوار این مدرسه، کلیسایی هم برای ارامنه ارتدوکس ساخته می‌شود. علاوه بر موزه، بنای یادبودی برای کشتار ارامنه توسط دولت عثمانی در حیاط مدرسه ساخته شده است. همچنین دو شخصیت مهم ارمنی در رشت یعنی «آرسن میناسیان» و شخص «خواجه آوادیس» در حیاط مدرسه آرمیده‌اند

 

دقیقا چه زمانی، مشخص نیست ولی همین‌قدر می‌دانیم که خانه‌ی ‌آوادیس (همان بنایی که در حیاط مجتمع خاتم‌الانبیاست) بعدها به «آوانس آوانسیان» فروخته می‌شود. «آوانس»، پدر «آرتاشس آوانسیان»، است. او در جوانی به نهضت جنگل پیوست و بعدها از اعضای اصلی گروه ۵۳ نفر شد. «آوانس» صاحب شرکت ارابه‌رانی بود و بین رشت و تهران و دیگر شهرهای ایران ارابه‌رانی می‌کرد.

 

بعدها این عمارت به «طاطاووس ینوک آوانسیان»، از مهاجران قره‌داغ ارسباران فروخته می‌شود. طاطاووس این ملک را به دو پسر خود (آرتوش و آرتدوش) می‌‌بخشد. آرتدوش، همراه مرحوم آرسن میناسیان از خیران معروف رشت بود. «آرتوش آوانسیان» آخرین فرد مالک این خانه بود که در سال ۱۳۸۵ خانه را به اداره فرهنگ و ارشاد می‌فروشد.» (نک خانه‌های تاریخی رشت)

 

اردشیر آوانسیان از کادر اصلی حزب کمونیست ایران (تا دهه۱۳۱۰) است که احتمالا منسوب به طاطاوس بوده و در همین خانه بالیده است. (نک تاریخ گیلان)

 

کمی بعد از استحکام کمیته سرخ، شاهد انتشار «مجله کامونیست» ارگان فکری بلشویک‌های شاخه رشت در خانه‌ی آوادیس هستیم. در لگوی سال اول انتشار «کامونیست»، جای اداره نوشته شده: «رشت- خانه آوادیس» و در توضیح جریان فکری در لوگو آمده است: «این روزنامه ناشر افکار کمیته مرکزی فرقه کامونیست (بلشویک) ایران است. کامونیست، ارگان حزب کمونیست ایران)» سردبیر جوادزاده خلخالی است.

 

نشریه‌ی جنگل یک سال و ۱۰ماه بعد از آغاز نهضت مقارن با ۲۰خرداد ۱۲۹۶ خورشیدی متولد شد. انتشار ۳۱شماره سال اول «جنگل» دقیقا به مدت دو هفته کمتر از یک سال، به صورت نامنظم ادامه داشت.

 

دور دوم « جنگل» ۴ شماره طی ۵ماه منتشر شد. شماره نخست دور دوم ۱۳ مرداد ۱۲۹۷خورشیدی و شماره چهارم در ۱۶دی ۱۲۹۷خورشیدی که اولی با فاصله زمانی ۱۵ روز و دومی به فاصله زمانی ۲۰ روز انتشار یافت.

 

دو شماره آخر دور دوم جنگل در شهر رشت و به احتمال قوی در یکی از چاپخانه‌های رشت چاپ شده، زیرا در انتهای صفحه آخر شماره ۴ روزنامه، محل فروش «راسته علاقه‌بندان مغازه میرزا جعفر زنجانی» درج شده است. در واقع شماره دوم دور دوم، آخرین شماره جنگل به صورت خطی و چاپ سنگی است که در کسما منتشر می‌شد. دور سوم نشریه جنبش جنگل، با پیروزی سرخ‌ها بود که ۴ شماره و در خانه‌ی آوادیس منتشر شده است.

