از آنجایی که هنر یکی از ستونهای اصلی استمرار چهره و فرهنگ هر بوم است، بازنگری و نظارت، بررسی مؤلفهها، آگاهی نسبت به ضعفها و کمبودها، یافتن نقاط قوت و فرصتها و بسیاری از تکاپوهای دیگر در این راستا برای حفظ، ترویج و ثبت آن توسط هر نسلی بهویژه نسل نوظهور و خلاق امری حیاتی و لازم است؛ زیرا جستار در مقولههای هنری، احیای هویت جامعه و فرهنگ اصیل و اسلوب گذشتهی آن است که موسیقی در مقام نخستین هنر از هنرهای هفتگانه، از این قاعده مستثنی نیست و به نوعی واسطهی جریان فرهنگ و رسوم محسوب میشود. زیرا موسیقیِ هر قومی به کمک آلات و سازهای ویژه، ندای درونی، بینش و منش اجتماع خود را بازتاب میدهد که استان گیلان نیز در این راستا همواره با حضور شورانگیز و خستگیناپذیر هنرمندان و اهتمام و اهتزاز آنها در راستای حفاظت از اصالت اندیشههای فرهنگی، هنری و تاریخی بر سر زبانها بوده است. در این مورد، یکی از سازهایی که تاریخچهی غنی اما کمسویی دارد، ساز «سنجانگشتی، زنگانگشتی، حلقهانگشتی، دستانگشتی (دسانگشتی)» و یا «زیل[۱]» است که در رقص گیلانی برایِ برقراریِ ارتباط حسی و هماهنگیِ ضربی میانِ اجراکنندگان و نوازندگان و نیز انتقالِ معنای الگوهای حرکتی زراعت (کاشت، داشت و برداشت) استفاده میشود.
[۱] بیشتر در ترکیه از این اصطلاح استفاده میشود؛. zills, sagats or cymbals
قسمتی از رقص گیلانی (قاسمآبادی) همراه با سنجهای انگشتی
قسمتی از رقص گیلانی (قاسمآبادی)، همراه با سنجهای انگشتی
از آنجایی که مدتهای بسیاریست، به نواختن سنجهای انگشتی مشغول هستم، همیشه برایم استفادهی کالبدی و معنایی عناصر فرعی از جمله سازهای قدیمی و یدی در رقص گیلانی که بهویژه زنان در نمایش آنها نقش و مسئولیت پررنگتری دارند، پرسشهای زیادی را مطرح میسازد. به همین دلیل تصمیم گرفتم تا به روستای قاسمآباد گیلان سفر کنم و از موزهی مردمشناسی بازدیدی داشته باشم.
یکی از سازهایی که تاریخچهی غنی اما کمسویی دارد، ساز «سنجانگشتی، زنگانگشتی، حلقهانگشتی، دستانگشتی (دسانگشتی)» و یا «زیل » است که در رقص گیلانی برایِ برقراریِ ارتباط حسی و هماهنگیِ ضربی میانِ اجراکنندگان و نوازندگان و نیز انتقالِ معنای الگوهای حرکتی زراعت (کاشت، داشت و برداشت) استفاده میشود.
مشاهدهی نسخهی قدیمی از این ساز که بهعنوان هدیه از جانب خانوادهای به موزه تقدیم شده بود و تاریخ و نشان خاصی هم نداشت، بیش از پیش کنجکاوی مرا در راستای دلایل فراموشی و بیرمقشدن و انتقال آن از جلوی صحنهی اجرا به پشت صحنه برانگیخت. بنابراین، مطالعات و ژرفنگری در تاریخچهی ساز اصیل و باستانی سنج را آغاز کردم تا بتوانم برای این کمتوجهیها و کمصدایی براهینی منطقی بیابم.
