جستاری در باب انتخابات پیشِ رو

باز هم همان همیشگی...؟!

116

روزهای نزدیک به انتخاباتِ ریاست قوۀ مجریه در ایران را شاهدیم و ۲ روز دیگر (در دور اول یا دوم) صاحب این مسند مشخص خواهد شد. در شرایطی که جامعه در این روزها نزاعی سه‌گانه (بین مخالفان، مرددین و موافقانِ رأی‌دادن در میان تحریم‌کنندگانِ دورۀ پیشینِ ریاست‌جمهوری و بالاخص انتخابات مجلس) را تجربه می‌کند، لازم دانستم فارغ از تمام بحث‌های پرتکرار در جراید و فضای مجازی نکاتی را برای درج در تاریخ با یکدیگر مرور کنیم.

در این ایام با تحلیل‌های زیادی از سوی آحاد مردم مواجه شده‌ایم، این موضوع در میان اقشار ناراضی از وضع حاکم به شکل پررنگ‌تری مشاهده می‌شود که از قضا در بین همین بازۀ انسانیِ متنوع، تضارب آرای بسیاری، دیده یا شنیده می‌شود (طبقه‌بندی سه‌گانۀ بالا) و در جستجوی دلیل علمی آن به نقش مؤثر متغیرهای مداخله‌گر و داده‌های غیرشفافِ فراوان خواهیم رسید و از این‌رو در راستای اخذ تصمیمات، نه می‌توان به پیش‌بینی‌ها متکی شد و نه هر یک از طرفین این منازعه را با استدلال خود غلط دانست.

بنده به‌زعم خود این وهله انتخابات را متفاوت با ادوار پیشین می‌بینم. به‌ویژه روی سخنم با افرادی است که می‌خواهند صلاحیت گرفتن غیرمنتظرۀ شخصی همچون دکتر پزشکیان را با زمانۀ آقایان خاتمی، مهندس میرحسین موسوی و حتی حسن روحانی یکسان ببینند و همان سخن همیشگی داغ‌شدن تنور انتخابات را به میان می‌آورند و توفیر چندانی بین نامزدها در اصل ماجرا نمی‌بینند که البته دلایل این افراد را نمی‌توان با قطعیت رد کرد.

دلیل اصلی این افراد (با درصد قابل ‌توجه تعدادشان)، فکت‌های مربوط به صدارت آقایان خاتمی یا روحانی (به‌ویژه در پایان دو دورۀ ۸ ساله) است، به‌ طوری‌که مهم‌ترین این دلیل‌ها برمی‌گردد به سطح قدرت و مسئولیت قوه اجرائیه در کشور و تأثیر ناچیز عملکرد ریاست قوۀ مجریه‌های وقت، در مسائل مهم نظام همچون مباحث طرح مشکلات قوانین اساسی، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان سیاسی و غیره.

همین دغدغه برای آتی، خود را حتی در مواجهه با معترضین شهریور ۱۴۰۰ از گذشته تاکنون و در ادامه بیشتر نشان خواهد داد. این آخری باتوجه ‌به احکام منتشر شده قوۀ قضائیه برای معترضین در همین نزدیکی بیشتر مورد مداقه و مدنظر است و تعیین نسبیت بین حقوق زنان و دختران سرزمین ما با واکنش‌های یک‌سویه و جبری از سوی صاحبان قدرت بسیار پیچیده شده است و شاید بی‌راه نباشد که همین آخرین مسئله را کلیدی‌ترین عامل قهریه از سوی مردم در این برهه حساس و ذیل سیاستِ جامعه بدانیم و از سوی دیگر در اقتصاد، در جایی که آمارهای اقتصادی اعم از نرخ‌ تورم، نرخ رشد تولید ملی، نرخ بیکاری و فقیر شدن مردم ایران و گرانی‌های پی‌درپی و کمرشکن گواه بر این است که از حیث لااقل اقتصاد و حتی سیاست، ایران شدیداً بر لبه تیغ (به نقل از مضمون) قرار گرفته است و بخش وسیعی ازاعتراضات و انتقادات در سالیان اخیرناشی از رفتار تصمیم‌گیرندگان و موثقین و مداخله‌گران مدیریت اقتصادی در کشور است. در این بزنگاه هر تدبیری که فرادستان اختیار کرده‌اند آن‌گونه نیست که مردم منتقد به وضع فعلی را با تهییج احساساتشان بتوانند وارد حوزه‌های رأی‌گیری نمایند.

