در نگاه اول وقتی که به مسئلهی فقر در جوامع مختلف میپردازیم؛ پاسخها شاید حول محور ورشکستگی مالی دولتها، بدهی دولت به سازمانهای خصوصی و نیمهخصوصی و خروج سرمایه از دسترس عموم بچرخند.
فارغ از دیدن هر روزهی فقر در مکانهای عمومی و شنیدن اینکه کاهش قدرت اقتصادی چه بلایی بر سر روابط انسانی آورده است، جایی که بیش از همیشه فقر را دیدم، در فروشگاه پوشاکی در منطقهآزاد انزلی بود.
خیل آدمهایی که برای گذراندن یک آخر هفته به منطقهآزاد آمده بودند تا هم خرید کنند و هم چند ساعتی را در کنار دریا بگذرانند، در مقابل یک شهروند عراقی که بهسختی فارسی صحبت میکرد، خاموش ماندند. این گردشگر که برای خرید لباس مردانه به یکی از مغازههای آنجا آمده بود، چند پلاستیک لباس را فاکتور کرده بود و برای پرداخت بهای آنها یک صد دلاری را از این غرفه به غرفهی دیگر میبرد تا مدیر فروشگاه را پیدا کند.
حساب کردم و دیدم همان یک برگ اسکناس در دستان آن مرد کمی بیشتر از حقوق یک ماه من، نصف حقوق مردی که در کنارم ایستاده بود و احتمالا به اندازهی حقوق فروشندگان آن غرفه است. با یک حساب سرانگشتی آن اسکناس صد دلاری بیش از دو میلیون و پانصد هزار تومان ارزش داشت و شهروند عراقی با چند پلاستیک خرید، به دنبال مدیر فروشگاه میگشت تا مابقی پول خود را به تومان دریافت کند.
یوسف اباذری، جامعهشناس معروف در مقالهی «نئولیبرالیسم در ایران» که مسئلهی فقر را تا حدود زیادی ناشی از سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی میداند، مینویسد:
«سوژهی نولیبرال» به مجموعهی موفقیتهایی که در پیاش دوان است دست نمییابد. جسم زیبا، مدرک تحصیلی عالی، کار بیدردسر، ثروت بیپایان، همدم زیبا و دولت بیخون و دل در کنار. این همه نه فقط جملگی به دست نمیآیند بلکه به دست آوردن هر یک از آنها نیز از عهدهی فرد خارج است. چنین است که «خود» فرد بر اثر انواع هجومهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، ضعیف و ضعیفترمیشود. انسان بدهکار متولد میشود. بدهکار بانک، بدهکار زن و فرزند و دوست و خانواده و همسایه و از همه مهمتر بدهکار خود. سرمایهداری را دینی دانستهاند که آمرزش ندارد. همهی مسئولیتها بر عهده خود فرد است. در نولیبرالیسم جز خودپرستی و مشتی قواعد انتزاعی چیزی دیگر اهمیت ندارد. هر فردی رقیب دیگری است و لاجرم بیاعتنا به محنت دیگران. همدردی افسانهای مسخره است و دیگردوستی بیمعنا.
بر اساس گزارش وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی دولت ایران ۲۹۴ هزار ۴۰۵ میلیارد تومان فقط به سازمان تامین اجتماعی بدهکار است. بدهی هنگفتی که اگر پرداخت نشود سازمان تامین اجتماعی تا سه سال دیگر ورشکست خواهد شد.
«جوهر نولیبرالیسم» به تعبیر بوردیو در مقالهای به همین نام، از بین رفتن تمامی «جمعها» است. فرد خودشیفتهی هراسان از آینده، چهار راه پیش روی خود مییابد: فساد، افسردگی، اضطراب، لذتجوییِ فاقد قلب. سخن کوتاه؛ چیزی به اسم جامعه وجود ندارد و همبستهی دیالکتیکی آن فرد هم وجود ندارد.
در استان گیلان که استانی مبتنی بر کشاورزی، دریا و صادرات است بیش از ۱۲۷ هزار خانوار نیازمند وجود دارد که بخش زیادی از آنها خانوارهای روستایی هستند. بر اساس آنچه که اهرابی اعلام کرده گیلان چهارمین استان از لحاظ جمعیت تحت پوشش کمیتهی امداد است و ماهانه ۶۰ میلیارد تومان مستمری به این خانوارها پرداخت میشود.
