بازخوانی بمباران گیلان در شهریور 1320؛

زنان گیلانی از قربانیان خاموش تا روایتگران تاریخ

0 ۸۳

شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی، نه‌تنها نقطه‌ای سرنوشت‌ساز در تاریخ معاصر ایران است، بلکه فصل تازه‌ای از تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور را نیز رقم زد. ورود متفقین و اشغال ایران، به‌ویژه در گیلان، پیامدهایی گسترده در حیات روزمره‌ی مردم بر جای گذاشت. در این میان، زنان گیلان ـ که پیش‌تر در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی حضور فعال داشتند ـ نقش ویژه‌ای در حفظ هویت، پایداری و تداوم زندگی اجتماعی ایفا کردند. بازخوانی این نقش‌آفرینی‌ها نه فقط یادآوری بخشی مغفول از تاریخ محلی است، بلکه به ما کمک می‌کند تاریخ معاصر را با نگاهی چندبعدی و انسانی‌تر بازشناسی کنیم.

 

در همین راستا، عصر روز سه‌شنبه ۱۱ شهریورماه، نشستی با عنوان «نقش زنان گیلان در شهریور ۱۳۲۰» با همکاری انجمن زنان پژوهشگر تاریخ و مرکز اسناد و کتابخانه‌ی ملی گیلان، در سالن اجتماعات این مرکز برگزار شد.

 

در ابتدا، نادیا ره، دبیر این نشست، با تأکید بر غیبت زنان در تاریخ‌نگاری مردانه ایران گفت: زن در بسیاری از متون تاریخی ایران غایب است. اما اگر به فرهنگ و تاریخ خود دقیق‌تر نگاه کنیم، خواهیم دید که بالندگی ایران همیشه با زنان پیوند خورده و در همه تحولات تاریخی رد پای آنان دیده می‌شود؛ حتی اگر در متون رسمی کمرنگ باشند.

 

ره در ادامه با اشاره به کتاب «جمعه‌ی سیاه لاهیجان» اثر علی امیری افزود: در این کتاب نام زنانی ثبت شده که در بمباران شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی در گیلان کشته یا مجروح شدند و یا به‌عنوان روایتگر نقش مهمی ایفا کرده‌اند.

 

در ادامه علی امیری، سخنران محوری این نشست، سخنان خود را با اشاره به جنبش زنان گیلانی آغاز کرد. او با بیان آن‌که، با پیروزی مشروطه و تأسیس مدارس نوین در گیلان، نخستین فرصت‌های جدی برای حضور اجتماعی و فرهنگی زنان فراهم شد. گفت: دختران گیلانی با ورود به مدارس نوین، نه‌تنها با علوم جدید آشنا شدند، بلکه توانستند در قامت آموزگار، مدیر و فعال اجتماعی ایفای نقش کنند.

 

این پژوهشگر و سندپژوه گیلانی در ادامه به جایگاه مدارس دخترانه در رشت و لاهیجان پرداخت. او یادآور شد که دبیرستان آمریکایی رشت ـ که بعدها به «فروغ» تغییر نام یافت ـ نقشی محوری در تربیت نسل جدیدی از دختران ایفا کرد. این دانش‌آموختگان خیلی زود، به معلمان، مدیران مدارس و کنشگران اجتماعی بدل شدند و با پیگیری مسائل سیاسی و اجتماعی، پیوندی تازه میان زنان و تحولات زمانه شکل گرفت.

 

به باور امیری، همین تجربه‌ی آموزشی و اجتماعی بود که در شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی و هنگام ورود نیروهای متفقین به گیلان، به‌روشنی خود را نمایان نمود. وی در ادامه گفت: زنان گیلانی در بحبوحه‌ی بمباران رشت، انزلی و لاهیجان، تنها تماشاگر نبودند. برخی روایتگر وقایع شدند، برخی در بیمارستان‌ها و مدارس، پناهگاه ایجاد کردند، و برخی در انجمن‌های خیریه دست به سازماندهی کمک‌های مردمی زدند.

 

امیری نمونه‌هایی از زنان فعال آن دوره را برشمرد: سرور مه‌کامه محصص، شرافت اکبر، نصرت‌اعظم سمیعی و دیگر معلمان و مدیران مدارس که با وجود آشفتگی جنگ، کوشیدند روند آموزش دختران را حفظ کنند و همزمان جامعه پیرامون خود را از اخبار و اطلاعات روز آگاه سازند. او همچنین از پرستاران بیمارستان‌های رشت و انزلی یاد کرد که در شرایطی بسیار دشوار و با امکانات محدود، بار اصلی مداوای مجروحان بمباران را بر دوش داشتند.


