زبان قاصر است از توصیف وضعیت پیش آمده. یک لحظه، فقط یک لحظه خودمان را جای خانواده هایی بگذاریم که عزیزانشان را در سانحه هواپیمای بویینگ پرواز اوکراین از دست دادند. چطور باید تحمل کرد؟ چرا…
بعد از چند روز و بعد از این همه اطلاع رسانی درست و نادرست از دور و نزدیک بالاخره گفته می شود خطای انسانی و پدافند هوایی عامل حادثه سقوط هواپیمای پرواز شماره ۷۵۲ مسافربری خطوط هوایی اوکراین بوده است که البته بهتر است بگوییم خطای مدیریتی…
اینجا ایران است و من و تو فقط عددی هستیم در آمارها، همین و بس، گاه حتی بنا به موقعیت ممکن است آن عدد هم نباشیم و اصلا به حساب نیاییم!
اینجا ایران است و هیچ چیز به اندازه جان آدم ها بی ارزش نیست و زندگی خلاصه می شود در یک عدد…۵۹،۲۰،۱۶۷ … چه کسی غم ما را می خورد؟
اینجا ایران است و می توان خیلی از چیزها را ماست مالی کرد، می شود خیلی راست ها را شایعه و خیلی از شایعات را به عنوان واقعیت پذیرفت بدون اینکه آب از آب تکان بخورد.
اینجا ایران است و کارشناسان و متخصصانش با علم به یقین می آیند در صدا و سیما اتفاق افتاده را جور دیگری جلوه می دهند!…
اتفاقاتی که روزهای اخیر برای کشور رخ داد از جهات مختلف قابل بررسی و موشکافی است اما برای قضاوت در این موارد باید صبر کرد و منتظر ماند تا تاریخ قضاوت کند. تا تاریخ قضاوت کند که کدام اقدام به نفع کشور بوده و کدام به ضرر. تاریخ قضاوت کند که چه داده ایم و چه گرفته ایم. تاریخ قضاوت کند که چه بر سر ما آمده و نقش خود ما چه بوده است. تاریخ قضاوت کند.
گاه دشمن نیازی به دشمنی ندارد وقتی خودمان…
کاش در این چند روز مرهمی پیدا می شد برای همدلی با خانواده های جان باختگان نه کوچک شمردن حادثه! ما را چه شده که در جو گیری در صف اول هستیم!
آدم دلش می گیرد، آدم احساس می کند زیر بار این همه فشار دارد له می شود. آدم احساس می کند حرمت و شخصیت و احترامش به یغما رفته است. آدم احساس می کند که در سرزمین مادری خود غریب است، آدم احساس می کند که…
مرگ، مرگ می آورد و زندگی، زندگی و تاریخ قضاوت خواهد کرد که ما به کدام اولویت داده ایم. وقتی از خودمان انتقام می گیریم! وقتی حقمان را دیگران فریاد می زنند، وقتی عزیزانمان جلوی چشمانمان پرپر می شوند و کسی مسولیت نمی پذیرد، آدم احساس می کند شهروند درجه چندم است، شهروندی که در شهر و دیار و کشور خودش غریب است و کسی برایش دل نمی سوزاند…
کی به خود خواهیم آمد؟
آیا تصادفات جاده ای هم کار دشمن است! آیا برف و بارانی که به جای زیبایی در کشور ما تبدیل به بحران می شود هم کار دشمن است! آیا تلی از مجروحین و فوت شدگان در مراسم تشییع هم کار دشمن است! آیا مهاجرت نخبگان و ورزشکارانمان علیرغم میل باطنی و به جان خریدن غم دوری از خانواده به خارج از کشور هم کار دشمن است! آیا…
فراموش نکنیم آن ها که در چنین حوادثی جان باختند همانند فرزند من و تو، خواهر و برادر من و تو، پدر و مادر من و تو آرزوهایی داشتند، سرشار از عشق و امید به زندگی بودند، برای رسیدن به فردایی بهتر سال ها تلاش کرده و در واقع سرمایه های کشور بودند و اکنون در یک لحظه با بی تدبیری همه چیز ساقط شده است. یک لحظه ی دیگر هم خودتان را به جای آن عزیزان و به جای بازماندگان شوک زده و تا ابد داغدارشان بگذارید که حتی صحنه حادثه نیز در طرفه العینی پاک سازی می شود. شما اگر جای بازماندگان بودید در مواجهه با مسوولینی که علیرغم اطلاع داشتن، خود را بی خبر از این «اتفاق اشتباه» جلوه دادند چه برخوردی می داشتید!
آیا این مسایل قابل حل نیستند؟ اصولا در برنامه ریزی های کلان کشوری جایگاه پیشگیری از خسارت به شهروندان و پرهیز از آسیب به جامعه و حفظ سرمایه های انسانی چگونه دیده شده است؟ کاش کمی بیشتر در مورد این موضوعات و مسایل تفکر کنیم و به جای فرافکنی با بهره گیری از خرد جمعی بهترین ها را برای مردم سرزمین مان رقم بزنیم، تا مسایل قابل حل و بررسی تبدیل به چالش و معضل نشود.
پست بعدی