گیلان، سرزمینی که طبیعت زیبا و فرهنگ غنی آن زبانزد خاص و عام است، در طول تاریخ به عنوان منطقهای شناخته شده که زنان و مردانش دوشادوش یکدیگر برای بهبود وضعیت اقتصادی خانواده تلاش میکردند. یک بانوی گیلانی در گذشته، علاوه بر مدیریت خانه، در شالیزارها، کارگاههای صنایعدستی، و بازارهای محلی نقشی فعال داشت و این همت و پشتکار، به یکی از نمادهای فرهنگی این منطقه تبدیل شده بود. اما امروز، جوانان و بانوان این دیار، تمایل کمتری به کارهای معمول نشان میدهند و شاهد تغییرات عمیقی در نگرش به کار و اشتغال در گیلان هستیم.
درآمدهای سریع یا ارزشآفرینی واقعی؟
در گذشته بسیاری از جوانان به دنبال کار اداری و به اصطلاح پشتمیز نشینی بودند و از این بُعد در کارهای یدی کمبود نیروی کار وجود داشت، اما امروزه کمبود نیروی کار دلیل دیگری دارد.
بسیاری به دنبال حرفههایی با درآمد سریع و بالا هستند که کار اداری هم حتی شامل آن نمیشود. برای مثال، مشاغلی مانند بلاگری، ادمینی صفحات مجازی یا فعالیتهای خدماتی چون کاشت ناخن و… بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفتهاند.
گاها حتی افرادی که به این نوع کارها مشغول هستند تحصیلاتشان در حد کارشناسی ارشد و یا دانشجوی دکتری است. و سوال این است که روی آوردن به کارهایی با نگرش “فرار از کار سخت”، در کنار بهبود وضعیت اقتصادی، چه ارزش افزودهای به فرد و جامعه اضافه میکند؟ این مسئله که شاید بیربط به معضل کمبود سرانه مطالعه نباشد، از مواردی است که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت؟ چه کردهایم که رویای درآمد بالاتر، مارا به اینجا رسانده است؟
پیش از این کارهایی چون کشاورزی و دامداری مورد پسند و انتخاب جوانان بود، همچنان که در سایر کشورها هم نیز در میان نسل جدید این علاقمندی را میبینیم، ولی اکنون به اصطلاح امروزی از مُد افتاده و میشنویم که میگویند “باید پیشرفت کرد!”.
در آموزش و پرورش این جوانان چه مراحل و آموزشهایی طی شده که پیشرفت برایشان چنین مفهومی پیدا کرده است؟ که نه حتی به دنبال تحصیلات عالیه هستند و نه کارآفرینی! در نگاه اول، این تغییر شاید به نظر همگام با تحولات عصر دیجیتال باشد، اما در درازمدت، میتواند وابستگی به مشاغل سنتی، که مورد نیاز جامعه نیز هستند، را کاهش دهد و همچنین در بلندمدت، بهویژه اگر افراد بیشتری به این مشاغل روی بیاورند، باعث اشباع شدن بازار شده و پایداری درآمد کاهش مییابد و در نهایت حتی آسیبهای جدی به اقتصاد محلی و فرهنگ کار منطقه وارد کند.
این تغییرات فرهنگی و اقتصادی به حدی عمیق شدهاند که حتی در زندگی روزمره مردم هم تاثیرات خود را نشان دادهاند. بهطور مثال، کودکان و نوجوانان حتی در سنین پایین، به طور مداوم درخواستهای زیادی برای داشتن گوشیهای گرانقیمت و برندهای معروف دارند.
این روند نشاندهندهی نارضایتی از زندگی ساده و تمایل به داشتن نمادهای موفقیت و رفاه است. این تقاضا نهتنها بازتابی از تغییرات اقتصادی است، بلکه به طور مستقیم با تغییر نگرش فرهنگی و تأثیر رسانهها نیز مرتبط است که میتواند در آینده مشکلات اجتماعی و اقتصادی بیشتری به همراه داشته باشد.
چرا نسل جدید از مشاغل سنتی دور شده است؟
ریشه این مسئله را باید در چند عامل جستجو کرد؛ شرایط اقتصادی نامناسب شغلهای سنتی، وقتی درآمد مشاغل سنتی با تلاش زیاد، کمتر از مشاغل مدرن و سادهتر باشد، طبیعی است که جوانان به گزینههای دوم متمایل شوند.
از طرفی نمیتوان تأثیر رسانهها و سبک زندگی مدرن را بیتاثیر در تغییر نگرش فرهنگی دانست که باعث شده است که کارهای سنتی گاهی بهعنوان “قدیمی” یا “کمارزش” تلقی شوند. و در آخر نبود امنیت شغلی در مشاغل سنتی که باعث میشود بسیاری از زنان و مردان ترجیحشان شغلهایی با ثبات بیشتر و درآمد ماهانه ثابت داشته باشند، حتی اگر این مشاغل مولد نباشند.
البته این نکته هم مهم است که به آن توجه کنیم؛ زمانی که اقتصاد خانواده با محدودیتهایی روبهرو میشود و منابع مالی به طور مساوی یا به گونهای محدودتر توزیع میشود، زنان ممکن است به دلیل کاهش قدرت اقتصادی و از دست دادن استقلال مالی، در تصمیمگیریها و برنامهریزیهای مالی خانواده محدود شوند.