 

با یخ‌زدن آرمان‌های میرزا در گردنه گدوک و فرار احسان الله خان دوستدار به شوروی، جنبش جنگل خاموش و اداره امور گیلان عملا همراه با حکومت نظامی است. «محمدحسین آیرم» که در دسته‌ی نظامی رضاخان خدمت می‌کرد و در سرکوب جنبش جنگل نقش مهمی داشت، به عنوان فرمانده تیپ مستقل شمال کشور انتخاب می‌شود.

 

شهری ویران و جنگ‌زده و فرماندهی که به دنبال انظبات نظامی است. ولی نه ساختمانی برای دارالحکومه باقی مانده و نه مکانی برای فرماندهی. در این برهه زمانی باز هم ملک خواجه آوادیس را داریم که در اختیار آیرم قرار می‌گیرد تا به عنوان سربازخانه استفاده شود.

 

خانه‌ی آوادیس، در حوادث منتهی به آخرین سال جنبش جنگل و پس از کودتای بلشویک‌ها، مامن ارامنه‌ای است که در اثر بمباران‌های پی درپی رشت (و شاید غارت ناشی از ناامنی) خانه و زندگی‌شان از بین رفته بود

 

رضا کریمی خبرنگار کیهان (شماره ۹۸۴۳، پنجشنبه ۲/۲/۱۳۵۵) می‌نویسد: «در زمان رییس الوزرایی سردارسپه، سرتیپ محمدحسین خان آیرم به فرماندهی تیپ مختلط و مستقل شمال منصوب شد. آیرم چون در رشت مستقر و دارای سرباز خانه‌ای نیز نبود، ساختمان آوادیس را که در پشت ساختمان دوم شهرداری در خیابان سعدی فعلی رشت قرار داشت، سربازخانه نمود…» (تاریخچه بلدیه، ص: ۱۲۰)

 

به گفته هومن یوسفدهی، سرتیپ محمدحسین خان آیرم در خرداد ۱۳۰۴ خورشیدی به فرماندهی کل کشور آذربایجان منصوب شد «پس از خاتمه کار نهضت جنگل در گیلان، با ادغام هنگ مازندارن و هنگ گیلان، تیپ شمال تشکیل شد. در این هنگام آیرم با اخذ درجه سرتیپی به فرماندهی کل قشون مستقل شمال منصوب شد (۱۳۰۱ه.ش). » نکته‌ای که یوسفدهی می‌نویسد، سرکوب شورش‌های موردی توسط آیرم است که «گه‌گاه توسط بازماندگان نهضت جنگل و هواداران بلشویسم برپا می‌شد.» (حکمرانان گیلان صص۲۴۱ و۲۴۲)

 

به گفته ناصر عظیمی، «آیرم به عنوان فرمانده و رییس تیپ مستقل شمال، در واقع از این زمان قدرت اصلی گیلان محسوب می‌شد. او حتی پیش از نخست وزیری رضاخان، کفه ترازوی قدرت را در گیلان به سمت فرماندار نظامی گیلان که این زمان تیپ مستقل شمال نامید، پایین کشید.»(جلد۳، ص:۵۷)

 

20دی ۱۳۰۱ روزنامه‌ها نوشتند؛ که سرهنگ محمدحسین خان آیرم به فرمان رضاخان برای سربازگیری و سرکوب فعالیت‌های انقلابی در گیلان و مازندارن تهران را به قصد رشت ترک کرد.»

 

آیرم به عنوان رییس مستقل شمال از این زمان تا ۲۱خرداد ۱۳۰۴ به مدت ۲۹ ماه در گیلان قدرت اصلی را در دست داشت.» به گفته عظیمی، آیرم خود را ناجی گیلان در مقابل نفوذ کمونیست می‌دانست. و به تفصیل درباره تشدید و سختگیری برای نفوذ کمونیست به‌ویژه در وزارت معارف نوشته است.

