سکونت روی انبار باروت

0 322

تجارت فردا/ اول شهریور/ شماره ۳۷۳

حدود ۱۱ استان کشور بیشترین درگیری را با حاشیه نشینی دارند. خراسان رضوی، تهران، لرستان، کرمان، سیستان و بلوچستان، خوزستان و آذربایجان غربی در این گروه قرار می‌گیرند. قبلاً مشاور وزیر کشور این اطلاعات را داده بود. بیکاری و فقر بیشترین عامل جذب افراد به سمت مناطق حاشیه نشین و ماندگاری آنها در همان شرایط می‌شود. نهادهای رسمی نسبت به شدت رشد حاشیه نشینی در آینده هشدار می‌دهند. کمال اطهاری که اقتصاددانان و پژوهشگر توسعه است می‌گوید از دهه ۷۰ نسبت به این موضوع هشدار داده و آنچه حالا دیده می‌شود نتیجه سیاست‌های نادرست و اقتصاد ناکارآمد است. هرچه هست حالا خبرهای خوبی از وضعیت حاشیه نشینی یا ساکنان سکونتگاه‌های غیررسمی به گوش نمی‌رسد. با بالا رفتن نرخ تورم و سقوط جمعیت بیشتری به زیر خط فقر، امیدی به کاهش جمعیت حاشیه نشین که حالا سر از خود شهرها در آورده‌اند، نیست.

انتشار تصاویر پشت بام خواب‌ها در تابستان امسال، نمود عینی تری به فقر داد. افرادی که این بار ناامید از قیمت‌های نجومی اجاره‌ها، به آخرین طبقات ساختمان‌ها پناه بردند و چادر مسافرتی را خانه خود کردند. هرچند که پیش از این خودرو خوابی و انبار خوابی هم خبرساز شده بودند. اما این بار با افزایش چند باره اجاره ‌بهای مسکن، تصویر روشن‌تری از به حاشیه کشیدن قشر کم برخوردار در داخل شهرها نشان داده شد. آمار رسمی و دقیقی از تعداد حاشیه نشینان در دست نیست. آنچه هست اعدادی است که هر چند وقت یکبار از سوی روسا و معاونان یکی از نهادها مثل بهزیستی، شهرداری، وزارت راه و شهرسازی یا وزارت کشور اعلام می‌شود. آمار از ۱۱ میلیون نفر شروع می‌شود و به ۲۰ میلیون نفر می‌رسد. این جمعیت را ساکنان بافت‌های فرسوده و بد مسکنان یکی می‌دانند.

«کمال اطهاری» به تجارت فردا می‌گوید: آخرین بار در سال ۹۳ بود که در مطالعه‌ای تعداد ساکنان سکونتگاه‌های غیررسمی به دست آمد که حدود ۱۸ میلیون نفر بود حالا اما قطعاً تعدادشان به بالای ۲۰ میلیون نفر رسیده است. به گفته او، شکست توامان سیاست‌گذاری و بازار منجر شکل‌گیری چنین وضعیتی شده است. به گفته او بازار رقابتی نیست و به رانت تکیه داده. او مسکن مهر را پروژه ناموفقی می‌داند که اتفاقاً به حاشیه نشینی دامن زد و حالا با طرح جدیدی به نام مسکن ملی در حال تکرار شدن است. اطهاری نسل جدید ساکنان سکونتگاه‌های غیررسمی را متفاوت با نسل‌های قبلی می‌داند؛ نسلی که آشفتگی بسیار دارد، ناامید است و معترض، شغل و مسکن ندارد و منتظر و فرصتی است تا تمام نیرویش را برای شکل دادن به اعتراضی گسترده به کار گیرد. این اقتصاددان توضیح بیشتری درباره ابعاد اقتصادی و اجتماعی رشد این سکونتگاه‌ها می‌دهد.