این امر به ویژه برای بانوان جوان ممکن است به یک انگیزه برای جستجوی فرصتهایی در دنیای دیجیتال تبدیل شود. بسیاری از آنان برای جبران این ناتوانیها به بلاگری و حضور در شبکههای اجتماعی روی میآورند، چرا که این فضا به آنان این امکان را میدهد که در کنار کسب درآمد، استقلال مالی خود را بازسازی کنند و از طریق ایجاد محتوای دیجیتال به شهرت و فرصتهای شغلی دست یابند.
چالشها و فرصتها
چالشهای پیشرو ضعف فرهنگ کار مولد تمایل به درآمدهای آسان و شغلهایی که به ظاهر بیدردسرتر هستند، باعث شده است که مشاغل سنتی مانند کشاورزی، دامپروری، و صنایعدستی، که شالوده اقتصادی گیلان را تشکیل میدهند، با کمبود نیروی انسانی مواجه شوند. فقدان زیرساخت و حمایت از مشاغل پایدار بسیاری از زنان گیلانی که در گذشته در صنایعدستی یا تولیدات محلی نقش داشتند، امروز به دلیل نبود حمایت کافی یا بازار مناسب، این فعالیتها را رها کردهاند.
به عنوان مثال، کسبوکارهای محلی در بسیاری از مناطق گیلان مجبور به استخدام نیروی کار مهاجر و غیرایرانی شدهاند، زیرا نیروی کار محلی به این مشاغل رغبت نشان نمیدهد. این حتی برای بافت فرهنگی منطقه زنگ خطر بزرگی است.
از طرف دیگر، تمایل بیش از حد به این گونه مشاغل، فرهنگ کار مولد و خلاقانه را به حاشیه میبرد. برای مثال، فردی که در تولیدات محلی یا کشاورزی فعالیت میکند، بخشی از اقتصاد واقعی جامعه را تقویت میکند، در حالی که شغلهای صرفاً تبلیغاتی ممکن است چنین تأثیری نداشته باشند.
اخیرا شنیدهام که یکی از کارهای خوبی که در حوزه هنری گیلان انجام میشود، معرفی و تبیین نمونههای موفق کسبوکار در این منطقه است. در این راستا سایت یارَش، مربوط به دفتر هنر و ادبیات پیشرفت گیلان، قصد دارد با معرفی طرح “اردوهای پیشرفت”، این نگرش را تغییر دهد. این سایت حتی محتوای علمی و فکری برای معلمان و فعالان فرهنگی فراهم را نیز میکند. اما کاش فعالیتی موثر یا حتی تمایلی به این سمت را در آموزش و پرورش و مدارس و دانشگاهها نیز شاهد بودیم.
مشاغل کاذب یا مدرن؟!
نمیتوان مشاغل مدرن را کاملاً “کاذب” نامید. به عنوان مثال، یک بلاگر که محتوای ارزشمند تولید میکند، میتواند نقشی مفید در اطلاعرسانی یا تبلیغ محصولات محلی داشته باشد. یا مثلا خدمات زیبایی را نمیتوان مشاغل کاذب نامید زیرا این مشاغل نقش مهمی در تأمین نیازهای واقعی جامعه، بهبود کیفیت زندگی افراد، و حتی تقویت اعتمادبهنفس و سلامت روان دارند.
مشکل زمانی ایجاد میشود که این شغلها بهجای یک انتخاب آگاهانه و با هدف ارزشآفرینی، به فرار از مسئولیتهای اجتماعی و اقتصادی بدل شوند. در واقع باید گفت مسئله اصلی این نیست که مشاغل مدرن بد هستند، بلکه این است که نباید به قیمت فراموشی هویت اقتصادی و فرهنگی این سرزمین گسترش یابند.
ترکیب تجربههای گذشته و فناوریهای جدید
گیلان، با تمام ظرفیتهایش، به فرهنگ کاری پویا و مولد نیاز دارد. نباید فراموش کنیم که تغییرات اقتصادی و اجتماعی باید همسو با حفظ ارزشهای فرهنگی و تقویت اقتصاد محلی باشد. زنان و مردان گیلانی میتوانند با ترکیب تلاشهای گذشته با ابزارهای مدرن، آیندهای روشنتر برای این دیار زیبا رقم بزنند.
بعنوان مثال، زنان گیلانی که در گذشته در تولیدات دستی همچون بافتن گلیم و جاجیم فعالیت میکردند، میتوانند با استفاده از پلتفرمهای آنلاین و رسانههای اجتماعی، محصولات خود را به بازارهای جهانی معرفی کنند و یا مثلا در حوزه کشاورزی میتوانستیم از تکنولوژیهایی چون سیستمهای آبیاری هوشمند و برنامههای تحلیل داده برای بهینهسازی عملکرد شالیزارها و کاهش هزینهها استفاده کنیم. این امر در جهت حفظ مشاغل سنتی و در عین حال ارتقای بهرهوری آنها کمک زیادی است.
اگر امروز اقدامی نکنیم، فردا ممکن است نه تنها طبیعت بکر، بلکه روح اصیل این دیار نیز در میان امواج دیجیتال به فراموشی سپرده شود.