 

عظیمی درباره شخصیت او می‌نویسد: «محمدحسین آیرم تبار بادکوبه‌ای داشت. در جوانی جذب قشون قزاق روسی شد. دوران تحصیلات نظامی خود را در سن پترزبورگ گذراند. در دوران مشروطه به ایران آمد و عضو قزاق تحت فرماندهی لیاخوف شد. زبان ترکی، روسی، فرانسه و فارسی می‌دانست و از این رو مترجم لیاخوف شد. بعد از جنگ اول جهانی دوباره راهی روسیه شد و گویا چون بعد از انقلاب اکتبر جایی برای خود در آن کشور نمی‌دید، پس از کودتای ۱۲۹۹ به ایران آمد و عضو قشون متحدالشکل رضاخان شد و رضاخان او را در دی ماه سال ۱۳۰۱ به فرماندهی تیپ مستقل شمال منصوب کرد. بعدها او از نزدیک‌ترین یاران رضاشاه شد. اما او در سال ۱۳۱۴ متوجه شد که رضاشاه نسبت به او نظر منفی پیدا کرده است. به بهانه بیماری در ۲۹ آبان ۱۳۱۴ از راه بندرانزلی به آلمان رفت. تلاش‌های رضاشاه برای بازگرداندنش بی‌نتیجه ماند و سرانجام در فروردین ۱۳۲۷ در لیختن اشتاین درگذشت.» (جلد۳، ص:۱۰۰)

 

یکی از اقدامات بزرگ آیرم در زمان فرماندهی نظامی، دستور ساخت بلدیه بر قبرستان مرکز شهر است و همزمان با عملیات اجرایی بلدیه، نخستین خیابان رشت (سپه- امام فعلی) نیز به موازات بلدیه احداث می‌شود. نکته‌ی مهم، تصاحب املاک در مسیر پروژه است که با زور نظامی و حتی پیش از پرداخت هزینه، بعضا تخریب شده است.(نک تاریخچه بلدیه)

 

خواجه آوادیس، تاجر ابریشم بود و شرکت او دارای اتاق‌های متعددی بود که بعدها تخریب کردند. آوادیس وصیت کرده بود املاکش وقف امورات ارامنه شود ولی پس از فوت، وراث به وصیت او عمل نکردند

 

بنابراین ممکن است املاک بزرگ آوادیس که بخش اعظم خیابان سعدی را هم دربر می‌گرفت و پیش از این هم در اختیار نیروهای سرخ بود، احتمالا با قوه قهریه تبدیل به سربازخانه شده است. ضمن اینکه بعد از فوت آوادیس، شاهد ساخت مریض‌خانه بلدیه(۱۳۰۸خ) در ابتدای خیابان سعدی در املاک آوادیس هستیم و با احداث خیابان سعدی، املاک آوادیس هم دوپاره می‌شود.

 

اوایل پهلوی اول که شهرداری رشت تصمیم گرفت که کودکان یتیم و زنان بی‌سپرست را از خیابان‌ها جمع کرده و به جای تکدی‌گری به آنها حرفه‌ای بیاموزد، باز هم ردی از خانه‌ی آوادیس را می‌بینیم که این بار خانه او تبدیل به کارگاه پارچه‌بافی شده است.(نک خانه‌های تاریخی رشت) عباس مسعودی (مدیرروزنامه اطلاعات) در اوایل پهلوی از کارگاه پارچه‌بافی دیدن کرده ولی مکان آن را ننوشته است. (نک یادداشت‌های مسافرت گیلان)

 

«آرتوش آوانسیان» آخرین مالک شخصی خانه‌ای است که خواجه آوادیس ساخته بود. این ساختمان در سال ۱۳۸۵ به اداره کل فرهنگ و ارشاد گیلان فرخته می‌شود و این اداره که یک بنا، بلکه تاریخ این شهر را تخریب می‌کند تا برای کارکنان اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان رشت پارکینگ بسازد! نیمی از این خانه تخریب شد و اداره میراث فرهنگی با ثبت‌ملی نیم‌ سالم مانده، نوشدارویی بعد از مرگ سهراب شد.

