لاهیجان در جمعه گذشته با برگزار سومین جشنواره چای نشان داد، میتواند الگویی موفق برای سایر شهرهای استان گیلان در جذب گردشگر و توریسم باشد.
به لاهیجان زیاد میروم. شاید ماهی یک بار. شهری تنیده در طبیعت سبز که همیشه یکی از مقاصد گردشگری من برای فرار از غروب دلگیر جمعههای رشت بوده و آرامش تعطیلی پایان هفته را با عطر شیرین کلوچه، طعم گس چای و خنکای استخر گره میزنم.
جمعه هفته پیش هم طبق روال ماهیانه، پارکهای تاریک و خیابانهای بیروح رشت را به مقصد لاهیجان ترک کردیم. اما در بدو ورود با شهری متفاوتتر از همیشه مواجه شدیم.
این بار جشنواره چای لاهیجان و اجرای رایگان یکی از خوانندگان مطرح کشور به دعوت شهرداری این شهر، موج عظیمی از گردشگران را از مناطق مختلف استان به استخر زیبای لاهیجان کشانده بود.
شهرداری لاهیجان با یک اقدام هوشمندانه و با همراهی شورای شهر و سایر نهادهای فرهنگی موفق شد، ظرفیتها و پتانسیلهای بالقوه گردشگری این شهر را به رخ استان و شهر پرمدعای رشت بکشاند.
لاهیجان شهر چای ایران شناخته شده است و این عنوان را در سال ۱۴۰۱ به عنوان پایتخت چای ایران در کمیسیون ملی یونسکو به نام خود ثبت کرد و این جشنواره فرصت خوبی برای ارایه داشتههای فرهنگی و بومی و محلی این شهر برای گردشگران فراهم کرد که به بهترین شکل ممکن از سوی مدیریت شهری اجرایی شد.
موفقیتهای مدیریت شهری لاهیجان فقط در برگزاری جشنواره چای و جذب موفق گردشگر محدود نمیشود. همین چند هفته پیش بود که لاهیجان عنوان شهر مشتاق کتاب کشور را دریافت کرد. همچنین برگزاری جشنواره تئاتر خیابانی و سایر اقدامات فرهنگی که هر سال توسط شهرداری لاهیجان اجرا میشود نمادی از مدیریت موفق این شهر در سطح استان و برندسازی در سطح کشور است.
دریافت این عناوین از سوی مدیریت شهری لاهیجان نشان میدهد؛ که مدیران این شهر به خوبی به ظرفیتها و داشتههای طبیعی و فرهنگی شهرشان وافق هستند و در یک همگرایی و تعامل، تلاش خود را برای تبدیل شدن به شهر گردشگرپذیر استان و جذب سرمایهگذار بخش خصوصی گذاشتهاند.
حال باید اذعان کرد: لاهیجان شهر پیشرو صنعت گردشگری گیلان شده است و این در حالیست که رشت بیش از یک دهه پیش با دریافت عنوان شهر خلاق خوراک ایران نه تنها دراین حوزه موفقیتی کسب نکرد بلکه هر سال با اجرای برخی برنامهها و رویدادهای بیربط به برند شهر خلاق چقدر ناامیدانه در راه حفظ این برند جهانی عمل کرده است.
در راه بازگشت از لاهیجان و با مشاهده خیل عظیم جمعیت گردشگر در خیابانهای منتهی به استخر جزیره و مشاهده فروشگاهها، کافه رستورانها و غرفههای فروش چای و کلوچه مملو از جمعیت، بار دیگر برای سرنوشت مختوم شهر خلاق خوراک رشت و تالاب شهری دلگیر عینک غصه خوردم.
برای پیاده راهی که قرار بود متعلق به همه شهروندان و گروهها باشد و حال در چنگال انحصارطلبی و تمامیت خواهی عدهای گرفتار شده که فقط این پیاده راه برای اجرای برنامههای مناسبتی و ایدیولوژیک خود مناسب میدانند.
برای برند شهر خلاق خوراکی که میتوانست در این پیاده راه انبوهی از جمعیت گردشگر داخلی و خارجی را در رویدادهای مختلف خوراک و جشنوارههای شاد فرهنگی و بومی محلی میزبانی کند.
برای تالاب عینکی که میتوانست میزبان ورزشهای آبی و جاذبههای تفریحی و گردشگری شمال کشور باشد و سالهاست در ورطه مالکیت دستگاهها و نهادها مجالی برای جذب سرمایهگذار پیدا نمیکند.
برای برندسازیهای به فنا رفته از صنایعدستی رشت. برای پارکهای همیشه خاموش. برای آب نمای خاموش بوستان ملت و دهها ظرفیت گردشگری رها شده دیگر.
و در نهایت برای همه ظرفیتهای طبیعی و خدادادی که رشت در خود جای داده اما مدیران نامدیرش در نبود مدیریت یکپارچه شهری و تعارضات، این فرصتها را به باد دادهاند!