رشت به عنوان یکی از شهرهای شمالی کشور به لحاظ تاریخی، فرهنگی و سیاسی قدمت دیرینهای دارد. این شهر محل وقوع اتفاقات مهم فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشور بوده و در بسیاری از رویدادهای تاریخی از جنبشهای دهقانی، مشروطه، جنبش جنگل، انقلاب اسلامی و وقایع بعد از انقلاب، جنگ تحمیلی و غیره هم نقش موثری داشته است.
شهر رشت در واقع پاتوق سیاسی و فرهنگی و هنری بوده است. اما امروزه آنطور که به نظر میرسد دیگر این رشتی که ما مشاهده میکنیم و از خودش به منصه ظهور میرساند، رشت واقعی نیست و به قول امروزیها با رشت فیک مواجه هستیم. رشت امروزه، رشت با مردمانی با کیفیت فرهنگی بالا، سوابق و پیشینه خوب، مردمی فرهنگ دوست و کتاب خوان نیست.
رشت قدیم یا رشت دیروز، مرکز شکلگیری تئاتر، کتاب، نشر، روزنامه و محل اختلاط فرهنگی بوده و از سابقه بسیار درخشان و بدون تعارف فرهنگی برخوردار بوده است و مردمان آن دارای زندگی باکیفیتی بودهاند. این ویژگی گیل مردان و زنان رشت در خاطرات خاطرهنویسان و سفرنامههای سفرنامهنویسان به روشنی آمده و مشهود است.
سابقه تاریخی، فرهنگی و سیاسی پر افتخار رشت، یک شبه به دست نیامده است؛ زحمات زیادی در طول صدها سال برای این شهر کشیده شده است.اما امروزه کاملا مشهود است که ما با رشت واقعی طرف نیستیم یک رشت فیک را میبینیم. و این وظیفه تک تک ماست که رشت را به جایگاه اصلی خود برگردانیم.
نکته اساسی این است که شهر رشت یک شهر رها شده است. این موضوع را باید در مولفههایی همچون: رشت اقتصادی، رشت فرهنگی و رشت اجتماعی بررسی کرد تا ببینیم اوضاع رشت چگونه است. وقتی از رشتِ فرهنگی صحبت میکنیم، رشتی را نظارگر هستیم که انگار در تاریخ مانده و جلو نیامده است. در واقع آن رشت دیروز که از آن صحبت میکنیم این رشت امروز نیست.
برای اینکه رشت فرهنگی و رشت تاریخی را نشان دهیم و بگوییم چه پیشینه درخشان تاریخی و چه گذشته فرهنگی داشته هیچ المانی نداریم. در حالی که نقش رشت در مشروطه، جنبش جنگل و حتی در ملی شدن صنعت نفت و همراهی با دکتر مصدق و همین طور سایر موارد تاریخی-سیاسی برجسته است. اما متاسفانه ما المان یا نمادی نداریم تا توسط آن رشت قدیم را به مردم، توریست و گردشگران نشان دهیم.
آیا در رشت غیرواقعی کنونی موزه مشروطه داریم؟ خیر. خود رشتیها هم نمیدانند باید به کجا بروند و تاریخ مشروطه گیلان و رشت را مشاهده کنند. مشروطه گیلان با تبریز آغاز بکار کرد، مشروطه دوم اصلا نجاتش با رشت و کاروان گیلانیها بود. از آن تاریخ تا به امروز ۱۱۸ سال میگذرد. تبریز خانه مشروطه دارد، نمادهای مشروطه تبریز در نقاط مختلف آن شهر احیا و بازسازی شدهاند. حتی در بوشهر از رییس علی دلواری نماد و المان وجود دارد. اما در رشت خیر! ما در رشت از مشروطه گیلانی چه چیزی به مردم نشان میدهیم؟ هیچ چیز!
سالیان متمادی است که قرار است خانه میرزا خلیل رفیع را مرمت و بازسازی کنند تا بعنوان خانه مشروطه گیلان با کاربری موزه مشروطه برای بازدید از علاقمندان و مردم و گردشگران شروع بکار کند. چرا مرمت آن پس از اینهمه سال تمام نمیشود! این در حالی است که برای احداث این ۵ پل، چند صد میلیارد هزینه شده است. سوال اینجاست چقدر از این هزینه را اگر برای مرمت عمارت میرزا خلیل اختصاص میدادند، موزه مشروطه راهاندازی میشد؟
بی تردید اگر از ساخت تنها یکی از همین پلها صرف نظر میشد و بودجه آن را به سمت خانه مشروطه هدایت میکردند الان این نماد آماده بود. متاسفانه هر سال وعده میدهند و هیچ وقت چیزی درست نمیشود. ما کاروانسراهای زیادی در رشت داریم. کدام یک از این کاروانسراها را توانستند احیا کنند و جنبههای تاریخی شهر رشت را به مردم نشان دهند؟
علاوه بر اینها، در رشت چندین مکان داریم که مردم بسیار به آنها علاقهمند هستند. میدان شهرداری، سبزهمیدان و پارک شهر این سه نقطه مهم شهر هستند. این نقاط برای چه زمانی هستند و چه سالی ساخته شدهاند؟ همه این نمادها متعلق به گذشته است. وقتی به سنگفرش پیاده راه رشت نگاه میکنیم میبینیم که مدیریت شهری حتی نتوانست از آن نگهداری کند.