با اینکه آخرین آمار رسمی افراد ساکن در سکونتگاه‌های غیررسمی یا همان حاشیه‌نشینان، مربوط به حداقل چهار سال پیش است، اما آنچه از میان تحلیل‌ها از شرایط تورم و بالا رفتن میزان فقر در جامعه شنیده می‌شود گسترش این سکونتگاه‌ها و بالا رفتن جمعیت آنهاست. به همه اینها شکل‌گیری سکونتگاه‌های نامتعارف مثل خودرو خوابی یا پشت بام خوابی و انبار خوابی و… را هم باید اضافه کنیم که حتی با معیارهای حاشیه‌نشینی فاصله دارد. چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟

گسترش سکونتگاه‌های غیررسمی و محله‌های فرودست با بافت‌های فرسوده همواره ناشی از شکست توامان سیاست‌گذاری و بازار است. در ایران پایه‌های این دو بخش به ویژه در محیط شهری و تراکم فروشی که من رانت می‌گویم، به صورت ناقص و حتی معکوسی برپا شده است. مجموع این شکست‌ها منجر شده تا مردم هر چه بیشتر از مواهب توسعه محروم بمانند. همین شکست‌ها منجر شد تا سکونتگاه‌های غیررسمی شکل بگیرد. اولین کسی هم که در این زمینه هشدار داد «پرویز پیران» استاد جامعه شناسی بود. او اوایل دهه ۷۰ با گوشزد کردن اتفاقی که در سیاست تعدیل شتاب‌زده آمریکای لاتین رخ داد نسبت به کشیده شدن سکونتگاه‌های غیررسمی به داخل شهرها هشدار داده بود. من هم در تحقیقات بعدی در صحبت‌های او، صحه گذاشتم و دلایل آن را هم گفتم.

ساکنان این مناطق دچار آشفتگی شده اند اما افسرده نیستند. آنها حق اعتراض دارند چرا که اعتراض نشانه حیات جامعه مدنی است. جامعه‌ای که اعتراض نکند سقوط می‌کند. اعتراض یعنی موجودیت جامعه مدنی. اما مسلماً نوع اعتراض کسی که امیدی ندارد متفاوت خواهد بود.

نکته‌ای که در این ماجرا دیده می‌شود این است که با همه اتفاقاتی که در آمریکای لاتین رخ داد، آنها تراکم فروشی و حمل و نقل گران نداشتند. بنابراین شرایط در کشور ما سخت تر بود. نبود کار، نبود سیستم بیمه پشتیبان، بالا رفتن قیمت زمین در اطراف شهرها همه دست به دست هم دادند تا این مناطق شکل بگیرند. کشورهای موفق مثل کره جنوبی به صورت همبسته و هماهنگ، توانستند از این اتفاقات جلوگیری کنند و با اینکه مثلاً رشد شهری سئول بالاتر از تهران است اما نگذاشت این سکونتگاه‌ها ایجاد شود.

به همه آن سیاست‌های نادرست باید ماجرای مسکن مهر را هم اضافه کرده که خودش در ایجاد این سکونتگاهها بی‌تأثیر نبود. شهردار تهران قبلاً هم اعلام کرده بود که طرح مسکن مهر منجر شد تا فقرا به حاشیه شهرها تبعید شوند. این موضوع چقدر ماجرای حاشیه نشینی را تشدید کرد؟

بله، در زمان خودش ما خیلی گفتیم که این کار را نکنید اما بی فایده بود. از اوایل دهه ۷۰ اصرار کردیم که تعاونی‌های مسکن را منحل نکنید اما به ما گفتند شما کمونیست‌های رقیق شده هستید. حرف‌های ما را به گونه دیگری تعبیر کردند. ما همان زمان پیش‌بینی کرده بودیم که این اتفاق رخ می‌دهد و سکونت‌گاه‌های غیر قانونی رشد و توسعه پیدا می‌کنند. مثل همین حالا که می‌گوییم اقتصاد دانش بنیان بیکاری می‌آورد و باید قبل از ورود آن به محله‌های فرودست به افراد آموزش داده شود. اما باز هم گوشی برای شنیدن این حرف‌ها نیست.

