شوراها مستقیمترین ارتباط را با مسائل روزمره مردم دارند و نمایندگانش از درون جامعه محلی برمیخیزند. این انتخابات فرصتی برای مشارکت مدنی در سطح خرد و تجربهی عینی تصمیمگیری جمعی است.
شوراها بر عملکرد شهرداری و ادارات محلی نظارت داشته و مسؤولان را پاسخگو نگاه میدارند. از تمرکز قدرت در پایتخت جلوگیری کرده و به مناطق مختلف امکان مشارکت در سرنوشت خود را میدهند.
شوراها در فرآیند توسعه کشور نقش پایهای دارند، بهطوریکه با توسعهی متوازن محلی و با توجه به نیازهای خاص هر منطقه از توسعه نامتوازن جلوگیری کرده و با ارتقای کیفیت زندگی از طریق بهبود خدمات شهری/روستایی حمل و نقل، فضای سبز، جمعآوری زباله، فرهنگ و ورزش بطور مستقیم بر رفاه مردم اثرگذارند.
با تقویت سرمایه اجتماعی، شبکههای همکاری محلی، اعتماد اجتماعی و حس تعلق را افزایش میدهند. شوراها با آمادهسازی نیروی انسانی، بستری برای پرورش مدیران آینده کشور در سطح محلی فراهم میکنند. از طرفی با برنامهریزی محلی مناسب میتوانند به مدیریت بهینه منابع، حفظ محیطزیست و توسعه یکپارچه کمک کنند. در نهایت با حل مسائل در سطح محلی از انباشت مشکلات و تبدیل آنها به بحرانهای ملی جلوگیری میشود.
در مجموع، شوراهای کارآمد مانند شریانهای حیاتی هستند که سلامت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه را در پایینترین و مؤثرترین سطح تضمین میکنند. موفقیت این نهادها تاثیر مستقیمی بر رضایت شهروندان و شتاب توسعه ملی دارد.
از آنجاییکه انتخابات شوراهای شهر و روستا میتواند محور تحول عینی در زندگی مردم باشد، الگوی «پورتو آلگره در برزیل» به وضوح نشان میدهد که چگونه پیوند نهادهای محلی انتخابی با مشارکت ساختاریافته شهروندان میتواند خواستههای روزمره مردم مانند دسترسی به آب و فاضلاب و بهبود خدمات محلی را مستقیما به برنامهریزی بودجه و اجرای پروژه تبدیل کند.
این تجربه موفق تاکید میکند که انتخابات شوراها تنها نقطه آغاز است و کارآمدی واقعی آن در گرو ایجاد مکانیسمهای شفاف و پاسخگو برای تبدیل آرای مردم به اقدامات ملموس است.
تجربه شهر پورتو آلگره (Porto Alegre) در جنوب برزیل است که بهخاطر ابتکار “بودجهریزی مشارکتی “شهرت جهانی پیدا کرد. این فرآیند دقیقا از طریق شورای شهر و با محوریت مشارکت مستقیم مردم شکل گرفت و به نتیجه رسید.
در اواخر دهه ۱۹۸۰، پورتو آلگره با مشکلات جدی مواجه بود: حاشیهنشینی گسترده، خدمات شهری ناکافی( آب، فاضلاب، آسفالت، مدارس)، فقر و بیاعتمادی عمیق مردم به حکومت محلی.
حزب کارگران به رهبری «اولیویو دوتورا »در سال ۱۹۸۹ برنده انتخابات شهرداری شد و قول داد حکومت را شفاف و مردمی کند.
مکانیسم بودجهریزی مشارکتی، مطالبات مردم را مستقیم به تخصیص بودجه شهر تبدیل میکرد. ساختار آن به این شکل بود:
شهر به مناطق مختلف تقسیم شد. ساکنان هر منطقه در جلسات بزرگ عمومی شرکت کرده و اولویتهای خود شامل: آسفالت خیابان X، ساخت یک مدرسه در محلهY، بهبود سیستم فاضلاب در منطقهZ را مطرح میکردند.
مردم در همان جلسات، گاتهایی را از میان خود (غالبا از اعضای جامعه مدنی، انجمنهای محلی) انتخاب میکردند تا خواستههای آنان را در سطح شهر پیگیری کنند. به این ترتیب شورای بودجه مشارکتی (نقش نظارتی و اجرایی شورای شهر) شکل گرفت. این نمایندگان منتخب مردم، تشکیل یک “شورای بودجه مشارکتی” میدادند که در کنار شورای رسمی شهر نقش نظارتی و اجرایی فعالیت میکردند. آنها با کارشناسان شهرداری جلسه گذاشته، هزینههای پروژهها را بررسی و بر اساس اولویتهای مردمی و عدالت جغرافیایی، یک طرح بودجه پیشنهادی تنظیم میکردند.
این طرح پیشنهادی نهایی به شورای رسمی شهر ارائه میشد. اگر چه شورای شهر اختیار قانونی تصویب نهایی بودجه را داشت، اما وزن سیاسی و مشروعیت طرحِ منتج از خواست مستقیم مردم بهقدری بود که در عمل، شورا مجبور به احترام به آن میشد.
شورا نقش قانونی سازی، نظارت بر اجرا و پیوند زدن خواست مردم با دستگاه اداری را ایفا میکرد. شهرداری موظف به اجرای پروژههای مصوب بود و نمایندگان مردم و شورا بر روند اجرا نظارت دقیق داشتند. در سال بعد، گزارش عملکرد به مردم داده میشد.
نتایج و دستاوردهای این فعالیت مشارکتی قابلتوجه و بی نظیر است:
بین سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۶، دسترسی به آب لولهکشی از ٪۸۰ به ٪۹۸، شبکه فاضلاب از ٪۴۶ به ٪۸۵ و تعداد مدارس دولتی دو برابر شد. این یعنی افزایش خدمات شهری. منابع بهسمت محلات فقیرنشین و محروم هدایت شد و نه صرفا مناطق مرفه و این یعنی توزیع عادلانهتر منابع. شفافیت در تخصیص بودجه، فساد اداری را به شدت کاهش داد.
مردم احساس کردند صدایشان شنیده میشود که یعنی تقویت حس شهروندی و کاهش فساد. تجربه پورتو آلگره توسط بانک جهانی و سازمان ملل بهعنوان یک مدل موفق شناخته شد و الهامبخش هزاران شهر در سراسر جهان ( از آمریکای لاتین تا اروپا و حتی برخی شهرهای ایران) شد.
این بازخوانی یک تجربهی موفق، نشان میدهد که شورای شهر (بهعنوان نهاد قانونی و نظارتی) و مردم (بهعنوان ذینفعان اصلی) وقتی در یک فرآیند ساختاریافته، شفاف و پاسخگو با هم همکاری کنند، میتوانند: مطالبات محلی را به پروژههای اجرایی تبدیل کنند. بر توزیع منابع نظارت مستقیم داشته باشند. توسعه شهری را به سمت عدالت اجتماعی سوق دهند. اعتماد عمومی به نهادهای محلی را بازسازی کنند.
پورتو آلگره ثابت کرد که حکمرانی خوب محلی، موتور قدرتمندی برای توسعه همهجانبه و حل مشکلات ملموس مردم است. موفقیت این مدل، مرهون ترکیب اراده سیاسی شهردار، ساختار قانونی شورای شهر و مشارکت سازمانیافته شهروندان بود.