اغلب سعی بر این داشته ام؛ «گیله وا» را از تنور در آمده، داغ خریداری کنم، اما این بار نشد، نسخه جدید آن را که با قلم توانمند استاد سی ساله شده است، را سریعا تهیه کردم. نیمه دوم مهر ماه ۱۴۰۰ در کتابفروشی و نوشت و ابزار دیبا واقع در خیابان بیستون که به تازگی صاحب مهربانش فوت شده، شماره ۱۶۷ گیله وا را عرضه کرد. سر جلد نشریه پازلی را میبینیم که در چیدمانش به عدد ۳۰ رسیده است، اما صفر آن کامل نشده، البته اواسط تابستان در کانال تلگرامی گیلتاج ملتفت به عدد ۳۰ حک شده بر جلد شده بودم.
موضوع از این قرار است؛ نشریه وزین گیله وا که توسط استاد “محمد تقی پوراحمد جکتاجی” مدیریت و منتشر میشود به ۳۰ سالگی انتشارش رسیده است.
۳۰ سال عدد کمی نیست برای عمر یک نشریه آن هم در مطبوعات کم رمق، فرسوده و بی رمق کشور، چه برسد به گیلان! گیلانی که همیشه در هر وادی هشتش گِرُوِ نهش است.
سی سال از عُمر یک نشریه گذشته است، سی سال فراز و فرود، سی سال برای من که تا چند ماه دیگر به این عدد سنی خواهم رسید شاید بی معنی باشد، اما سی سال مستمر کار کردن و انتشار یک نشریه آن هم در وضعیت خاص سیاسی و اجتماعی،قلبی وسیع و تلاشی مجدانه میخواهد.
“گیله وا” تنها یک نشریه یا دو ماهنامهی سادهای نیست که در مطبوعات گیلان حرف اول را میزند، گیله وا تاریخ گیلان است. صد و شصت و هفت شماره گیله وا در ۳۰ سال در مجموع کتابی است درباره گیلان. در واقع؛ تاریخ گیلان به روایت گیله مرد دوست داشتنی مطبوعات گیلان که به گردن گیلانیان داخل استان، خارج استان و خارج کشور حق دارد.
این عدد مرا یاد چند سال پیش میندازد؛ زمانی که خدمت سربازی را بعد از ۱۸ ماه به پایان میرساندم، پدرم هم مقارن با پایان خدمتم بازنشسته میشد، روزهای دم عید ۹۸ بود، که به این عدد فکر میکردم، اما سی یک عدد خالی نبود، سی سال هر روز کار کردن، سی سال از صبح تا پایان ساعت کار کردن بود، به روایتی اگر هر سال را همان ۳۶۵ روز بگیریم، میشود ۱۰/۹۵۰ روز مستمر کارکردن، کارکردن و کارکردن! در گفتن و نوشتن ساده هم اگر بنظر رسد، کافی است که چشم را ببندیم و سی سال مدام کار کردن را یادآوریم.
گیله وا ؛ دو ماهنامه تخصصی فرهنگی، هنری و پژوهشی – گیلان شناسی (به دو زبان گیلکی) در شماره ۱۶۷، سال سی اُم، مرداد و شهریور ۱۴۰۰ در شرایط وخیم کرونا در ۴۸ صفحه به قیمت ۲۰ هزار تومان منتشر شد.
از دهه هشتاد خورشیدی با این نشریه توسط خانواده آشنا شدم، هنوز سنَم به ۱۵ سال نمیرسید، به صورت پراکنده و مستمر تا به امروز به همراهم است. از آنجایی که به جمع آوری اسناد، مطبوعات و آرشیو قدیمی علاقه مندم، در آرشیو اَم حتا نسخههایی از دهه هفتاد نشریه گیله وا را دارم.
“گیله وا” تنها یک نشریه یا دو ماهنامهی سادهای نیست که در مطبوعات گیلان حرف اول را میزند، گیله وا تاریخ گیلان است. صد و شصت و هفت شماره گیله وا در ۳۰ سال در مجموع کتابی است درباره گیلان. در واقع؛ تاریخ گیلان به روایت گیله مرد دوست داشتنی مطبوعات گیلان که به گردن گیلانیان داخل استان، خارج استان و خارج کشور حق دارد.
