آنچه در پس پدیده ی انسان زدایی علی الخصوص بیماران و مجرمان اتفاق می افتد لزوما با بررسی روانشناختی محدود نمی گردد و تبعات ناخوشآیندی برای افراد و کل جامعه خواهد داشت. برای مثال انسانزدایی از بیماران به کالا انگاشتن تن انسان و کالایی کردن خدمات درمان خواهد انجامید و مساله در مورد مجرمان کمی بغرنج تر و پیچیده تر است. هر چه وضعیت مجرمان جرمی که مرتکب شده اند و وضعیت آنها از چارچوب فکری ما دور باشد، همدلی ما نسبت به او کمتر شده و در نتیجه راه برای قرار گرفتن فرد در وضعیت سخت و غیر انسانی هموارتر است. در مورد فاجعه اخیر که در کمپ ترک اعتیاد شهر لنگرود اتفاق افتاد می توان دقیقا واکنش ها را از همین منظر بررسی کرد. اگر اتفاق مشابهی حتی کوچکتر از این فاجعه مثلا در کمپ اردوی استعدادهای درخشان رخ می داد، هرگز واکنش ها در این سطح باقی نمی ماند و مسئولان بیشتری تحت فشار برای واکنش نشان دادن قرار می گرفتند. اتفاقات مشابه بسیار را می توان در سراسر جهان دید. زلزله هایی که در اروپا هزاران نفر را به کام مرگ فرو ببرند قطعا به اندازه زلزله هرات با بی توجهی روبه رو نخواهند شد. قطعا اصلی ترین دلیل این امر در جوامع بشری نمی تواند انسانزدایی صرف باشد. بلکه ممکن است عوامل دیگری نیز به پدیده انسان زدایی کمک کنند. یکی از آن عوامل تکرار چندین و چند باره فاجعه در طول زمان طولانی ست. عادت کردن ذهن انسان به فاجعه و فاجعه خیز خواندن بخشی از جغرافیای جهان می تواند واکنش انسان ها را نسبت به برخی پدیده ها تنظیم کند که در نهایت به رها شدگی بخشی از جامعه بشری ختم خواهد شد. مساله دیگر فقر است. برای مثال اگر ما جز قشر متوسط جامعه باشیم همانگونه که نمی توانند زندگی افراد بسیار ثروتمند را تصویر سازی کنیم نمی توانیم تصور درستی از فقر مطلق داشته باشیم. حال اگر این فقر با اعتیاد همراه شود میتوان به راحتی حدس زد که انسانزدایی نسبت به کسی که از شدت فقر و اعتیاد حیات نباتی دارد، چقدر راحت تر در ذهن ما شکل می گیرد.
زمانی که پدیده اعتیاد جرم انگاری می شود به واسطه آن مجموعه ای از کارهای مرتبط با اعتیاد و معتادان در سایه آن قرار می گیرند. اگر به واسطه عملکرد فرد معتاد همدلی و همذات پنداری ما نسبت به او کم شود می شود گفت با انسان زدایی از معتادان فاصله زیادی نخواهیم داشت بنابراین قابل پیش بینی ست که فاجعه سوختن ده ها فرد بیپناه پشت درب های بسته واکنش زیادی برنمیانگیزد. حتی اگر آنها افرادی باشند که به قصد بهبود وضعیت خود و بازگشت به وضعیت انسانی در کمپ های مخوف و در شرایط غیر انسانی زندگی کنند. در چنین شرایطی صاحبان عزا و داغداران تنها و بیپناه رها می شوند و انسان زدایی و رها شدگی به نحوی دیگر در خانواده و نزدیکان این افراد تکثیر می شود.
یکی از راههای مقابله با این پدیده ارائه تصویر و تحریک تخیل جامعه است تا چهره این افراد را ببینند و تصور کنند هر کدام از این انسان ها زمانی مثل همه زندگی می کردند، خانواده داشتند و امید داشتند. برگزاری مراسم یادبود و روشن کردن شمع در خیابان های لنگرود یکی از این اقدامات همدلانه با بازماندگان این قربانیان است، که شاهد بودیم به بهترین نحوه در این شهر انجام شد. اقدام دیگر می تواند پیگیری و دادخواهی از جان به ناحق از کف رفتهی این عزیزان و پاسخگو کردن مسئولان ذیربط در این تراژدی باشد که امیدواریم مانند بسیاری از فجایع دیگری که در این کشور اتفاق افتاده، کمرنگ نشده و به فراموشی سپرده نشود.