باید از مسئولین شهری پرسید؛ شما اصلا در طی این سالها مکانی به این شهر اضافه کردهاید تا به توریست و گردشگر نشان دهید؟ شما توانستهاید برای محلههای تاریخی که در شهر داریم مانند سردار جنگل، ساغریسازان، عطاآفرین و لاکانی نمادهای تاریخی آماده کنید؟ کاش حداقل یک تابلو اطلاعاتی از تاریخچه این محلات طراحی و نصب میشد تا لااقل مردم از تاریخچه و پیشینه این محلات آگاه شوند.
اگر نگاهی به وضعیت اجتماعی رشت بیاندازیم خواهیم دید که در این بخش، وضعیت به مراتب اسفناکتر است. آمارهایی که در بحث خانواده، طلاق، اعتیاد، حاشیهنشینی، فقر و مسائلی از این دست وجود دارد حاکی است که رشت در چه شرایطی قرار گرفته است. متاسفانه فقر شدیدا در این شهر به چشم میآید و هیچ سرمایهگذاری هم برای سرمایهگذاری وارد آن نمیشود. ما در اینجا با رشتی غیرواقعی طرفیم. رشت دیروز و امروز فاصله شان زمین تا آسمان است.
هرساله شاهد برگزاری مراسم روز رشت هستیم. اما همین برگزاری روز رشت واقعا چقدر به درآمد پایدار اقتصادی منجر شده است؟ سالانه چند جشنواره و فستیوال در این شهر برگزار میشود؟
همه سخن ما این است که رشت اجتماعی و رشت اقتصادی ما هم ضعیف است و سرمایهگذار نداریم. سوال دیگری که باید مطرح کرد این است که در تمام این سالها از لحاظ طبیعت، چه چیزی را توانستیم به رشت اضافه کنیم؟ آیا غیر از این است که تاکنون هر چه بوده خدادادی بوده است و مدیران ما در عوض همان موهبتهای خدادادی را با انواع پلسازیها و پروژههای به اصطلاح عمرانی از بین برده و میبرند؟
ایجاد پارکها و فضای سبز در رشت تعریفی ندارد و از همه مهمتر وضعیت اسفناک دو رودخانه این شهر است که اوضاعش خوب نیست. این دو رودخانه که زمانی جزء پاکیزهترین رودخانهها بودند هماینک به معدن بیماری سرطان و انواع بیماریهای پوستی تبدیل شدهاند و پسماند، فاضلاب و سرریز زبالههای بیمارستانی را به داخل این رودخانه شاهدیم.
اگر بخواهیم تقسیمبندی انجام دهیم باید گفت؛ رشت از حیث اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی حال خوبی ندارد و همه مشکلات و کمبودهای آن پشت روز رشت و برگزاری مناسک رشت پنهان شده است. هر چند که گروههای فعال فرهنگی شهر رشت دوست دارند و تلاش میکنند تا این شهر را زنده نگهدارند؛ اما مشکلات رشت بیشتر از هر چیز دیگری به چشم میآید.
میتوان گفت: رشت تقریبا از لحاظ حکمرانی رها شده است. ۲۵ درصد جمعیت شهر حاشیهنشین هستند. از نظر معماری، مبلمان شهری، زیبایی، بصری، فضای سبز و غیره بسیار افت کرده است؛ آسفالت این شهر کیفیت مناسبی ندارد، این شرایط روز به روز بدتر و حادتر میشود. رشت کنونی از بسیار جهات بیمار است.
امکاناتی از جمله رستوران، سینما، تئاتر و سایر تفریحات در رشت وجود دارد. اما همه اینها واقعیت شهر نیست؛ چرا که بخشی از موضوعات به حکمرانی، اداره و سیاستگذاری شهر برمیگردد و حقیقت آن است که حال رشت امروز اصلا خوب نیست. این رشت واقعی نیست.
روز رشت تبدیل به مناسکی شده که هر ساله بدون اتفاق مهم و رویداد خاص، توسط مسئولان برپا میشود. در حالی که تنها به نامگذاری این روز برای رشت اکتفا شده است و به غیر از آن هیچ برنامه دیگری برای این شهر وجود ندارد.