حالا در این شرایط ما با نسل جدیدی از ساکنان این سکونتگاه‌ها مواجهیم که با نسل‌های قبلی تفاوت دارند؟

بله، نسل اول ساکنان این مناطق، همه کارگر بودند، بیمه می‌شدند و از سهام کارخانه‌ها سهمی داشتند. فصل دوم از آنها اوایل انقلاب زندگی می‌کردند که به دلیل تحریم‌های اقتصادی اتفاقاً دولت به آنها توجه می‌کرد و تسهیلاتی در اختیارشان قرار می‌داد مثل وام و مصالح ارزان. اما نسل سوم که همان نسل فعلی است، نه شغلی دارند، نه سیاست اجتماعی از آنها حمایت می‌کند. ۵۰ درصد ساکنان اسلامشهر، از نسل اول، کارگران کارخانه بودند. در سال ۷۵ این جمعیت ۴۰ درصد شدند و در سال ۸۵ کاهش دیگری پیدا کردند و به ۳۰ درصد رسیدند و سال ۹۰ افت شدیدی کردند. چرا که تحریم‌ها شدت گرفت و ما دیگر رشد اشتغال صنعتی نداشتیم.

بررسی‌ها نشان می‌دهد در کمتر از پنج سال میزان بزهکاری در مناطق پیرامون تهران سه تا پنج برابر شده که عدد بالایی است. سکونتگاه‌های غیررسمی روی انبار باروت نشستند.

سیاست‌های تحریم منجر شد ۷۰ تا ۸۰ درصد کارخانه‌های زیر ۱۰۰ نفر بخش خصوصی اطراف تهران ورشکست شوند. باید به آنها وام ارزان داده می‌شد و حمایت می‌شدند اما این اتفاق نیفتاد و در نهایت میزان بزه با بالارفتن بیکاری، افزایش پیدا کرد و جوانان این مناطق در تله فضایی فقر گرفتار شدند. در همین شهر تهران در فاصله سال‌های ۸۵ تا ۹۰، ۳۰۰ هزار شغل از دست رفت و ۳۰۰ هزار نفر به جمعیت این مناطق افزوده شد. این موضوع هم در تمام شهرهای صنعتی کشور دیده می‌شود. در دولت‌های قبلی می‌گفتند این افراد غربتی‌اند و باید به روستاهای خودشان برگردند.

به تله فضای فقر اشاره کردید، سال گذشته بعد از اتفاقاتی که در آبان ماه رخ داد، شما درباره این موضوع صحبت و اعلام کردید که این تله هر روز برای این افراد تنگ‌تر می‌شود و واکنش آنها، مانند کسانی است که به هر چیزی چنگ می‌اندازند تا پایین نرود؛ حتی اگر غارت یک مغازه در ازای دو روز سیر بودن باشد. حالا و شرایط موجود به نظر می‌رسد هر روز دایره این تله کوچک تر می‌شود. قرار گرفتن در این وضعیت چقدر شرایط را برای یک اعتراض عمومی مثل آنچه در آبان سال گذشته در سراسر کشور یا در اوایل دهه ۷۰ در مشهد و اسلامشهر رخ داد، از سوی این گروه فراهم می‌کند؟

بسیار. جوانانی که دچار بی هنجاری و سرگشتگی می‌شوند، هر روز عرصه را برای خود تنگ تر می‌بینند. خانه‌شان کوچکتر شده، بیکار شده‌اند، اگر هم کار داشته باشند کارفرما بیمه شان می‌کند، اجاره‌بها بالا رفته. آنها هیچ افقی برای خود نمی‌بینند. همه اینها نشان‌دهنده شکست سیاست‌هاست که در نهایت منجر به شورش می‌شود. ساکنان این مناطق دچار آشفتگی شده اند اما افسرده نیستند. آنها حق اعتراض دارند چرا که اعتراض نشانه حیات جامعه مدنی است. جامعه‌ای که اعتراض نکند سقوط می‌کند.

ساکنان این سکونتگاه‌ها واکنش‌های ابتدایی و غلیظی ندارند و هیچ وقت اتفاقی شبیه آنچه در عراق یا در بهار عربی رخ داد در ایران رخ نمی‌دهد. چرا که مردم خیلی از این مسائل را گذرانده اند و در سال‌های گذشته آنقدر بحران داشتند که قیمت‌ها و هزینه‌های بالای زندگی برای آنها جرقه نیست.

