خشونت علیه زنان تابع نابرابری در توزیع قدرت؛

خشونت؛ آگاهی جمعی و حمایت از مردسالاری

0 ۱۰۲

خشونت علیه زنان، مسئله‌ اجتماعی محسوب می‌شود و به‌طورِ مشخص سلامت، رفاه، زیست اجتماعی و زندگی روزمره زنان را دچار مخاطره می‌کند. انواع خشونت به‌ویژه خشونت خانگی، آزار جنسی، تجاوز و قتل زنان در غیاب بسترهای مناسب حقوقی و اجتماعی صورت می‌گیرد و به‌نظر می‌رسد که متاثر از «آگاهی جمعی» است. به‌طورِ مشخص در موقعیتی که خشونت علیه زنان به‌مثابه جرم را به خطاهای سهوی و رذالت‌های شخصی تقلیل می‌دهد. در شرایطی که علاوه بر غیاب نهادهای مدنی هیچ متولی‌ مشخص دیگری هم جهت پیشگیری، آموزش و حمایت از زنان در معرض آسیب و آسیب‌دیده وجود ندارد.

 

واقعیت این است که زنان در هیچ گروه اجتماعی و اقتصادی از انواع خشونت مصون نیستند و آن‌چه به گستردگی این پدیده دامن می‌زند ساختار جنسیتی جامعه و جایگاه تقلیل دهنده و فرودست ساز زنان است. وضعیت و جایگاهی که به مردان هم در خانه و هم در جامعه قدرت اعمال خشونت علیه زنان را می‌دهد. در فرهنگ و جامعه‌ای که «آگاهی جمعی» آن مدافع مردان است و زنان خشونت دیده را سرزنش کرده و مقصر می‌داند. لازم به‌ذکر است که «آگاهی جمعی» متشکل از احساسات، باورها و ارزش‌های مشترک میان زنان و مردان جامعه است. نگاهی که به‌طورِ واضح و مشخص زنان را محرک هر نوع کنش خشونت‌آمیز از سوی مردان معرفی می‌کند. در چنین شرایطی «آگاهی جمعی» به‌مثابه صدای جامعه تأکید دارد اگر زنی نخواهد، نمی‌توان به او تعرض و تجاوز کرد و اصرار دارد که وقتی زنی در مواجهه با این موقعیت امتناع کرده و نه می‌گوید به‌طورِ حتم منظورش بله است. و یا اگر در برابر پیشنهادی سکوت کرد قطعا نشانه رضایت و تمایل جنسی اوست. در این مسیر، پذیرش این طرز تلقی به‌علاوه‌ی جامعه پذیری با انباشت مفاهیم و نقش‌های جنسیتی کلیشه‌ای و کاستی حمایت‌های حقوقی و قانونی از زنان؛ فقط به تشدید خشونت علیه زنان و سلب مسؤولیت اجتماعی، اخلاقی و حقوقی از مردان منتهی می‌شود.

 

البته ممکن است به این مسئله بیندیشیم که انواع خشونت علیه زنان هر روزه و در سراسر جهان اتفاق می‌افتد و چه‌بسا با شدت بیشتر صورت می‌گیرد و ایران نیز از این قاعده مستنثنی نیست؛ اما یکی از چندین مسئله مهم درباره‌ی این پدیده نقش «آگاهی جمعی» است که همواره به‌جای توجه به قربانیان خشونت دست به توجیه اعمال خشونت‌آمیز می‌زند و از هر راهی سعی در تبرئه‌ی آزارگر، متجاوز و قاتل دارد که یا شوهر، پدر و برادر غیرتمندی هستند که راهی به غیر از اعمال خشونت نداشتند و پای آبرویشان در میان بوده و یا مردی ا‌ست که توسط کلیشه‌ی زنی اغواگر و طی یک برنامه از پیش تعیین شده، درگیر ماجرایی خشونت‌آمیز شده است. خصوصا اگر مرد از سرمایه اجتماعی و اقتصادی بهره‌مند باشد «آگاهی جمعی» بیش از پیش او را تطهیر کرده و گاه معتقد است که او نیازی به اعمال خشونت و برقراری رابطه نداشته و حتما پای حیله‌گری زنانه یا پروژه‌سازی در بین است. پس به این ترتیب صدای زن آزار دیده بیش از پیش در سایه‌ی اعتباردهی به یک مرد و حمایت «آگاهی جمعی» از مردسالاری قرار گرفته و شنیده نمی‌شود.

 

البته که همه آن‌چه مورد اشاره و تأکید قرار گرفت، مطلق نیست و فقط سویه‌ای از یک پدیده و منظری از یک اتفاق است و حتما که جامعه کاملا هم ناآگاه نیست و قطعا دستخوش آراء متفاوت است. و این‌طور نیست که هیچ نظر دیگری درباره این حجم از اخبار و رخدادهای خشونت آمیز علیه زنان نداشته باشد؛ اما از آنجا که خشونت علیه زنان تابع نابرابری در توزیع قدرت است و جامعه تمایل به تأیید سویه پر قدرت‌تر دارد؛ معادله چنین که این روزها شاهد آن هستیم رقم می‌خورد. پس بخش قابل‌توجهی از جامعه و خصوصا کاربران فضای مجازی که با نام و مشخصات واقعی و غیرواقعی فعالیت می‌کنند اغلب شروع به فرافکنی کرده و به‌جای حرکت در مسیر احقاق حق فرد آسیب‌دیده (فارغ از صحت یا کذب بودن اخبار اخیر)؛ بر «سندروم تئوری توطئه»، «احتمال فریب‌های رسانه‌ای‌‌»، «الزامات پوشش»؛ «تاثیر رفتار زنانه بر شکل‌گیری خشونت‌» و «حمایت‌های افراطی برآمده از شناخت مبتنی بر شهرت و محبوبیت» متمرکز می‌شوند. که چون فردی معروف و شناخته شده است نیازی به انجام آدم ربایی و اعمال خشونت و تجاوز ندارد. در صورتی‌که به تکرار در سوابق این قبیل جرائم و مسایل اجتماعی؛ نمونه‌های مشابهی مطرح شده‌اند‌ و در این بین باز هم کمتر کسی درباره‌ی زن آسیب‌دیده طرح مسئله می‌کند. این‌طور به‌نظر می‌رسد که خشونت علیه زنان که به‌صورت سیستماتیک اعمال می‌شود، کارگزاران و حمایتگران فراوانی دارد که همگی تلاش می‌کنند از آزارگر حمایت کنند.

 

واقعیت این است که هژمونی مردانه در «آگاهی جمعی» چنان عمیق است که روزنه‌های‌اندکی برای روایت‌گری زنان آزار دیده باقی می‌گذارد. پدیده اجتماعی مهمی که نه یک مسئله فردی که مسئله‌ای اجتماعی، سیاسی و ساختاری است و بدون تغییرات جدی قانونی، فرهنگی و اجتماعی حک و اصلاح نخواهد شد.

 

 

* دکترای جامعه‌شناسی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.