تصویر سنجانگشتی قدیمی (اهدایی) در موزهی مردمشناسی روستای قاسمآباد استان گیلان (۱۴۰۳)، عکس: نگارنده
حیات بسیاری از آلات مانند ساز سنجانگشتی به دلیل پیوند زیستی (وابستگی،کالبدی و دلبستگی، روحی) با عوامل دیگری از جمله رقص که در طول تاریخ دستخوش تحولات فرهنگی و اجتماعی، اجرایی و مضمونیِ بسیاری قرار گرفتهاند، کدر و یا به فراموشی سپرده شدهاند. پژوهش و تألیف در زمینهی این ساز بسیار محدود[۲] و نوپا است که میتوان آن را قریب به پنج سال تخمین زد؛ شاید یکی از بارزترین دلایل این امر کمتوجهی به قدمت و شناخت آن در نوع فیزیک و نحوهی اجرا و دسترسی به اطلاعات نادر در زمینهی تاریخچهی انواع سنجها باشد.
————
[۱] مقصود این است که در برخی منابع اشارههای پراکندهای همراه با تعدادی تصاویر به این ساز شده است؛ مانند کتابِ «موسیقی گیلان» از آقای حامد پورشعبان: دسزنگ deszeng: دو سنجک کوچک است که به وسیلۀ بند به انگشتان شست و اشاره و یمانی بسته میشود که برای نواختن آن دو سنج را به هم میزنند (میکوبند). این ساز در هنگام رقص در مراسم شادمانی مختلف استفاده میشود. دسزنگ ازخودصداهای ضربهای محسوب میشود (پورشعبان، ۱۳۹۴، ۱۴۱).
کمتوجهی به قدمت و شناخت آن در نوع فیزیک و نحوهی اجرا و دسترسی به اطلاعات نادر در زمینهی تاریخچهی انواع سنجها باشد. تا جایی که نمیتوان به منابع خاصی از جمله کتاب اشاره نمود و تنها در دو مقالهای که در سال ۲۰۲۲ میلادی از دکتر Audrey Cottet (محقق سرشناس دانشگاهی در بخش فیزیک مدرسهی Ecole Normale Supérieure در پاریس، فرانسه و هنرجوی رقص و سازهای کوبهای خاورمیانه نزد Hassan Abdel Khalek and Nicolas Derolin است) و توسط دو نشریهی پژوهشی Clara Architecture/Recherch و Early Music (انتشارات دانشگاه آکسفورد) تحت عنوان «Cymbals playing in a Roman mosaic from Mariamin in Syria» و «Playingfinger cymbals in the Roman Empire:an iconographic study» به چاپ رسیده است، میتوان با تکیه بر دو رویکرد نظری آیکونوگرافی[۳] و تجربی (شبیهسازی)[۴] تا حدوی به تاریخچهی این ساز و شباهتها و تفاوتهای آن با سازهای همعصر خود پی برد. از اینرو در ادامه به توصیف مختصری از بدنهی تاریخی و بدنهی فنی یا تکنیکیِ سنجهایِانگشتی به منظور کسب آگاهی بیشتر از حیات ناگفتهی آن پرداخته شده است.
چکیدهای از بدنهی تاریخی؛
سِنج و یا زیل (به زبانِ ترکی به معنای سِنج است و در زبان عربی به آنها ساغات یا سجات می گویند[۵]) از جمله قدیمیترین سازهای موسیقی هستند که در نمایشهای باستانی و در هنرهای بابلی، آشوری، هیتی[۶] و یونانی و رومی نشان داده شدهاند.
سنج که با یک جفت در هر دست نواخته میشود، شمایلی از رقص شکم یا بلیدنس خاورمیانه است که از قرن هجدهم در آثار تصویری و عکسهای متعددی به نمایش گذاشته شده است. برای نمونه، بسیاری از طرحها و نقاشیها و یا عکسهای قرن ۱۸ و ۱۹ از مصر، امپراتوری عثمانی و ایران، رقصندههای خاورمیانهای را نشان میدهند که رقص خود را با سنج کوچک، یک جفت در هر دست همراهی میکنند. البته استفاده از سنج توسط رقصندههای حرفهای در طول قرن بیستم و در خاورمیانه به دلیل عوامل مختلف فرهنگی و جامعهشناختی کاهش یافت، اما هنوز هم میتوان آن را مشاهده کرد. مثلاً در مصر امروز، سنج به طور مکرر توسط نوازندگان در ارکسترها همراه رقصندهها، در موسیقی مذهبی صوفی و یا در موسیقی محبوب مدرن به نام شعبی (عربی مصری) استفاده میشود. همچنین از سنج برای رقص در کشورهای غربی و بهویژه در آمریکای شمالی استفاده میشود؛ جایی که رقصهای خاورمیانه از دههی ۱۹۵۰ میلادی ( حدود ۱۳۳۰ شمسی) محبوبیت پیدا کرده است.
