در صفحهی هشتم شماره ۴۹۱ مجلهی تجارت فردا به نقل از سخنگوی آموزش و پرورش آمده؛ «قرار است محتوای کتابهای درسی، در حوزهی معاصر ملی و دینی و تقویت هویت ملی دانش-آموزان بازنگری شود. به گفتهی ستاریفر، مهارتهای زندگی، گفتمان انقلاب و تربیت نسلی که بتواند بر گام دوم انقلاب نوین اسلامی را محقق کند از جمله این تغییرات است. ما نیروی انسانی و دانش آموزانی باید تربیت کنیم که زمینهساز شکوفایی بسترساز و پایهگذار تمدن نوین و تمدن شکوفایی اسلامی باشد. تأکید بر تغییر محتوای کتابهای درسی اما با شروع اعتراضات از اواخر شهریور و ورود گروهی از دانشآموزان به دایرهی اعتراضات بیشتر شد»
پیرامون موضوع مذکور مدتها، زمزمههایی در میان بود و ظاهراً شتاب بیشتری گرفته است، به خیالی باطل، شاید تصمیمگیرندگان برای انجام چنین امری به دنبال سنجش واکنش جامعه بودند! سخنانی که سخنگوی آموزش و پرورش میگوید، تحریفی علنی در تاریخ معاصر ماست و هیچ وقت از عواقب چنین تصمیماتی در نگرفتهایم. احتمالاً در اتاقی که چنین تصمیماتی برای نظام آموزش و پرورش ایران گرفته میشود، افرادی لزوماً همرای حضور دارند و دغدغهی اصلی این افراد، پیاده سازی بایدها و نبایدهایی است که تورقی در تاریخاندیشیدن و تفلسف ندارد.
شاید بیراه نباشد چنین مبحثی را ذیل اسلامیزه کردن علوم انسانی در ایران بدانیم و گواه آگاه را از دل همین جریان به این سطور بیافزاییم. مضمون اصلی این نقد به نوعی به نامهی معروف دکتر رضا داوری اردکانی، متفکر و فیلسوف نام آشنایی برمیگردد که سالها صدارت فرهنگستان جمهوری اسلامی ایران را عهده دار بود، متصل است، و از این رو ناگزیریم مضامین معترضه را به فردی که سالها در این وادی کوشید و عدهای وی را فیلسوف جمهوری اسلامی خطاب میکردند، ارجاع دهیم.
ایشان در سال ۱۳۹۶ و در رد دعوت همایش هماندیشی اسلامی، نکات حائز اهمیتی را عنوان کرد و این امر ناشی از شجاعتشان در امر پژوهش، قلمداد شد. در این نامه موکداً بیان میکند که علم دینی و یا علوم انسانی اسلامی دو ماهیت متفاوت دارند و تلاش ما در سی سال گذشته به نوعی بینتیجه بوده است و بعد از این هم چنین خواهد بود.
ایشان فهم و درک هر کدام از مقولات علم و دین را مجزا از یکدیگر دانسته و هرگونه تلفیق یا ادغام را فاقد ثمر و نشدنی میداند (متن کامل نامهی ایشان در سایتهای مختلف موجود است). پس از این ارجاع به بزرگتریناندیشمند همین امر، معلوم نیست چه کسانی و در چه راستایی متصدیان تصمیمگیری را عهدهدار شدهاند و اصرار بر امری می-ورزند که رییس فرهنگستان علوم این کشور، پیشتر از این تماماً آنرا نفی کرده است. آیا این گروه اطمینان دارد که پس از اجرای این طرح بر صفوف افراد متدین و انقلابی خواه افزود و از جمعیت دانشآموزان معترض به گفتهی خودشان کاسته خواهد شد؟!
این یادداشت کوتاه نه نتیجهگیری دارد و نه راهکاری ! اما از تمام محققین و علیالخصوص معلمین دعوت مینماید تا آرای خود را در قبال چنین موضعی بیان کنند تا کارشناسان حقیقی، پیش از اجرای عملیات، صدایشان در تاریخ، شاید شنیده شده و ثبت گردد.