حسین اصلانی انسانگرایی ایدآلیست بود
برگزاری یادبود زندهیاد حسین اصلانی، آهنگساز معاصر و موسیقیدان در رشت
یکشنبه، ۲۷ بهمن، ساعت ۱۷، یادبود زندهیاد استاد حسین اصلانی، آهنگساز معاصر و موسیقیدان پیشروی ایران همراه با جمعی از فرهنگدوستان و با سخنرانی محمدرضا اصلانی، علی احمدیفر و پیمان برنجی در خانهی فرهنگ گیلان برگزار شد.
توجه به آرمانخواهی
در این مراسم ابتدا محمدرضا اصلانی درباره ی عمویش گفت: او از نوجوانی و در عین سادگی زندگی در دورانهای کودکی من و او، اشتیاقی به امر مدرن داشت. از جمله اولین پولی که به دست آورد، یک دوربین کداک خرید؛ دومین پولش را خرج آکاردئون کرد و وقتی هم به تهران رفت، با پولی که میتوانست یک خانه بخرد، پیانو خرید. اما عکس گرفتن در آن محیط سادهی اولیه که بین شهر و روستا در نوسان بود، کاری مدرن به شمار میرفت.
وی ادامه داد: او بدون آنکه نقاشی یا گرافیک یاد گرفته باشد و یا در موزهای کمپوزیسیون نقاشی دیده باشد، عکسهایش کمپوزیسیون داشتند و فقط یادگاری نیستند. فقط اشتیاق عکاسی نبود، اشتیاق برای ماندگاری دیگران بود و ذات اخلاقیاش همین بود، امر اخلاقی به معنی اتیک که تعیینکنندهی مُرال است. توجه به آرمانخواهی و ماندگاری آنچه ناپایدار میتواند باشد. امید به جهانی که رشد مییابد. او از یک زندگی سادهی مردم معمولی که هیچگاه نفیاش نکرد و همیشه به آن افتخار میکرد- حتی در کتابی که دربارهاش چاپ شده با افتخار از آن زندگی سخت معمولی سخن میگوید-، از این سطح خودش را به یک سطح خلاقهی هنری رساند و این برای جاهطلبی نبود، بلکه امر اخلاقی بود.
به گفتهی اصلانی، یعنی چطور میشود امکانی را که جهان به ما میدهد، گسترش دهیم. امر اخلاقی خودسازی به همراه دیگرسازی بود. به گمانم شاید ناخودآگاه با عکاسی به فهم دیدن دیگران در همان نوجوانی رسید، دوربین عکاسی یعنی چشمی برای دیدن و توجه به دیگران. این کار او را به جریان حزبی و مبارزهی اجتماعی- سیاسی کشاند که دیگر حزبی نبود و بعد از آن برید و حتی متنفر شد.
اصلانی ارزش ملودیهای مهجور سرزمینی یا بومی را در کمپوزیسیون مدرن جهانی کشف کرد و جهانیشان ساخت.
این مبارزه او را مجبور کرد به روستا و بعد به تهران و بعد در آغاز دههی ۵۰ به نیویورک برود. این فرار، سنت تاریخی جامعهی ما است، سنت خلاقان و آرماندوستان. او اگرچه ناگزیر گریخت، اما از دلش نگریخت. این توجه به زندگی و عدالت هیچگاه او را رها نکرد و همیشه او را وامیداشت از مردم دفاع کند.
انسانگرایی ایدآلیست
او در ادامه به انسانگرایی حسین اصلانی اشاره کرد و گفت: جملهای از او یادم است که میگفت اگر کسی از من پول یا چیزی خواست، نمیتوانم نه بگویم. او خیّر نبود و این خیّرها بسیارند، او یک انسانگرای ایدآلیست بود و اگر مدرسهای ساخت، به این دلیل بود که خودش محرومیت نسل فقیر را تجربه کرده بود. اگرچه از وطنش دور بود، اما هیچگاه از آن نبرید. همین نگاه بود که او را جزء موسیقیدانهای پستمدرن قرار میدهد.
آهنگهایش برای آقای محمد نوری را خیلی دوست داشت و با غرور از آنها یاد میکرد و از مظالمی که در گذشته به او شده بود، با بیاعتنایی عبور میکرد.