 

نگارنده بارها از این خانه بازدید کرده و هربار شاهد تغییرات و فرسایش خانه‌ای بودم که علاوه بر نزولات جوی، آب کولرهای برقی مجتمع خاتم الانبیا بر بقایای آن می‌ریزد و درهای چوبی و ارسی‌های پرکارش سرنوشت نامعلومی یافته است. در این سال‌ها، هرفردی به عنوان مدیرکل ارشاد منصوب شد، وعده‌ی مرمت بخش سالم‌مانده خانه‌ای را می‌دهد که صاحبش یکی از تاثیرگذارترین افراد در رشت بوده است.

 

اما، بعید است این خانه توانایی پذیرایی از قشون سرخ، دفتر تحریریه روزنامه کامونیست و اسکان سربازهای آیرم را داشته باشد. اگر بپذیریم که املاک بزرگ آوادیس بخش اعظم خیابان سعدی و استادسرای فعلی را دربرمی‌گرفت، پس باید مکان مذکور را در دیگر املاک خواجه آوادیس جست.

 

می‌دانیم که محله استادسرا از دوره قاجار محل اسکان ارامنه بوده است. وجود مسجد چینی‌چیان در ابتدای این محله و درست روبروی مدرسه آهوردانایان، که خواجه آوادیس ساخته بود، تامل برانگیز است. به‌ویژه آنکه بر کتیبه کاشی‌کاری مسجد، سال ساخت ۱۳۳۴ حک شده و منابع نیز سال ساخت کلیسای ابتدای سعدی و در جوار مدرسه آهوردانایان را سال ۱۳۳۳ نوشته‌اند. یعنی درست یک سال بعد از ساخت کلیسا، مسجدی هم روبروی کلیسا ساخته می‌شود آن هم در املاکی که طبق وصیت آوادیس می‌باید وقف امورات ارامنه و مدرسه می‌شد.

 

در همین زمینه روبرت واهانیان در گفت وگو با نگارنده می‌گوید: «خواجه آوادیس دو ملک بزرگ داشت؛ یکی از آن‌ها خانه مسکونی و دیگری شرکت تجاری‌اش بود. خانه مسکونی، همان است که بخشی از آن در حیاط اداره ارشاد رشت باقی مانده و دفتر تجاری‌اش درست پشت مریض‌خانه بلدیه (ساختمان سازمان فرهنگی فعلی) در ابتدای سعدی قرار داشت.

خواجه آوادیس، تاجر ابریشم بود و شرکت او دارای اتاق‌های متعددی بود که بعدها تخریب کردند. آوادیس وصیت کرده بود املاکش وقف امورات ارامنه شود ولی پس از فوت، وراث به وصیت او عمل نکردند. دفتر تجاری او در اوایل پهلوی تخریب می‌شود. بخشی از زمین آن به مرحوم چینی‌چیان فروخته شد که مسجد چینی‌چیان را برروی آن ساختند. بخش دیگری از املاک نوسازی شده بر آن زمین، هنوز در اختیار ارامنه است.»

 

پس می‌توان تحلیل کرد، شرکت تجاری ابریشم آوادیس، احیانا در زمان کودتای بلشویک‌ها مصادره و دفتر کمیته سرخ‌ها می‌شود. پس از سرکوب جنگلیان و فرار سرکردگان سرخ‌ها به شوروی، این بار نیروهای آیرم، که تعقیب و تنبیه کمونیست‌ها را در سرلوحه اقدامات داشت، شرکت (و شاید هم مرکز تولید ابریشم) آوادیس را مصادره و تبدیل به سربازخانه می‌کند.

 

اوایل پهلوی، شهرداران رشت، انتصابی هستند و قدرت مطلق دست فرمانداران نظامی است. بنابراین از همین ملکی که همچون یتیمی دست به دست می‌شود، به‌عنوان کارگاه پارچه‌بافی و فرش‌بافی برای بی‌خانمان‌ها از سوی بلدیه استفاده می‌شود. نمی‌دانیم وراث آوادیس خود املاک را در اختیار ایشان گذاشته بودند و یا بعدها توانستند ملک تصرف شده را پس گرفته و برای ساخت مسجد به مرحوم چینی‌چیان بفروشند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.