گیله وا؛ روایت گری ست برای نسلهای حاضر که برایشان همه چیز آماده است، اما آنطور باید و شاید پی اَش نیستند. از گیله وا نمیتوان به سادگی به عنوان یک نشریه رد شد، گیله وا نشریه وزینی است که پا را فراتر از مطبوعات گذاشته، گیله وا سند گیلان است، هویت گیلان است. گیله وا ؛ مبارکی ست که از گفتن والامقامی اش عاجز هستم.
در شماره ۱۶۷ نشریه که اولین شماره از سال سی اُم است، به رسم دیرینه سرمقالهای با قلم شیوای استاد محمد تقی پور احمد جکتاجی منتشر میشود، یادداشتی با تیتر “بسی رنج بردم در این سال سی” که با اشارهای به “حرف اول از سال سی ام” کار شده، و این چنین مینویسد: [گاهی لازم است انسان بایستد و پشت سر خود نگاه کند و ببیند چقدر از راه را پشت سر گذاشته است. آیا راست آمده یا کج و کوله پیموده است. آیا درست آمده یا خطا کرده است.]
پس از خواندن یادداشت فوق در دو صفحه ابتدایی شماره اول از سال سی اُم میتوان چشمها را با خیره نمودن به نقطهای به تمامی دردها و رنجهای حوزه نمناک جلگه کاسپین که در نقاطی مرتفع میشود، رسید.
این یادداشت به عمیقترین نقطه قلب نه تنها مخاطبین “گیله وا” بلکه هر آدمی در این کره خاکی ضربه میزند، غمهای گیلان از آلودهترین رودخانه هایش گرفته تا کوه زباله اش در سراوان، از تغییر بافت جمعیتی شهری و روستایی تا مهاجرتهای بی اساس، از خشکی تالاب تا انتقال آب دریای کاسپین، از تغییر کاربریهای روستایی تا مشکلات مدیریتی در سطح استان، همه و همه که شرح تمام رنجهای استان در این جا گنجانده نمیشود را میتوان در لابلای سطور این یادداشت لمس کرد.
برای نسل تازه مطبوعات و رسانه گیلان که با مجازی در گیر و دار هستند، لمس مطبوعات مکتوب شاید آنچنان پُر وضوح نباشد، اما در این میان برخی از همین نسل تازه کم و بیش لذت مکتوب را چشیدهاند. مکتوب همانطور که از اسمش پیداست، مشخصا همانند مجازی فانی و از بین رفتنی نیست. سالهای سال دوامش مداوم است و فقط بستگیبه نوع نگهداری آن دارد، اگر جویای آن باشی و از ماندگاری اش مانا شوی، و بدانی چه گوهری نابی ست، میتوانی در بقای آن حافظ باشی.
برخلاف مطبوعات و رسانههای مکتوب که باقی میمانند، مجازی فانی است در واقع هر آن با هر عامل از بین برندهای احتمال از بین رفتنش وجود دارد، و همانند ویروس کرونا، ویروس به جان افتاده سایتها، وبسایتها، وبلاگها و سایر فضای مجازی واکسنی ندارد که بتوان امیدی به برگشتن آن داشت.
طی بیست و نه سال از ۱۰ نشریه آن زمان به گفتهی مدیر و صاحب امتیاز گیله وا در سال ۱۴۰۰ نشریههای چاپی ما به رقم ۲۰۰ رسیده است و مجموعه رسانههای مکتوب و مجازی ما ۴۴۹ عدد است. در کنار این رسانههای مجوز دار از سوی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ قطعا بیش از ۱۰۰ مورد دیگر مکتوب و مجازی در حین گرفتن مجوز هستند.
اکنون در سال ۱۴۰۰ به سامانه جامع رسانههای کشور که رجوع میکنیم ؛ در گیلان به ۴۴۹ رسانه مجوز دار (مکتوب و مجازی) خواهیم رسید؛ روزنامه چاپی ۱۰ عدد، هفته نامه ۴۸ عدد، دو هفته نامه ۱۰ عدد، ماهنامه ۴۴ عدد، دو ماهنامه ۶ عدد، فصلنامه ۴۶ عدد، دو فصلنامه ۱۲ عدد، سالنامه ۲ عدد که در جمع چاپی (مکتوب) به رقم ۱۸۷ عدد میرسیم. سایر ارقام مربوط به رسانههای مجازی بر خط و غیر برخط است.