اعتراض یعنی موجودیت جامعه مدنی. اما مسلماً نوع اعتراض کسی که امیدی ندارد متفاوت خواهد بود. هیچ نهاد و تشکلی از او حمایت نمی‌کند، تعاونی‌های مسکن منحل شده اند و نرخ بیکاری بالاست. شکست بازار منجر به قفل شدگی نهادی شده و سیاست اجتماعی و اقتصادی درستی وجود ندارد. از آن طرف هم جامعه مدنی نمی‌تواند در سهم توسعه خود شرکت کند و دولت نماینده اقتصادی را تعیین می‌کند. در همین فضا بزه شکل می‌گیرد و بزهکاری بالا می‌رود. آمار نیروی انتظامی بر این موضوع صحه می‌گذارد. بررسی‌ها نشان می‌دهد در کمتر از پنج سال میزان بزهکاری در مناطق پیرامون تهران سه تا پنج برابر شده که عدد بالایی است. سکونتگاه‌های غیررسمی روی انبار باروت نشستند. آنچه در ایران با عنوان به اصطلاح سیاست تعدیل، اتفاق افتاد بازار سپاری به جامعه بود تا اقتصاد. متاسفانه کج‌فهمی‌هایی در تیم اقتصادی وجود داشت که سالیان سال هم ادامه دارد. اقتصاد کشور به دلیل همین کج‌فهمی‌ها رقابتی نبود و به رانت سپرده شد.

به نظر شما وضعیت اقتصادی، نوسانات بازار ارز، گرانتر شدن هزینه‌های زندگی و بی ثباتی در اقتصاد و از همه اینها مهمتر بحران ناشی از ناامیدی به آینده و بی‌اعتمادی به عملکرد مسوولان، می‌تواند مانند گذشته محرک ناآرامی‌های جدید باشد؟

مجموع شرایط ایجاد شده، می‌تواند یک محرک باشد اما آنچه مردم را نگه داشته خودشان و فرهنگ‌شان است. مردم هیچ وقت زمانی که مصیبت اطرافشان را فرا گرفته دست به چنین اعتراضی نمی زنند، شرایط فعلی برای اعتراضات مناسب نیست. همه چیز آشفته است و مردم با بیماری دست به گریبان‌اند، هر روز تعداد زیادی جانشان را از دست می‌دهند و مردم در شوک به سر می‌برند. مردم می‌دانند چه زمانی باید مقابله کنند و نیرویشان را هدر نمی‌دهند اما زمانی که نیرویشان را به کار گیرند دیگر کسی نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد. کسی هم نمی‌تواند تخمین بزند چه زمانی این اتفاق می‌افتد. ساکنان این سکونتگاه‌ها واکنش‌های ابتدایی و غلیظی ندارند و هیچ وقت اتفاقی شبیه آنچه در عراق یا در بهار عربی رخ داد در ایران رخ نمی‌دهد. چرا که مردم خیلی از این مسائل را گذرانده اند و در سال‌های گذشته آنقدر بحران داشتند که قیمت‌ها و هزینه‌های بالای زندگی برای آنها جرقه نیست. البته هیچ جامعه‌ای قابل پیش‌بینی نیست. امیدوارم هر اتفاقی که می‌خواهد رخ دهد بعد از انتخابات آمریکا باشد تا ترامپ از این وضعیت برای برنده شدن خود استفاده نکند.

به هر حال سال گذشته افزایش ناگهانی قیمت بنزین مردم را به خیابان‌ها کشاند و سبب شد تا آن اعتراضات عمومی شکل بگیرد.

من معتقدم که همیشه این طور نخواهد بود. این گروه تمام نیرویش را به کار می‌گیرد تا در زمان مناسب استفاده کند. همان سال گذشته تصور این بود که این ناآرامی‌ها سلسله‌وار ادامه پیدا می‌کند اما اینطور نشد.

فرید براتی یکی از معاونان سازمان بهزیستی قبلا گفته بود که سه هزار محله حاشیه در کشور وجود دارد که نزدیک به ۱۹ میلیون حاشیه‌نشین در آن زندگی می‌کنند. اما مسئله‌ای که شاهد هستیم ورود این افراد به داخل شهرها و ایجاد حاشیه در داخل شهر است. نمونه‌اش همین زندگی در خانه‌های نامتعارف و در جایی غیر از خانه است. بنابراین می‌توان گفت که سکونتگاه‌های رسمی همان‌طور که قبلا پیش بینی می‌شد، به جای اطراف شهر به داخل شهرها ورود پیدا کرده‌اند؟