اباذری در این مقاله فقر را نه فقط مسئلهای اقتصادی بلکه آن را در پیوند با فرد، جامعه و روحیات انسانی به امری اجتماعی تبدیل میکند. چیزی که جامعهی ایران اکنون با آن روبهرو است، تنها فقر اقتصادی نیست و جیب خالی هرکس، تفنگ را به سمت قلب دیگری نشانه گرفته است.
فارغ از بحثهای جامعهشناختی جالب است بدانید اقتصاد رو به افول کشور تنها در معاملات مالی من و شما خلاصه نمیشود؛ بر اساس گزارش وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی دولت ایران ۲۹۴ هزار ۴۰۵ میلیارد تومان فقط به سازمان تامین اجتماعی بدهکار است. بدهی هنگفتی که اگر پرداخت نشود سازمان تامین اجتماعی تا سه سال دیگر ورشکست خواهد شد.
آمار مثل یک تراژدی
این روزها هر آماری از وضعیت کشور را که نگاه کنید، عملا درحال مشاهدهی یک تراژدی هستید. از گزارش سازمان برنامهوبودجه (که در چگونگی انتشار آن هم شبهه وجود داشت) گرفته تا میزان بدهی دولت به نظام بانکی کشور.
بر اساس گزارش سازمان برنامه درصورتی که تحریمهای اقتصادی علیه ایران لغو نشوند در شش سال آینده قیمت دلار حدود ۱۵ برابر افزایش یافته و به مرز ۳۰۰ هزار تومان خواهد رسید.
افزایش فقر، رکورد معکوس گیلان
روز گذشته مدیرکل کمیته امداد استان گیلان از افزایش تعداد خانوادههای نیازمند تحت سرپرستی این سازمان خبر داد. بر اساس اعلام عباس اهرابی، تنها در شش ماه گذشته بیش از دو هزار خانوار جدید در استان گیلان به مجموع آمار تحت حمایت کمیتهی امداد اضافه شدهاند.
جالب است بدانید در استان گیلان که استانی مبتنی بر کشاورزی، دریا و صادرات است بیش از ۱۲۷ هزار خانوار نیازمند وجود دارد که بخش زیادی از آنها خانوارهای روستایی هستند. بر اساس آنچه که اهرابی اعلام کرده گیلان چهارمین استان از لحاظ جمعیت تحت پوشش کمیتهی امداد است و ماهانه ۶۰ میلیارد تومان مستمری به این خانوارها پرداخت میشود.
چرا فقر میتازد؟
بر اساس شاخصهای مختلف، پاسخهای متفاوتی برای این سوال وجود دارد. در سطح کشور ممکن است همانطور که برخی جامعهشناسان میگویند، چهار دهه سیاست نئولیبرالی دخیل باشد یا سوداگریهای دولت و دستدرازیهایش به بودجهی سازمانهای نیمهخصوصی عامل این فقر بهحساب بیاید.
در گیلان هم باتوجه به اینکه اغلب جمعیت مستمریبگیر از میان روستاییان هستند، ممکن است بتوان عوامل ایجادکنندهی فقر را ناشی از نرخ مهاجرت بالا به استان، فروش زمینهای کشاورزی و تغییر کاربری آنها و گرانشدن فرایند تولید دانست.
عاقبت چه میشود؟
بلایی که کرونا بر سر اقتصاد ملی و منطقهای ما آورد و البته فسادی که در جریان همهگیری این بیماری ایجاد شد، دریچههای زندگی را بیشتر به روی جامعهی ناامیدوار ایران بست. حال اگرچه افزایش فقر بیش از همه بر معاملات و کیفیت زندگی تاثیر گذاشته است، اما کمتر کسی که کمرنگشدن افراد در جامعهی گرفتار فقر توجه میکند.
با ادامهی چنین روندی باید منتظر یک انفجار اجتماعی باشیم که در آن هر فرد هویت گمشدهی خود را میجوید تا شاید جایی که باید بایستد را دوباره پیدا کند. فردی که نیاز دارد مهربان باشد، لذت ببرد، معاشرت کند و همدردی کند اما در اثر فقر همهی اینها را باخته است.