وی در بخشی دیگر از سخنان خود به «انجمن‌های خیریه‌ی بانوان» پرداخت و نقش آن‌ها را در سال‌های پس از ۱۳۲۰ برجسته دانست. به گفته او، این انجمن‌ها در جریان ورود هزاران آواره‌ی لهستانی به گیلان، حضوری جدی داشتند. آن‌ها نه تنها به امدادرسانی پرداختند بلکه در سازماندهی کمک‌های محلی و حتی پایه‌گذاری نخستین شیرخوارگاه رسمی ایران در بیمارستان پورسینای رشت، نقش داشتند.

 

علی امیری، در سخنان خود به جزئیات روز حادثه شهریور ۱۳۲۰ نیز پرداخته و گفت: در بامداد سوم شهریور ۱۳۲۰خورشیدی، همزمان با اشغال ایران توسط متفقین، شهرهای گیلان نیز در معرض حملات هوایی قرار گرفتند. بعد از تاکتیک جنگی دریاسالار بایندر، نیروی هوایی شوروی شروع به بمباران انزلی کرد. بعد ازآن هواپیماهای شوروی آسمان رشت و لاهیجان و دیگر شهرها را شکافتند و بی‌هیچ هشدار قبلی، بمب‌ها را بر سر مردم فرود آوردند. صدای مهیب انفجار و شعله‌های آتش، شهر را به آشوب کشاند. مردم هراسان در کوچه‌ها و خانه‌ها پناه می‌گرفتند و بسیاری، به‌ویژه زنان و کودکان، در همان لحظه‌ی نخست قربانی شدند.

 

او با اشاره به اسناد و روایت‌های شفاهی افزود: در لاهیجان، بمباران درست در روز جمعه اتفاق افتاد. این فاجعه بعدها در حافظه‌ی مردم به‌عنوان «جمعه سیاه لاهیجان» ثبت شد. در بسیاری از خانواده‌ها، هنوز روایت‌هایی از مادران و مادربزرگ‌ها درباره‌ی صحنه‌های بمباران، جنازه‌های بی‌نام‌ و نشان و تلاش مردم برای کمک به مجروحان شنیده می‌شود.

 

این پژوهشگر در ادامه گفت: بعد از هفتم شهریورماه، جنبش اجتماعی مردان و زنان گیلانی، شکل نوینی به خود گرفت، برخی از بانوان چون: همسران عکاسان گیلانی و بانوان ارمنی تبار مقیم گیلان در این مسیر بسیار تاثیرگذار و در آگاهی مردمان ناآگاه پیشگام بودند. همچنین بانوان تئاتر گیلان که در سال‌های قبل از شهریور ۲۰ خورشیدی، در ایران با مشقت فراوان، چراغ تئاتر بانوان روشن را نگاه داشتند، بعد از شهریور ۲۰ نیز نقش بسیار پررنگی داشتند.

 

امیری با لحنی تأکیدی گفت: حادثه‌ی شهریور ۱۳۲۰، نشان داد که زنان گیلان تنها قربانی نبودند؛ آنان روایتگر و کنشگر هم بودند. روایت‌های آنان، چه در قالب خاطره‌های شفاهی و چه در قالب نوشته‌ها، بخش مهمی از حافظه‌ی تاریخی مردم گیلان است. اگر این روایت‌ها، فراموش شوند، تصویر ناقص و تحریف‌شده‌ای از تاریخ باقی خواهد ماند.

 

امیری در بخش دیگری از سخنان خود به کمبود پژوهش‌های مستند درباره‌ی وقایع شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی در گیلان اشاره کرد و گفت: متأسفانه، به‌جز واقعه‌ی لاهیجان، هیچ‌یک از شهرهای جنگ‌زده گیلان تاکنون مستقلا مورد پژوهش قرار نگرفته‌اند. آن‌چه داریم، تنها چند مقاله پراکنده و گزارش‌های کلی در سطح ملی است و اسناد دقیق محلی به‌ندرت منتشر شده است. این در حالی است که حافظه‌ی مردم گیلان سرشار از روایت‌هایی ارزشمند است که هنوز وارد تاریخ مکتوب نشده‌اند.

