زندگی سراسر حادثه است. هیچ انسانی را نمیتوانیم پیدا کنیم که در طی عمر زیستهی خود حوادث پرفراز و نشیبِ روزگار را تجربه نکرده باشد. بدون شک از قبلِ ترکیبِ پیامدهای خانوادگی و اجتماعی است که انسان قصهدار میشود.
رمانِ کوتاهِ «قطعهی نایاب برای تعمیر ریش تراش» یک ملودرام خانوادگی در دل موقعیتهای شهری است. رابطهی اشخاص با نقاط مختلف شهربرقرار است. سینا دادخواه شخصیتهای داستانش را راهیِ یک سفر شهری میکند، همچنین به گشت و گذار در خیابانها، پاساژها و فودکورتها و… میبرد تااز این طریق بین اشخاص و موقعیتهای شهری پیوند بزند.
چرا که مایل است حیات قصهی شخصیتهای کتابش و تاریخچهی فردیشاندر همین موقعیتها شکل بگیرند.
یکی از موضوعاتی که سینا دادخواه در رمانِ کوتاهش با عنوان «قطعهی نایاب برای تعمیر ریش تراش» عرضه کرده است، «قصه داشتن» و «قصهگویی» است. در این کتاب نویسنده شخصیتی به نام «فرزام» میآفریند که دههی چهارم زندگی خود را سپری کرده است. درونش مملو از رمز و راز است. و او را وا میدارد که قصهی زندگی که همانا ماجراهای از سر گذراندهاش هستند را برای خواننده بازگو کند. «فرزام» در برههای استادِ دانشکدهی هنر میشود. او مسیری را که از دانشیاری دانشگاه تا به مشاورِ هنریِ کسب و کارها طی کرده است را در کنار دیگر روایتها همچونماجرایِ عاشق شدنش برای خواننده بیان میکند. و از پیچیدگی روابطش بامادر، خواهر، داماد، پریسا، پرتوو دیگرانی که با آنها مراوده داشته پرده بر میدارد. علاوه بر این بر این آنچه که بر جذابیت این اثر تاثیربیشتری میگذارد روشیاست که نویسنده برای بیان قصههای این آدمها به کار میگیرد.
روش سینا دادخواه«تضاد» است. در این رمانِ کوتاه «فرزام» و خواهرزادهی هفده ساله به نام «بردیا» در مواجه با هم قرار میگیرند. «بردیا» از نسلِ«گوگل، توئیتر، نتفلیکس و اینستاگرام» است و روزمرههایش را به شکل رشته توئیترها و رشته استوریهای اینستاگرامی در میآورد. «فرزام» و «بردیا»اختلاف سنی و فکری دارند. در واقع سخن از شکاف نسلی است. برخورد این نسلها با هم از لحاظ رفتاری و شناختیباعث جذابیت کتاب میشود.حال و هوای آن را دستخوش تغییراتی میکند به گونهای که اتمسفرکتاب رامملو از احساستی مانند: شادی، خشم، عشق و …میکند. گرچه که عنصر تضاد را در بین دیگر شخصیتهای کتاب میبینیم، اما «فرزام» و «بردیا» از این حیث پررنگترند. و به دلیل زیست مسالمت آمیزی که دارند ماجراها راپیچیدهتر میکنند. پیچیدگیهابا کنجکاویهای «بردیا» در مورد قصهی پدرومادرش و پیش کشیدن پای ماجرایِ عشق دیرین داییاش درهم میآمیزد و روایت را تودرتو و پُرپیچ و تاب میکند.
از سینا دادخواه تا کنون سه رمان یوسفآباد، خیابان سی و سوم، زیباتر و شاهراه به همراه چند داستان کوتاه به چاپ رسیده است. رمانِ کوتاهِ«قطعهی نایاب برای تعمیر ریش تراش» تازهترین اثر سینادادخواه است که با نشر «چشمه» از مجموعهی هزار دستان منتشر وراهی بازار کتاب شده است.