غروب دهمین روز آبان سال ۱۳۹۶، تماشاخانه زندهیاد اکبر رادی در رشت افتتاح شد!
_ تئاتر میتواند یکی از جاذبههای گردشگری برای شهر رشت که پیشینه غنی در این حوزه دارد باشد.
_ رشت دوباره پایتخت تئاتر خواهد شد!
_ نخستین گام برای ارجگذاری به مقام استاد رادی!
_ باید نگاه شجاعانه و حمایتگرانه به بخش خصوصی داشته باشیم!
و…
اینها جملاتی بود که شهردار وقت و مدیر منطقه و عضو شورای شهر و… با شور و هیجانی مسوولانه به زبان آوردند و روز بعد هم در رسانههای محلی و ملی منتشر شد!
این تماشاخانه که از اردیبهشت ماه سالجاری به بهانههای مختلفی از سوی شهرداری رشت تعطیل شده، با ظرفیت ۵۰ صندلی در طول فعالیت ۶ ساله خود، میزبان نزدیک به ۲۰۰ برنامه فرهنگی و هنری بوده است. از نمایشنامهخوانی و اجراهای حرفهای صحنهای گرفته تا برپایی نشستهای فرهنگی و هنری.
ضمن اینکه مکان این سالن به لحاظ دسترسی به میدان شهرداری و مرکز شهر همواره مورد علاقه گروههای هنری بوده است.
به راستی کدام یک از سالنهای دولتی توانسته طی سالها، چنین ظرفیتی را فراهم آورد؟
در دیداری که چندی پیش جمعی از اهالی هنرهای نمایشی با رحیم شوقی شهردار فعلی رشت داشتند، ایشان ضمن حمایت از اجراها و گروههای نمایشی تاکید کرد که باید به ظرفیت سالنهای موجود افزوده شود، حتی همانجا دستوراتی جهت اختصاص مکانی برای تمرین و اجرای نمایش صادر کردند و …
اما همانطور که چند سالی “خانه کوچک نمایش”، اتاقکی که در ساختمان قدیم سازمان فرهنگی و ورزشی شهرداری رشت برای اجرای نمایش اختصاص پیدا کرده بود و با همت گروههای نمایشی و کمک شهردار وقت تجهيز و چند سالی هم فعالیت داشت، متاسفانه به بهانهی ناپایداری ساختمان، غير فعال شد و به خاطره ها پیوست!
اینک تماشاخانه رادی هم در آستانه تغییر کاربری قرار دارد.
گویی سالن های تاتر رشت هم به سرنوشت سینماها مبتلا خواهند شد.
تئاتر خیابانی هم که عمری کوتاه داشت و…
بله، تماشاخانه رادی هم تعطیل شد و طبق شنیده ها قرار است به خانه کودک یا چنین چیزی تبدیل بشود!
تابلوی پلاتوی رادی هم که با بیسلیقگی تمام و البته به گمان خود برای ادای دِین به این مرد بزرگ – روی اتاقک بدون تهویه مناسب که برای دورخوانی و تمرین گروههای کوچک در طبقه اول ساختمان مجتمع فرهنگی هنری خاتم رشت نهاده بودند، برداشتند و تبدیل به انباری هنرستان زینبیه کردند!
یعنی این هم تعطیل …
حال شاهدیم که مدتی است سالن اجتماعات چند منظوره تالار مرکزی رشت که به سختی به گروههای نمایشی داده میشود (البته خود گروهها هم برای اجرا در این مکان، اکراه دارند) نام رادی را بر پیشانی خود نهاده! (لابد باز هم برای ادای دِین!)
از رادیِ بزرگ، تنها سردیسی در سبزمیدان رشت نصب شده که آن هم اگر بر و رویی از آن مانده باشد، وقتی از کنارش رد میشوی، بجای عطر دلانگیز چمن و گُلِ این میدان تاریخی، بوی گلهای دگر به مشام میآید!!
باز غروب دهم آبان ۷ سال قبل را به خاطر می آورم …
همان شب و بعد از اظهارات به ظاهر مسوولانهی مسوولان، جملات دلسوزانه ای هم از سوی هنرمندان مطرح شد : شان و جایگاه رادی بیش از یک تماشاخانه آن هم در زادگاهش است، اما همین اقدام هم ستودنی است. (هادی مرزبان)
رادی طی حیات خود دین خود به شهر زادگاهش را ادا کرد و انتظار میرود که شهر و دیار زادگاهش بیش از این به رادی افتخار کند. (همسر رادی)
و…
انگار میدانستند که این اتفاق خوب خیلی دوام نخواهد داشت. انگار میدانستند ما بلد نیستیم شان و جایگاه مرده و زنده امان را حفظ کنیم. انگار این رویه عادی شده است …
مسوولان محترم!
ما گیلک ها در چنین مواقعی ضربالمثل های شیرینی داریم، مثلا:
_ تی ماچی نخواستیم، تی دوماغ…. امره وانسین!
یا : _ تی فاتحه نخواستیم، امی قبره…. لگد نزن
* بازیگر و کارگردان