آمار اعلام شده از حاشیه نشینان مربوط به مجموعه سکونتگاه‌های غیررسمی پیوسته و ناپیوسته به اضافه بافت‌های فرسوده است که حالا احتمالاً آمار آن به ۲۰ میلیون رسیده. این آمار نتیجه تحقیقی است که در سال ۹۳ انجام شد و چند سال بعد زمانی که جنگ بر سر مسکن مهر بالا گرفت، رسانه‌ای شد تا بگویند اگر مسکن مهر بود این تعداد حاشیه نشین نمی‌شدند. در دهه ۷۰ سند ملی توانمندسازی و ساماندهی مسکن ملی نوشته شد که در سال ۸۲ به تصویب رسید. بر اساس این سند ساکنان این سکونتگاه‌ها برای اولین بار در ایران به رسمیت شناخته شدند و حق توسعه آنها رسمی شد. آن سند بسیار درخشان بود اما به دلیل مسکن مهر خاموش شد. حالا هم صحبت از مسکن ملی می‌شود که تکرار مضحک همان طرح است. آن زمان گمانه زنی شد و با شکست مواجه شد. حالا چرا تکرارش می‌کنند؟ این همان مساله کمبود دانش است. از طرح مسکن به عنوان بزرگترین پروژه مسکن دو هزار سال گذشته یاد می‌کنند. من می‌گویم بزرگترین پروژه بنایی ایران. جرالد میر، اقتصاددانان بزرگ توسعه می‌گوید نایاب ترین عنصر توسعه، دانش است. در کشور ما هم دقیقا این اتفاق افتاده است. مساله اینجاست که در این وضعیت دولت‌ها در حاشیه ملت قرار می‌گیرد و حاشیه نشین می‌شوند. چرا که بیشتر افراد جامعه خودشان را از وضعیت خارج می‌کنند و با مساله کنار می‌آیند. ملت از عهده خودش بر می‌آید و این مساله در تاریخ ثابت شده است. در این شرایط خطر برای دولت است نه ملت. نکته دیگر اینکه اساساً لفظ حاشیه از زمان قاجار بر سر زبان‌ها افتاد و برای کسانی به کار گرفته می‌شد که نمی توانستند در داخل شهرها زندگی کنند به همین دلیل کنده شدند و به اطراف رفتند. قبلاً به آنها زاغه نشین هم می‌گفتند. از دهه ۷۰ که اتاق‌های ۲۰ متری نصف شد و به دو اتاق ۱۰ متری تبدیل شد، استارت گسترش این زندگی‌ها هم زده شد. نمونه آن را در منطقه خاک سفید و مناطقی از جنوب شهر شاهد بودیم. تحقیقات ما نشان می‌داد که شکل دیگری از سکونتگاه غیر قانونی در حال شکل‌گیری است. اینکه اخیراً درباره پشت‌بام خوابی صحبت می‌شود، پنج سال پیش در طرح ساماندهی سکونتگاه‌های غیر رسمی استان‌های تهران و البرز وزارت مسکن این اطلاعات به دست آمده بود که در برخی محله‌ها چنین اتفاقاتی در حال رخ دادن است.

خرداد امسال مرکز پژوهش‌های مجلس اعلام کرد بالاترین درصد فقر از سال ۹۰ تاکنون مربوط به سال ۹۸ است. بر اساس یافته‌های این مرکز، سال گذشته ۱۸.۴ درصد از ایرانیان زیر خط فقر زندگی می‌کردند. قطعاً امسال با وضعیت پیش آمده هم با شیوع ویروس و هم بالا رفتن تورم و هزینه‌ها، به تعداد این افراد اضافه شده و پیش‌بینی می‌شود که ما شاهد افزایش سکونتگاه‌های نامتعارف خواهیم بود. همین طور خواهد بود؟

بله قطعاً. سقوط کنندگان به زیر خط فقر افزایش پیدا کرده اند، اجاره‌ها بالا رفته و قیمت‌های نجومی شده. اضافی که در سکونتگاه‌های غیررسمی زندگی می‌کنند شغل رسمی ندارند. در حالی که در دهه‌های گذشته ۹۹ درصد افراد این مناطق مشاغل رسمی و غیر سیاه داشتند اما به دلیل سیاست‌های نادرست اقتصادی، میزان گرایش به مشاغل غیررسمی بالا رفت، چگالی آن بیشتر و آشکارتر شد و حتی به آنها برچسب‌هایی هم زدند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.