[۱] Iconographic study; comparative iconographic approach
[۱] Experimental reconstruction approach
[۱] The word zill comes from the Tukish zill, “cymbal.” In Arabic, they’re known as sagat or sajat.
[۱] (هیتیت؛ گروهی باستانی از هند و اروپاییها بودند که به آسیای صغیر نقل مکان کردند و در آناتولی _ترکیه امروزی_در حدود ۱۶۰۰ سال قبل از میلاد، امپراتوری تشکیل دادند. امپراتوری هیتی در اواسط دهه ۱۳۰۰ قبل از میلاد، زمانی که در سراسر آسیای صغیر، در شمال شام و بین النهرین گسترش یافت، به اوج رسید).
قابِ سمت چپ: یک دختر رقصنده، برگرفته از Souvenirs d’Égypte توسط الکساندر بیدا[۷] و پروسپر باربات، ۱۸۵۱ (Lemercier ، پاریس، کتابخانه عمومی نیویورک).
قابِ سمت راست: نقاشیِ ایرانی، دختر رقصنده با «سنجهایِ انگشتی»، اوایلِ قرن نوزدهم (موزه دولتی هرمیتاژ؛ عکس ولادیمیر تربنین[۸]
————————
۱] Alexandre Bida and Prosper Barbot
[۱] Vladimir Terebenin
با توجه به دو پژوهش اخیر و درخور توجه، موزاییک شش نوازندهی زن اهل مَریَمین سوریه جزئیات بسیار عالی از یک اجرای باستانی در دورهی امپراتوری روم را نمایش میدهد که بر نوازندهی انبرسنج و سنج انگشتی متمرکز شده که تاکنون مورد توجه کمی قرار گرفته است. این موزاییک نوعی از انبرسنج را نشان میدهد که در آن سنجها از پهلو به یکدیگر ضربه میخورند و در نوعی دیگر از سمت جلو که تا امروز تنها نوع مورد بحث باستانشناسان موسیقی بوده است. این فرم در دیگر موزاییکهای باستانی متأخر در بلغارستان و الجزایر مشاهده شدند که نشان میدهد استفاده از این ساز گسترده بوده است و بسیاری از سنج انگشتیها در مکانهای باستانی رومی یافت شدهاند.
برای نواختن آن، دو سنج در یک دست توسط حرکتی به هم برخورد میکنند (سنج دست راست و چپ را به هم میکوبند) تا ریتمهای سریعتر اجرا شود. همچنین نوع صدا به عمق و شکل جام سنج و فلزی که از آن ساخته میشود بستگی دارد.
موزاییک مریمین اطلاعاتی دربارهی همین سنجهای کوچک (سنج انگشتی)که بهطور مستقیم به انگشتها متصل میشوند، ارائه میدهد که به نظر میرسد با چند نمونهی رومی دیگر که تا به امروز شناخته شدهاند متفاوت است. از طرفی نشان میدهد که نوازندگان سنج انگشتی میتوانند از دو جفت سنج متفاوت برای تولید دو نت مختلف موسیقی با هر دست استفاده کنند .[۹]این یافتهها به نوعی غنای تکنیکی سنجنوازی در روم و جایگاه مهم آنها را در یک گروه موسیقی درجهی یک و مجهز به سازهای معتبر بیان میکند.
موزاییک شش نوازندهی زن اهل مَریَمین سوریه
Mosaic of the Female Musicians from Mariamin (Museum of Hama, Syria).
Photograph: ©Dick Osseman.