مردم ما را هر چقدر ناتاریخی خطاب کنند، همین زیستنِ چند دهه‌ای لااقل بر تجاربشان افزوده است و حضور احتمالی ایشان در صندوق به‌هیچ‌وجه از سطح انتقادشان به سلسله‌مراتب نظام نخواهد کاست و پیامشان به آن‌هایی که همین جمعیت انبوه مردم را غیرخودی خوانده بودند و یا می‌خوانند، این است که عزمی در جهت براندازی در کار نبوده، اما این بدان معنا نیست که کشور خودشان را دوست نداشته باشند و از هر روزنه‌ای به دنبال رِفُرم یا تحول در عرصه‌های مختلف نباشند، این بدان معنا نیست که نسبت به حقوق اولیه و بالاتر خود مُجاز به انتقاد یا اعتراض نباشند، این حقوق بدیهی را هم کتاب خدا و هم قانون اساسی ما برای مردم، روا دانسته‌اند.

 

ما سال‌هاست ناگزیر شده‌ایم بخشی از انتقادات خود را در قالب رأی‌دادن به افرادی دورتر از دایرۀ خودی‌های منتسب (ظاهراً) نشان دهیم تا نه خودمان و نه مملکت دچار خسرانی از قِبِل محکومیت، محرومیت و یا رفتار منقلب گونه نشود.

اما دیدیم در راستای عزم ما برای پیوند بین ناقد و نقدشونده ظاهراً خیابانی یک‌طرفه را تصمیم‌گیرندگان اجرایی برمی‌گزینند (حال‌آنکه شخص مورد تفوق منتقدین نیز از میان واجدین صلاحیتِ شورای نگهبان بوده است نه فردی خارج از این محدودۀ ترسیم شده!) معمولاً بعد از هر انتخاباتی ‌ (در سطح ریاست‌جمهوری) پرداختن به موضوعات مهم مملکت از همین سطحِ قلیل نیز تعدیل شده و امکان گفت‌و‌شنود ملت و حاکمیت را عده‌ای برنتابیده و از هر طریقی آن را مسدود می‌کنند با تمام این اوصاف مقصود از نگارش این موضوع مهم و خطیر، بیان علنی دیدگاه‌های مرسوم در اکثریت جامعه بود تا به‌عنوان جمع‌بندی نهایی خدمت مخاطبان به شکل موجز بیان می‌شود.

 

اولاً؛ در هیچ کجای دنیای مدرن، مردمی را نخواهیم یافت که با چنین درگاه‌های محدودی (از حیث تریبونِ بیانِ نظرات)، هم حامی کشور خود باشند و هم به دنبال تحول و توسعه در آن بوده و هم انتقادات خود از وضع موجود را به نجیبانه‌ترین وجه ممکن بیان دارند.

 

ثانیاً؛ برای درک حقیقی از شرایط کنونی، آرای عدم مشارکت، آرای باطله و آرای جناب پزشکیان می‌تواند به‌نوعی مشمول همان جامعۀ منتقد به مدیریت کشور باشد و با هر ادبیاتی نمی‌توان چشمان خود را بر چنین واضحاتی بست. این درصدها می‌توانند در راستای تداوم و استمرار امر تسامح و مدارا در تمام ادوار و به‌کارگیری نیروهای به ‌اصطلاح غیرخودی، کارشناس حقیقی (نه ظاهری) و افرادی به ‌دور از هرگونه فساد (به‌ویژه مالی) مؤثر واقع شود البته اگر عزم وجود چنین دیدگاهی از سوی متولیان، محلی از اعراب داشته باشد.

 

ثالثاً؛ اکثریت قریب‌ به ‌یقین مردمِ منتقد را با طیف موسوم به اصلاحات در ایران، متفاوت ببینید و این افراد نه پایگاهی بدان معنا در میان مردم دارند و نه در حضور احتمالی و حداکثری مردم نمی‌توانند کوچک‌ترین نقش‌آفرینی داشته باشند. این گفتار یعنی پیشگیری‌کردن از مصادرۀ هر سطح از آرایی توسط این طیف است.

در آخر و با تمام مشقت‌ها، امیدوارم روزگار بهتری برای تمام ایرانیان به ارمغان بیاید و هیچ پدر و مادری، سفرۀ شرمندگی را در پیشگاه فرزندان خود پهن نکنند.

به امید ایرانی آزاد و آباد

*پژوهشگر و مدیرمسئول فصلنامۀ «قاف»*

 

نظرات بسته شده است.