در خبرها آمده است که هفته گذشته یک دستگاه زبالهسوز در لسکوکلایه آستانهاشرفیه افتتاح شد! استاندار گیلان در این افتتاحیه «بر لزوم مشارکت فرمانداران در طرحهای مدیریت پسماند روستایی تاکید کرد. ایشان با اشاره به قابلیت توسعه این مدل در سراسر استان تصریح کرد: در ۱۱۳ دهستان گیلان میتوان چنین دستگاههایی را با مشارکت دهیاران و بخشداران نصب و بهرهبرداری کرد.»
اما فاجعه از اینجا آغاز میشود؛ پروژهای که به آن نقدهای کارشناسی وارد هست به یکباره به عنوان الگو برای ۱۱۳ دهستان توصیه میشود! دکتر پزشکیان در کوران مبارزات انتخاباتی سال گذشته یکی از محورهای تصمیمسازی خود را استفاده از نظر کارشناسی قرار دادند و با این پیش فرض که شاید تیم منصوب به پزشکیان نیز نقد کارشناسی را بپذیرند چند نقد کارشناسی وارد به این پروژه را خدمتتان بیان میکنیم و امیداواریم استاندار گیلان در توصیه خود به فرمانداران تجدیدنظر کنند:
۱. دستگاه مذکور زبالهسوز نیست بلکه در تعاریف ما به آن ریجکتسوز گفته میشود.
ریجکت در مجموعه پسماند به زبالههایی گفته میشود که از فرآیند بازیافت خارج میشوند و به عنوان پسماندهای غیرقابل بازیافت در نظر گرفته میشوند. پس پیش فرض اجرای این پروژه تفکیک و مدیریت کامل پسماند است.
از دیدگاه کارشناسی هر دهیار و شهردار که مدعی اجرای کامل مدیریت پسماند هست در ابتدا باید وفق ماده ۴ آییننامه اجرایی قانون مدیریت پسماند طرح جامع مدیریت پسماند خود را ارائه نماید، که در آن نحوه مدیریت انواع پسماند و آموزش و… کاملا مشخص شده است.
این روستا و حتی هیچ شهری در گیلان تاکنون طرح جامع مدیریت پسماند را تصویب نکرده است. بعضی از دوستان میفرمایند ما که نمیتوانیم معطل ترک فعل مدیریت اجرایی پسماند بمانیم و باید کاری برای بهبود وضعیت پسماند استان انجام داد، بله ولی نه هر کاری.
۲. دستگاه مذکور براساس مجوز فقط ۲ تا ۳ روز در هفته حق فعالیت دارد.
در این دستگاههای ریجکتسوز کوچک مقیاس فقط اجازه سوزاندن زبالههایی داده میشود که نمیتوان تفکیک کرد. پس راهکار اصلی زبالهسوز یا ریجکتسوز نیست بلکه اجرای دقیق بخش معطل شده قانون پسماند است.
۳. شرط افتتاح پروژه نمایشی مذکور، ارائه خوداظهاری خروجی دودکش دستگاه ریجکتسوز بوده که ظاهرا این امر صورت نگرفته است و میتوان همین الان پروژه مذکور را به دلیل عدم رعایت همین الزام محیطزیستی تعطیل کرد.
ای کاش یک نسخه از مجوز محیطزیست و پیشفرضهای اجازه نصب این دستگاه نیز برای فرماندار واستاندار توضیح داده میشد. ای کاش برای مسئولین استان گیلان گفته شود که سوزاندن پلاستیکها به معنی تجزیه، نابودی یا خنثی کردن آنها نیست.
ریجکتسوزها و زبالهسوزهای استاندارد دستگاههای فنی و پیچیدهای هستند که پلاستیک را در دمای مشخص، تحت فشار مشخص و با ترکیبات مشخص از مواد شیمیایی، سوخت و اکسیژن میسوزانند، تا پلیمرهای پلاستیکی تجزیه شده و از بین بروند.
آتشزدن پلاستیک در فضای باز، به معنی تبدیل پلاستیکهای درشت و قابل رویت به نانوپلاستیکها و میکروپلاستیکهایی هست که به هیچ عنوان قابل جمعآوری نیستند و به راحتی با جریان هوا، آب و تردد موجودات زنده پراکنده میشوند و از همه بدتر وارد مجاری تنفس، گوارشی و خون ما و باقی جانداران خواهند شد.
ای کاش بدانند که براساس الزامات محیطزیستی؛ در زبالهسوزها و ریجکتسوزها، باید مشخص شود که شیوه مقابله با آلودگیهای ناشی از دود، خاکستر و پساب شستوشو چگونه است؟
به عبارتی دیگر، با این ریجکتسوزها، ما زشتی وجود زباله در طبیعت را به بیماریهای خطرناکی تبدیل میکنیم که دیگر قادر به جلوگیری یا کنترلش نخواهیم بود. ای کاش مسئولان ما بدانند که هدف از مطالبهگری در حوزه پسماند (زباله، فاضلاب و…) فقط و فقط سلامت انسانها، زمین و سایر موجودات زنده است.
و در پایان دو پرسش مطرح میشود:
چرا روشهای دیگری چون تولید RDF از ریجکتیها بررسی نمیشود؟
چه تجربه موفقی (چندساله یا چندماهه) از ریجکتیسوز روستایی در دست است که این روش را به روستاهای دیگر تعمیم دادهاید؟
«فعال محیطزیست»