در تصویر حاضر و همانطور که مشاهده میشود، سه ساز فلزی طنیندار مشخص در گروه مریمین یعنی انبرهای سنج، سنجهای انگشتی و کاسهی گرد[۱۰] (در روم باستان به سرکهخوری و یا فنجانهایی با حفرهی گرد گفته میشد)، علاقهی وافر امپراتوری روم را به نواختن سازهای فلزی (صدادار، جرنگ) نشان میدهد. همچنین گنجاندن انبرسنج و یا زنگانگشتی به گروههای موسیقی در بازنماییهای اساطیری آن دوران تکرار میشود که حضور دو فرزند برهنه (کوپید؛ خدای عشق در افسانهی یونان و در ظاهر یک کودک برهنه) در این موزاییک چنین معنایی را بازتاب میدهد و با این حال به نظر میرسد که صحنهی به تصویر کشیده شده اواخر امپراتوری روم را نمایش میدهد.
[۱]bi-tonal playing technique
[۱] acetabulum
چکیدهای از بدنهی فنی و نوازندگی
از آنجایی که در این زمینه متون باستانیِ باقیمانده جزئیات ریختشناسی و چگونگیِ حفاظت از سازها را توضیح ندادهاند، بررسی منابع تصویری بهمنظور جمعآوری اطلاعات در مورد سنج حائز اهمیت است. همچنین ابزارهای مدرن شبیه به اجداد باستانی خود هستند، بر همین اساس میتوانند به تفسیر تصاویر باستانی کمک کنند. به این ترتیب در پژوهش مذکور و با هدف بررسی جنبهی فنی و تکنیکی سنجنوازی در موزاییک مریمن از رویکرد بازسازی تجربی (شبیهسازی) استفاده شد تا موارد بنیادین از جمله زیر و بمی صداها را مورد بررسی قرار دهند.
یافتهها حاکی از آن است که نواختن سنجها یک سنت محبوب بوده که حداقل سه قرن دوام آورده است. در ابتدا هیات نخستین سنج برای نواختن به صورت کروتالا[۱۱] یا «انبر(ها) سنج» بود که رقصندهها در دوران روم از آن استفاده میکردند. به نظر میرسد این انبرسنج از قرن سوم به بعد در امپراتوری روم، با جنسی از فلز و قطری کمتر از ۱۰ سانتیمتر محبوب بوده است. اما بسیاری از آنها در طول زمان آسیب دیدهاند.
انبرسنج یا کروتالا مربوط به دوران امپراتوریِ روم
اما سنجهای انگشتی کوچک (صورت باستانی و امروزی) به شکل یک فنجان و با تسمههای متصل به سوراخ مرکزی تشکیل شده است که لبهی صاف این محدوده را احاطه میکند و به شست، انگشتان میانی و یا انگشت سبابه متصل میشود. جنس سنجها از برنج، برنز و یا نقرهی آلمانی است، اما نمونهی کهن آن در مناطق باستانی اغلب از برنز یا آلیاژ مس ساخته شدهاند. یکی از موارد فرمی مهم در این ساز در نظر گرفتن اندازهی استاندار قطر سنج است تا کف دست نوازنده اذیت نشود، از اینرو، قطر سنج انگشتی تا حدود ۱۰ سانتیمتر محدود میشود. در یافتههای باستانی قطر آنها تا ۲۰ سانتیمتر هم مشاهده شد و بسیاری از سنجهای کوچکتر (با قطر کمتر از ۱۰ سانتیمتر) در سراسر منطقهی مدیترانه یافت شدهاند.
[۱] Crotala
برای نواختن آن، دو سنج در یک دست توسط حرکتی به هم برخورد میکنند (سنج دست راست و چپ را به هم میکوبند) تا ریتمهای سریعتر اجرا شود. همچنین نوع صدا به عمق و شکل جام سنج و فلزی که از آن ساخته میشود بستگی دارد؛ گاهی حتی یک فلز مشابه اما با رنگهای متفاوت در زیر و بمی صدا اثرگذار است. بنابراین برخی رقصندگان از دو جفت مختلف سنج استفاده میکنند تا دو نت متفاوت تولید کنند. از طرفی زنگ صدای سنج به ارتعاش آن مربوط است که بر روی لبه و محیط خارجی جام آن ایجاد میشود، در حالی که مرکز سنج ارتعاش ندارد.
