استان گیلان با اقلیم منحصر بهفرد، پوشش جنگلی انبوه و تنوع زیستی ارزشمند، به یکی از مقصدهای اصلی تورهای آفرود در کشور تبدیل شده است. نزدیکی این استان به تهران و دسترسی آسان به جادههای کوهستانی باعث شده تورهای متعدد، چه مجاز و چه غیرمجاز، مسیرهای جنگلی و مرتعی را برای اجرای برنامههای خود انتخاب کنند.
اما نکته کلیدی آنجاست که برخلاف بسیاری از کشورها، در ایران هنوز چارچوب قانونی مشخصی برای ساماندهی این فعالیتها وجود ندارد و همین خلأ، راه را برای تخریب اکوسیستمهای شکننده باز گذاشته است.
در قوانین محیطزیست ایران، مقرراتی مشخص برای ورود خودروهای آفرود به عرصههای طبیعی دیده نشده است. اگرچه اصول کلی قانون حفاظت و بهسازی محیطزیست و قانون شکار و صید یا ماده ۶۹۰ قانون مجازات اسلامی با تکیه بر عنوان کلی تخریب محیطزیست میتواند با مقادیری تفسیر مبنی قرار گیرد و بهعنوان مصداق قانونی ممنوعیت یک فعالیت مخرب ملاک تلقی شود، اما در عمل، هیچ دستورالعمل اجرایی مشخصی برای محدودسازی، تعیین مسیر، یا الزام به ارزیابی اثرات محیطزیستی وجود ندارد.
به همین دلیل، برگزارکنندگان تورها حتی در صورت دریافت مجوز از دستگاههایی چون میراث فرهنگی و گردشگری، بدون مانع وارد جنگل و مرتع میشوند. مشکل بزرگتر، تعداد زیادی تور غیرمجاز است که با تب تند تبلیغات در شبکههای اجتماعی روز به روز گسترش هم پیدا میکند و هیچگونه نظارتی بر این نوع از جلب مشتری برای تخریب صورت نمیپذیرد.
در کنار تهدید آفرود، سایر تهدیدهای نوظهور عرصه محیطزیست و دارای اولویت گهگاه بیشتر از آفرود، همچنان برای اهالی قانونگذار بیگانه است و در اولویت بخشی به تصویب قوانین برای آنها نیز عزمی وجود ندارد (مانند آلودگی نوری، آلودگی بو، صوتی و حتی تخریب منابع ژنتیکی بهرغم وجود برخی مصوبات اندک) و هنوز این انتظار وجود ندارد قوانین آن جایگاه مستقل و تکاملیافتهای در نظام حقوقی ایران داشته باشند.
یکی از عوامل تشدیدکننده این پدیده بهعنوان یک معضل، وجود جادههای قدیمی بهرهبرداری از جنگلها در استان گیلان است. این مسیرها که پس از توقف طرحهای جنگلداری باید مسدود میشدند که نشدند و اکنون به بستر اصلی توسعه آفرود بدل شدهاند.
سوای از آن در بسیاری مناطق، بومیان و عشایر نیز به دلیل تغییر سبک زندگی و نیاز به درآمد، دسترسی به مراتع خود را برای تورها بدون در نظر گرفتن تبعات آن و هرگونه پیشبینی اثرات منفی صرفا با دریافت مبالغ ناچیز تسهیل میکنند.
نتیجه این روند، گسترش شبکهای از راههای غیر رسمی است که پوشش گیاهی را تکهتکه کرده و زیستگاه حیات وحش را نابود میسازد. فعالیتهای آفرود تنها به تخریب خاک و پوشش گیاهی محدود نمیشود. آلودگی صوتی خودروها، نور چراغها و حضور پر شمار گردشگران، امنیت زیستی گونههایی مانند مرال، شوکا، پلنگ، خرس و پرندگان را تهدید میکند.
بنا به تجربه شخصی در فصل گاوبانگی (تولید مثل مرالها یا گوزنهای قرمز) که از طریق بانگ زدن و سردادن نعرههای بلند رفتار تولید مثلی خود را اجرا میکنند بهرغم ممانعت از ورود بسیاری از تورها به مناطق با دستور موقت مقام قضایی، در یکی از سایتها در فاصله کمتر از یک کیلومتر شاهد حضور دهها خودروی آفرود با باندهای غولپیکر و تولید صدای با شدت بالا بودم که اثرگذاری مستقیم بر فرایند ذکر شده داشت. این فشارها در کنار شکار غیرمجاز و … اکوسیستمهای حساس گیلان را در معرض فرسودگی کامل قرار میدهد.
از دیگر چالشهای کلیدی در این بین که باید در این نوشته به آن اشاره کرد، ناهماهنگی میان سازمانهای مسؤول امر است. سازمان حفاظت محیطزیست، منابع طبیعی و جنگلداری، و میراث فرهنگی و گردشگری هر یک بخشی از مسولیت را بر عهده دارند، اما در عمل سازوکاری واحد برای کنترل تورهای آفرود وجود ندارد.
در شرایطی که دستگاههای متولی گردشگری بیشتر بر بعد اقتصادی و جذب گردشگر تمرکز دارند، منابع طبیعی و محیطزیست توان یا اختیار کافی برای جلوگیری از ورود خودروها به عرصههای حساس را ندارند. این شکاف نهادی، آفرود را به فعالیتی رهاشده در دل طبیعت بدل کرده است و در نتیجه تجربه گیلان نشان میدهد که نبود عزم ملی و فقدان قوانین مشخص برای مدیریت آفرود، تهدیدی جدی برای منابع طبیعی و حیات وحش کشور است.
در حالیکه در بسیاری از کشورها با وضع مقررات سختگیرانه، تعیین مسیرهای مشخص و محدودسازی ورود خودروها به عرصههای طبیعی و حتی نصب ردیاب و جیپیاس بر خودروهای دارای قابلیت آفرود این فعالیت را به شکلی قانونمند و کمخطر مدیریت میکنند، اما در ایران همچنان آفرود در خلا قانونی رها شده است و اگر این وضعیت ادامه یابد، تخریب زیستگاهها و تهدید حیاتوحش میتواند به بحرانی برگشتناپذیر در جنگلهای شمال و سایر عرصههای طبیعی کشور منجر شود.