نوروز یکی از دیرپاترین آیینهای سرزمین ایران اسـت، آیین کهنی که در هزارههای تاریخ به شیوههای متنوع، اما با معناهای بنیادین و غیر قابل تغییر، دوام آورده و بر تمام اقوام این سرزمین، تأثیری بـهسزا گذاشته است.
از دیرباز سفرهی نوروزی در فرهنگ گیلانی جایگاه ویژهای داشته است. در گذشتههای دور در گیلان، سفرهی هفتسین و سفرهی نوروزی یکی بود. اگر «چهارشنبهسوری» به «نوروز» نزدیک بود، سفرهی نوروزی را شب چهارشنبهسوری پهن میکردند. وسایل این سفره تنوع بسیاری داشت: آینه و چراغ، سبزههای رویانده، گلهای بهاری، آب، نان محلی، حلوای خانگی، برنج، شانه، قیچی، سکه، ماهی رودخانهای، گلاب، میوه، اسپند، سمنو، تخممرغهای رنگ شده به تعداد اعضای خانواده، سرج (نوعی قراقوروت محلی). علاوه بر اینها «حنا» هم یکی از ملزومات سفرهی نوروزی گیلانیان در گذشته بود که بعد از تحویل سال و شنیدن صدای توپ، به کف دست و ناخنها مینهادند.
بعد از تحویل سال و شیرین کردن کام با حلوا و شیرینیهای محلی، بزرگ خانواده به هر یک از اعضای خانواده پولی به عنوان عیدی و تخممرغی به عنوان برکت هدیه میداد. سکههای سفرهی نوروزی، حتما میبایست تازه و نوضرب باشد و اگر چنین سکههایی در دسترس نبود، سکههای موجود را با خاکستر هیزم میساییدند، تا برق بیوفتد و تازه شود. سکههای سفرهی هفتسین را هیچگاه خرج نمیکردند، بلکه به عنوان تهکیسه به نیت خیر و برکت همراه خود تا پایان سال، نگاه میداشتند.
چراغی را که بر سر سفرهی نوروزی روشن میکردند، نباید با فوت و یا هر روش دیگری به صورت عمدی خاموش میشد؛ بلکه صبر میکردند تا با تمام شدن نفت، خودش خاموش شود. این عمل به نیت تقدس و حرمت آتش و روشنایی بر اساس «آموزه های زرتشتی» انجام میگرفت.
سبزههای سفرهی نوروزی، در کوزههای سفالی بدون لعاب رویانده میشد که اغلب تخم ترتیزک، ماش، شنبلیله، خاکشیر و امثال آن بود. بعد از تحویلسال، هر یک از اعضای خانواده به ترتیب از کهنسالترین تا جوانترین، با قیچی میان سفره، اندکی از نوک سبزه را به نیت گرفتن مراد میچید و مهمانان نیز چنین میکردند و سپس سکهای در کنار سبزه میگذاشتند تا در سال پیشرو، دستشان پربرکت باشد. سکهها، متعلق به کسی بود که سبزهها را رویانده بود.
در هنگام تحویل سال، تمام اعضای خانواده در کنار هم جمع میشدند و اعتقاد بر آن بود که عدم حضور در خانه در لحظهی شنیدن صدای توپ، باعث آوارگی و سرگردانی در سال جدید میشود.
دیدارهای نوروزی از صبح اولین روز بهار آغار میشد در مناطق شرق گیلان، معمولا کودکان به صورت گروهی به دیدار بزرگان فامیل میرفتند. در گذشتههای دور، کودکان کیسهای بر گردن میآویختند تا هدایای خود را در آن قرار دهند. هدایا معمولا تخممرغ رنگ شده، شیرینی، نقل، پول و مانند آن بود. بازی تخممرغ رنگی در بین کودکان در عیدهای دور در گیلان رونق بسیاری داشت. این رسم هنور در برخی روستاهای جنوب گیلان نیز پابرجاست.
در نخستین روز عید، بزرگان محل و اکثر مردان به طور گروهی به تک تک خانهها سرکشی میکردند و حدود ۵ تا ۳۰ دقیقه در هر خانه توقف داشتند. از قدیم در گیلان رسم بر آن بود که اگر افرد با یکدیگر کدورت و کینهای داشتند، با رسیدن فصل بهار، دشمنی را کنار گذاشته و با هم آشتی میکردند. دور انـداختن کهنههای بیحاصل اعم از وسیله و یا اندیشه، زدودن خستگی و افسردگی، هدیه دادن، برپا کردن لحظههای شاد از آداب نوروزی اقوام ایرانی بوده است چرا که این آیین، میراث هستیشناسانه و طبیعتگرایانهی زنده و عمیق این دیار است.