چون مدرنیست اگر گذشته را نفی میکند، ولی پستمدرن عناصر زندگی روزمره را وارد یک حرکت جدید هنری میکند و متعالیاش میسازد. به همین دلیل او ملودیهای گیلان را برای موسیقیاش انتخاب کرد. او ارزش ملودیهای مهجور سرزمینی یا بومی را در کمپوزیسیون مدرن جهانی کشف کرد و جهانیشان ساخت. این تعهد اخلاقی است. او به آهنگسازانی توجه میکرد که ملودیهای فولکلوریک را به ساختاری مدرن و علمی در آورده بودند، مانند چایکوفسکی و بارتوف. او میگفت پستمدرنیسم، مینیمالیسم و پستمینیمالیسم مدیون موسیقی محلی و مردمی بودند. او با این ملودیها مردم خودش را بازخوانی میکرد و با گذشته ارتباطی تنگاتنگ داشت.
افسوس از نبود استاد
در ادامه از پیمان برنجی، نویسندهی کتاب حسین اصلانی دعوت به عمل آمد تا دربارهی ایشان حرف بزند. او حرفهایش را با سخنی از استاد حسین اصلانی آغاز کرد و گفت: ۱- «در خانهی سالمندان بستری هستم، امید گذر از این مرحله را در خود میبینم، تا خدا چه خواهد.» اما جسمش امان نداد و به خاطر فرسوده شدن کلیهی پیوندیاش، در هشتم بهمن ماه و در همان آسایشگاه و در غربت درگذشت. امید به زندگی تا روزهای آخر عمر پُربرکتش رشکبرانگیز بود و در نیویورک به جوانان و بزرگسالان درس پیانو و موسیقی میداد. ۲- به ارثیهی پدریاش بیاعتنا بود و به رشت آمده بود و با دارایی ناچیزش دو مدرسه ساخته بود که یکیاش به نام او شد و یکی از خوشحالیهای زندگیاش همین بود.
وی ادامه داد: البته سالها بعد از ساخت آن دو مدرسه از لحاظ مالی با مضیقه روبهرو شد و خانهاش در نیویورک که در رهن بانک بود، مصادره شد و به او آپارتمان کوچکی هدیه دادند تا با همسرش زندگی کند. ۳- آهنگهایش برای آقای محمد نوری را خیلی دوست داشت و با غرور از آنها یاد میکرد و از مظالمی که در گذشته به او شده بود، با بیاعتنایی عبور میکرد.
هدف ایشان موسیقی کلاسیک بود نه پاپ، ولی چون افق دید بالاتری در ذهن داشتند، تأثیر بسیاری بر موسیقی دههی چهل گذاشتند.
مثلاً ترانهی کالت بیا بار سفر بندیم از این دشت که در قدیم منتشر شد، از تنظیمات مدرن استاد اصلانی بود؛ اما در هیچ کجا نام او به عنوان تنظیمکنندهی اثر ذکر نشده است. ۴- موسیقی بیحضور جسمانی استاد به راهش ادامه میدهد و زندگی هم و فقط افسوس است که در غیاب او بر دل ما باقی میماند.
تاثیر بر موسیقی دههی چهل
در ادامهی این برنامه علی احمدیفر، مدرس موسیقی چند کلمهای دربارهی این موسیقیدان برجسته صحبت کرد و گفت: آثار ایشان به دو بخش تقسیم میشود: موسیقی پاپ که در دست جوانان امروز بسیار سطحی شده است و بخش دیگر موسیقی کلاسیک مدرن یا موسیقی معاصر. سالها طول خواهد کشید که جای ایشان در موسیقی معاصر مشخص شود. من وقتی به ایشان گفتم موسیقی شما مانند موسیقی واروژان است، گفتند ایشان شاگرد من بوده است. شاگردانی که پرورش دادند، هیچگاه نامی از او نبردند و یا اگر بردند، من نشنیدهام. هدف ایشان موسیقی کلاسیک بود نه پاپ، ولی چون افق دید بالاتری در ذهن داشتند، تأثیر بسیاری بر موسیقی دههی چهل گذاشتند.