نحوهی قرارگیری سنجها در دست
سخن آخر
در جمعآوری مطالب پیشین سعی بر آن بوده است تا به صورت خلاصه بر پیکرهی تاریخی و تکنیکیساز خودضربهای سنجانگشتی نگاهی انداخته شود تا عاملی برای کنجکاوی، روشنسازی و هموارسازی مسیر پژوهشگران بهویژه محققان عرصهی موسیقی در گامهای بعدی باشد. از طرفی با توجه به پیوند زیستی ساز سنج و رقص گیلانی، باید به این نکته اشاره نمود که امروزه جایگاه این ساز مانند گذشته حفظ نشده و در فرم نمایشی و روی صحنهی اجرا، در دستان نوازندگان در پشت صحنه و با صدایی نه چندان درخور نواخته میشود. پرسشها و تحقیقات صورت گرفته در استان گیلان حاکی از آن است که بسیاری از افرادِ حاضر در این منطقه و نواحی آن با این ساز و تاریخچهی آن آشنایی حتی محدود ندارند و یا فراموش شده است.
با توجه به پیوند زیستی ساز سنج و رقص گیلانی، باید به این نکته اشاره نمود که امروزه جایگاه این ساز مانند گذشته حفظ نشده و در فرم نمایشی و روی صحنهی اجرا، در دستان نوازندگان در پشت صحنه و با صدایی نه چندان درخور نواخته میشود.
میتوان به این نتیجه رسید با توجه به وضعیت متغیر جامعه و تنوع گرایشها، اگر نهادهای مرتبط با بستر پژوهشی و اجرایی بیش از پیش بر فاصلهی نسل نو از ریشههایِ فرهنگی، هنری، ادبی و عرفانی و دینی و غیره آگاه نشوند، بسیاری از فرمهایِ سنتی با محتوای غنی از جمله در حوزهی موسیقی و سازهای آنها فراموش خواهند شد و به تبع آن شاهد آسیبهای گوناگونی بر پیکر جامعه خواهیم بود. از اینرو کارگزاران فرهنگی و هنری، خانوادهها و اساتید در حوزهی فرهنگ و هنر نقش شاخصی در این مسیر برعهده دارند و باید بتوانند از طریق فعالیتهای گوناگون و درخور مانند برگزاری نشستها، کنفرانسها، کارگاهها، آموزشگاهها، گروههای مطالعاتی و پژوهشی و غیره، فضایی متناسب و درخور برای تبادل ایدهها و اطلاعات، معرفی کتاب و مقالات، ایجاد روابط و تشکیل گروهها و یادگیری تکنیکها از اساتید و بهطور کلی در راستایِ آگاهیبخشی و انتقالِ تاریخچه و سنت، برای هنرجویان و سایر افراد فراهم آورند.
یادداشت
۱-ذکر این نکته ضروی است که برای کسب دانش بیشتر در مورد انواع سنجها و نیز آشنایی دقیقتر با مفاهیم، اصطلاحات، تاریخچه، فرمهای گوناگون و هر آنچه که با تغییر و تحول حیات این ساز مرتبط است (از جمله سایر آثار و نقوشی که در مناطقِ دیگر کشف شدند) به دو پژوهش مذکور رجوع شود تا از این طریق فرصت دسترسی به تصاویر با وضوح بهتر برای خوانندگان فراهم گردد.
از طرفی، منابع و تفاسیر مکتوبی در این زمینه که بتوان بهطور مستقیم آنها را با استان گیلان مرتبط دانست، یافت نشد و تنها افراد محلی و جاافتاده، بهصورت شفاهی تجربهی تماشای نواختن آن را توصیف و تشریح میکنند.
۲- از آنجایی که حیات سنجها توسط دکتر آدری کاتِت و از طریق مطالعات کتابخانهای و تجربی هنوز در حال بررسی است، کنجکاوی و تحقیقات و نگارش در این باب از سوی نگارنده (پورنصرانی؛ پژوهشگر) ادامه خواهد داشت و متن پیشرو نخستین منبع اطلاعاتی نو به زبان فارسی درمورد این ساز است.
«سیده فرخنده پورنصرانی» کارشناسارشد مدیریت بازرگانی دانشگاه گیلان
کارشناسارشد پژوهش هنر دانشگاه گیلان
نویسنده و پژوهشگر حوزهی هنر
نظرات بسته شده است.