 

او در ادامه نمونه‌‌هایش از این روایت‌های شفاهی را توضیح داده و اضافه کرد: این روایت‌ها در تاریخ رسمی ایران بازتاب نیافته‌اند، اما بارها و بارها سینه‌به‌سینه نقل شده‌اند و بی‌تردید می‌توانند مبنای پژوهش‌های جدی قرار گیرند.

 

امیری سپس به روند انتشار نخستین اسناد درباره‌ی لاهیجان پرداخت و یادآور شد: جوانی خوش‌ذوق به نام محمدرضا خلیلی عراقی، در همان سال‌ها، یادداشت‌هایی مستند درباره‌ی بمباران شهریور ۱۳۲۰ نوشت. این نوشته‌ها در زمان حیات شاهدان عینی ثبت شد و هرچند به‌صورت محدود منتشر شد، اما یکی از منابع کم‌نظیر برای شناسایی قربانیان و شهدای غیرنظامی لاهیجان محسوب می‌شود.

 

او با اشاره به یکی از این روایت‌ها افزود: بر اساس همین یادداشت‌ها، توانستم هویت نخستین بانوی شهید لاهیجان را شناسایی کنم. بانویی که هنگام بمباران، کنار پنجره ایستاده بود و همراه دختر خردسالش صحنه را تماشا می‌کرد. بمب فرود آمد و او همان‌جا در دم جان باخت، در حالی‌که دخترش انیس‌خانم و پسرش جواد زنده ماندند. پسر ایشان،جواد مطلقی امروز ۸۵ ساله است و انیس‌خانم نیز سه سال پیش درگذشت. این روایت برای نخستین بار در تاریخ شفاهی خانواده بازسازی و با عکس خانوادگی تکمیل شد.

 

نویسنده‌ی کتاب «جمعه‌ی خونین لاهیجان» با اشاره به این مهم که که نقش زنان گیلان در شهریور ۱۳۲۰ فقط به فعالیت‌های امدادی محدود نبود، افزود: زنان، با روایتگری از وقایع و ثبت تجربه‌های خود، بخشی از حافظه‌ی تاریخی جامعه شدند. هرچند در متون رسمی تاریخ‌نگاری، این صداها کمتر بازتاب یافته است.

 

امیری این تجربه را پیش‌درآمدی برای شناسنامه‌دار کردن دیگر شهرهای گیلان دانست و گفت: مجروحان جنگی فراوان بودند که هنوز هم بسیاری از آن‌ها ناشناخته مانده‌اند. اما همین نمونه‌ی لاهیجان نشان داد که می‌توان با جست‌وجوی اسناد، روایت‌های خانوادگی و حافظه‌ی شفاهی مردم، تاریخ فراموش‌شده‌ی شهریور ۱۳۲۰ را زنده کرد.

 

او در پایان با اشاره به ضرورت انجام پژوهش‌های جدید، افزود: هنوز بسیاری از نام‌ها و روایت‌های زنان آن دوره در حافظه‌ی شفاهی خانواده‌ها مانده و در خطر فراموشی است. ما باید این صداها را گردآوری و مستند کنیم تا تصویر کامل‌تری از تاریخ اجتماعی گیلان و ایران در شهریور ۱۳۲۰ داشته باشیم.

 

 

پس از پایان سخنان سخنران این نشست، نادیا ره، نام شماری از روایتگران شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی چون: پریوش مستوفی محصصی، انیس اعظم مطلق و بتول راست‌روان را از متن کتاب یاد شده برشمرد و بر اهمیت توجه به روایت‌های زنان در تاریخ‌نگاری محلی تأکید کرد.

 

در بخش پایانی نشست، فخرالسادات محتشمی‌پور، یکی از بنیانگذاران انجمن زنان پژوهشگر تاریخ نیز، از ضرورت تداوم چنین پژوهش‌هایی گفت و خاطرنشان کرد: «تاریخ‌نگاری مردانه سبب کم‌توجهی به نقش واقعی زنان در تحولات ایران شده است و پژوهش‌های محلی و ملی، زمینه‌ی مناسبی است که جایگاه زنان را بازشناسی و روایت کند. بازخوانی نقش‌های زنان، ضرورتی انکارناپذیر برای تاریخ‌نگاری عادلانه و همه‌جانبه‌ی کشور ایران است

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.