سالها پیش آلبوم عکسی کمنظیر برای خرید به من پیشنهاد شد. بهعنوان مجموعهداری از اسناد تاریخی، به محض دیدن امضای «استپان استپانیانس»، عکاس ارمنی مشهور عصر قاجار، به ارزش واقعی آن پی بردم. عکسهای داخل آلبوم مربوط به دو مرکز مهم تحولات مشروطه در ایران بودند؛ بخش نخست به تبریز اختصاص داشت، با تصاویری از کوچهها، سنگرها، نبردهای خیابانی، ستارخان و نیروهای دولتی، و حتی صحنههایی از قتلعام مشروطهخواهان. نیمه دوم آلبوم نیز به گیلان و یپرمخان ارمنی مربوط بود؛ تصاویری از قوای مشروطه در راه فتح طهران، لحظاتی نادر از تاریخ ایران که در کمتر مجموعهای دیده میشود.
در آنزمان توان مالی خرید آلبوم را نداشتم، اما با لطف یکی از دوستان که واسطه خرید بود، او تمام مبلغ را پرداخت کرد و من در چند نوبت هزینه را بازگرداندم. در صفحه نخست آلبوم، مهر و امضای استپانیانس و دستخطی فارسی دیده میشد که نوشته بود: «کسی اجازه استفاده از عکسهای این آلبوم را ندارد.» مهر دیگری نیز با نام «آرام آرامیان» بر آن نقش بسته بود. همین جزئیات اصالت و اهمیت مجموعه را دوچندان میکرد.
این آلبوم سالها در مجموعه شخصی من نگهداری میشد و بارها در نمایشگاههای عکس و اسناد مشروطه به نمایش درآمد. زمانی که شورای شهر رشت خانه میرزا خلیل رفیع را بهعنوان «خانهموزه مشروطه» تصویب کرد، چندین نمایشگاه از همین عکسها در آنجا برگزار شد. هدفم همیشه این بود که بخشی از تاریخ مشروطه و نقش گیلان در آن برای مردم زنده بماند.
اما زمانی که بحث خرید این مجموعه توسط شهرداری رشت مطرح شد، همه چیز در حد وعده باقی ماند. نه موزه مشروطه افتتاح شد و نه ارادهای برای حفظ اسناد تاریخی دیده شد. جلسات متعدد برگزار شد، قولها داده شد، اما در نهایت هیچ نهادی حاضر نشد مسؤولیت حفظ این گنجینه را بپذیرد.
مدتی بعد دچار بیماری شدم و برای عمل جراحی سنگین نیاز فوری به پول داشتم. با وجود علاقهام به حفظ این آلبوم، ناچار به فروش آن شدم. پیش از فروش، تقریبا به تمام نهادهای فرهنگی استان مراجعه کردم؛ از شهرداری و اداره ارشاد گرفته تا حوزه هنری و استانداری. از همه خواستم که این آلبوم با هزینهایاندک خریداری شود تا در گیلان بماند. اما جز وعده و امروز و فردا، نتیجهای حاصل نشد.
دو سال بعد، بار دیگر برای بازخرید آلبوم تلاش کردم، اما قیمتش چند برابر شده بود و دیگر از توانم خارج بود. با گذشت زمان، ارزش مادی آن به هماناندازه بالا رفت که ارزش معنویاش برای من از دست رفت؛ چون میدانستم یکی از معدود اسناد تصویری اصیل از مشروطه، از گیلان و تبریز، از دست رفته است.
چند روز پیش وقتی خبر فروش چند آلبوم مشروطه در حراجی لندن را دیدم، بهشدت متأثر شدم. یکی از آن آلبومها با قیمتی معادل حدود یک میلیارد تومان فروخته شد؛ مبلغی که برابر با قیمت یک خودروی متوسط داخلی است. در حالیکه سالها پیش، هیچ نهادی حاضر نبود حتی یکسوم آن مبلغ را برای حفظ بخشی از تاریخ این سرزمین هزینه کند.
این پرسش تلخ در ذهنم میچرخد: آیا واقعا در این استان، میان همه مسؤولان فرهنگی و شهری، حتی یک نفر نبود که برای نجات یک سند تاریخی از نابودی یا خروج از کشور احساس مسؤولیت کند؟
بهنظر میرسد در این سرزمین، کسی دلش برای تاریخ نمیسوزد. مجموعهداران و علاقهمندان واقعی میراث فرهنگی، زیر فشار هزینههای زندگی و بیمهری مسؤولان، ناچارند آثارشان را بفروشند. در حالیکه همین آثار، هویت تاریخی و فرهنگی یک ملت را شکل میدهند. مسؤولان فرهنگی اما تنها در مناسبتها سخنرانی میکنند، عکس یادگاری میگیرند و بعد همهچیز را به فراموشی میسپارند.
امروز وقتی میشنوم اسنادی از تاریخ مشروطه گیلان در حراجیهای خارج از کشور فروخته میشود، فقط میتوانم بگویم این نه نتیجه کمبود بودجه، بلکه نتیجه کمتوجهی و بیاحساسی نسبت به میراث فرهنگی خودمان است. اگر در همان سالها تنها اندکی درایت و دلسوزی وجود داشت، اکنون یکی از مهمترین مجموعههای تصویری مشروطه، بهجای ویترین لندن، در موزه مشروطه گیلان نگهداری میشد.