در طی دهه اخیر و انبوه فضاهای مستقل مجازی و اپلیکشنهای مختلف هم باعث شد، گروهی از فعالیتهای رسانهای مجازی بر روی اینستاگرام، تلگرام و واتس اپ به صورت جداگانه فعالیت کنند، هیچ گونه تعهد نسبت به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز ندارند، مجوزی نیز در کار نیست. سرعت نشر و پخش اخبار هم افزایش یافته است.
فضای رسانهای همانطور که در یادداشت آقای جکتاجی خواندیم؛ نسبت به بیست و نه سال گذشته متفاوت شده است. همانطور که دیگر زمانه، زمانهی گذشته نیست.
طی بیست و نه سال از ۱۰ نشریه آن زمان به گفتهی مدیر و صاحب امتیاز گیله وا در سال ۱۴۰۰ نشریههای چاپی ما به رقم ۲۰۰ رسیده است و مجموعه رسانههای مکتوب و مجازی ما ۴۴۹ عدد است. در کنار این رسانههای مجوز دار از سوی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ قطعا بیش از ۱۰۰ مورد دیگر مکتوب و مجازی در حین گرفتن مجوز هستند، برخی نیز در این میان اشتیاقی به اخذ مجوز ندارند و بدون مجوز فعالیت دارند که تقریبا میشود تعدادشان را بالغ بر ۲۰ الی ۳۰ مورد حدس زد، و همچنین فضاهای دیگر مجازی و اَپهای مختلف که به صورت کانال و پیجهای اطلاع رسانی و انتقادی فعالیت دارند. این رسانههای مجازی اجتماعی هم شاید بتوان ۳۰۰ الی ۴۰۰ مورد بلکه بیشتر نام برد، شهروند خبرنگار را هم به این لیست میتوان اضافه کرد.
با همه اینها خروجی بسیاری از رسانهها با عنوان اطلاع رسانی و تولید خبر که در حال فعالیت هستند، انتقاد ها، تحلیلها و پژوهش هاو گزارشهای مطبوعاتی نسبت به آن تعداد مجوز دار، در حال مجوز و بدون مجوز، فعالیت بسیاراندک محسوب میشود.
با همه مصیبتهای جهان و عصر مبتذلِ مدرن، اما روزگار چه بر وقف مراد باشد چه نباشد، در حال گذر است، مثل این چند سال اخیر که هیچ معلوم نیست آغاز سال کی آمده ؟ و کی به انتهای سال رسیدیم!؟ هفتهها پشت سر هم سپری میشوند، شنبه نیامده، به انتهای هفته میرسیم! ناچار و اجبار سعی به مقابله گاه تعامل با ابتذال داریم.
در این گذار چه قضاوت باشد و چه نباشد ! ثبت است بر جریده گیلان دوام شما “استاد”.
این سطور را به یادگار نوشتم که مبادا یادمان رود، که مبادا فراموش مان شود، که مبادا از خاطرمان دور شود، که مبادا دچار ملال روزمرگی شویم، که مبادا اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و وجود کرونا حواسمان را پرت کند و ندانیم کدام انسانها بر گردن ما حق دارند. که اگر قرار است یادمان رود،همان بهتر که آلزایمر بگیریم.
“گیله مرد” نورِ چشمِ “گیلان” است. و بر گردن گیلان و گیلانیان داخل و خارج حق دارد. سی سال از عُمر یک نشریه گذشته است، ۳۰ سال فراز و فرود، ۳۰ سال برای من که تا چند ماه دیگر به این عدد سنی خواهم رسید شاید بی معنی باشد، اما ۳۰ سال مستمر کار کردن و انتشار یک نشریه آن هم در وضعیت خاص سیاسی و اجتماعی،قلبی وسیع و تلاشی مجدانه میخواهد. سی سال انتشار، سی سال کار کردن و کار کردن و کار کردن.
قدردانی و یاد اوری بجایی بود ممنون