ابهام در اهدافِ آموزشی تصمیمات آموزش و پرورش – مقطع دوم متوسطه نظری؛

شبه آزمون،شبیه آزمون نیست!

0 38

از اولین روز اسفند، شبه آزمون‌هایی برای تعدادی از دروس هر پایه متوسطه دوم نظری در آموزش و پرورش برگزار می‌شود. به طور نرمال اهدافی مورد نظر تصمیم گیران است.

شبه آزمون‌ها به معلمان و مدیران آموزشی کمک می‌کنند تا سطح یادگیری و تسلط دانش‌آموزان بر مطالب درسی را ارزیابی کنند. این ارزیابی می‌تواند نقاط قوت و ضعف دانش‌آموزان را نشان داده و به آنها کمک می‌کند تا با فرمت و نوع سوالات آزمون‌های رسمی آشنا شوند و برای آن‌ها آمادگی بیشتری پیدا کنند. در این صورت می‌توان امیدوار بود، استرس و اضطراب دانش‌آموزان را در زمان برگزاری آزمون‌های اصلی کاهش یابد.

 

نتایج شبه آزمون‌ها می‌توانند به معلمان کمک کنند تا نیازهای آموزشی خاص دانش‌آموزان را شناسایی و برنامه‌های آموزشی را بر اساس آن تنظیم کنند. آنها با تحلیل نتایج شبه آزمون‌ها، می‌توانند روش‌های تدریس خود را بهبود بخشند و به شیوه‌های مؤثرتری برای آموزش مطالب درسی بپردازند.

 

این آزمون ها می‌تواند دانش‌آموزان را به یادگیری مستمر و تلاش برای بهبود عملکرد خود تشویق کند. از طرفی، به عنوان ابزاری برای ارزیابی کیفیت کلی آموزش در مدارس و مقایسه عملکرد بین کلاس‌ها و مدارس مختلف مورد استفاده قرار گیرند. شبه آزمون‌ها می‌توانند به تعیین اهداف یادگیری برای دانش‌آموزان کمک کنند و آن‌ها را در مسیر یادگیری هدایت کنند.

به طور کلی، در یک فرآیند برنامه محور، شبه آزمون‌ها ابزاری مفید برای بهبود فرآیند یادگیری و تدریس در نظام های آموزشی هستند که در نهایت منجر به رفع مشکلات آموزشی می شوند.

 

به این ترتیب، شبه آزمون‌ها اگر به درستی طراحی و اجرا شوند، می‌توانند به فرآیند آموزشی کمک کنند، اما اگر باعث اختلال در فعالیت‌های کلاسی و روند یاددهی و یادگیری شوند، کارکردی معکوس یافته و فرآینذ آموزش را مختل می کنند.

 

اگر برگزاری شبه آزمون‌ها باعث شود که معلمان نتوانند به طور مؤثر تدریس کنند یا زمان کافی برای آموزش مطالب درسی نداشته باشند، می‌تواند به یادگیری سطحی و ناکافی منجر شود. برگزاری در زمان نامناسب و یا به صورت مکرر با عناوین مختلف مانند پایش و یا شبه آزمون می تواند، باعث افزایش استرس و اضطراب در دانش‌آموزان شود، به ویژه اگر آن‌ها به عنوان یک ارزیابی جدی تلقی شوند.

 

در این صورت شاهد غیبت های ناموجه دانش آموزان به بهانه ی آمادگی برای این آزمونها و از دست رفتن ساعت های آموزشی دروس دیگر، خواهیم بود.

اگر دانش‌آموزان احساس کنند که هدف اصلی برگزاری شبه آزمون‌ها فقط ارزیابی است و نه یادگیری، انگیزه‌شان برای یادگیری کاهش یابد. از طرفی، اگر تمرکز بر روی نمرات و نتایج آزمون‌ها باشد، بر یادگیری عمیق و واقعی تاثیر گذاشته و دانش‌آموزان تنها به حفظ اطلاعات می‌پردازند.

تأثیر شبه آزمون‌ها بر فرآیند آموزشی بستگی به نحوه طراحی، اجرا و هدف‌گذاری آن‌ها دارد. اگر این آزمون‌ها به عنوان ابزاری برای یادگیری و بهبود تدریس در نظر گرفته شوند و به صورت متعادل و منطقی برگزار شوند، می‌توانند تأثیرات مثبتی داشته باشند. اما اگر بدون توجه به نیازهای واقعی آموزشی اجرا شوند، باعث اخلال در روند تدریس و یادگیری شده و تأثیرات منفی به همراه خواهند داشت. بنابراین، نیاز است که معلمان و مسئولان آموزشی به دقت به این موضوع توجه کنند و تعادل مناسبی بین ارزیابی و یاددهی برقرار کنند.

 

تصمیم‌سازی‌های خلق‌الساعه در آموزش و پرورش، اتخاذ تصمیمات فوری و بدون برنامه‌ریزی قبلی است که معمولاً بر اساس شرایط و فشارهای آنی انجام می‌شود. این نوع تصمیم‌سازی می‌تواند شامل تغییرات ناگهانی در برنامه‌های درسی، روش‌های تدریس، ارزیابی‌ها و سیاست‌های آموزشی باشد.

تصمیمات خلق‌الساعه می‌توانند به عدم ثبات در برنامه‌های آموزشی منجر شوند و معلمان و دانش‌آموزان را در وضعیت بلاتکلیفی قرار دهند. معلمان در این شرایط نمی توانند به تغییرات ناگهانی پاسخ داده و این موضوع  کیفیت تدریس شان را تحت تأثیر قرار می دهد. تغییرات ناگهانی در برنامه های ارزیابی، روند یادگیری دانش‌آموزان را مختل کرده و سردرگمی و عدم تمرکز آن‌ها را تشدید می کند.

دانش‌آموزان ممکن است به دلیل عدم ثبات در برنامه‌های آموزشی، انگیزه خود را برای یادگیری از دست بدهند.
تصمیم‌سازی‌های خلق‌الساعه معمولاً بدون تحلیل دقیق نیازها و شرایط واقعی آموزشی انجام می‌شوند، که می‌تواند به اتخاذ تصمیمات نادرست منجر شود. در اغلب موارد، تصمیمات بدون مشورت با معلمان، دانش‌آموزان و والدین اتخاذ می‌شوند که خود می‌تواند به عدم پذیرش و اجرای آن‌ها منجر شود.

تصمیم‌سازی‌های ناگهانی در ستاد، منجر به کاهش اعتماد به نفس معلمان و کارکنان آموزشی شده و احساس عدم کنترل بر فرآیندهای آموزشی را در آنها ایجاد کرده و به تضعیف روحیه تیمی و همکاری در بین معلمان و کارکنان آموزشی می‌انجامد.

شناخت مسائل اصلی در حوزه ی آموزش با مشارکت معلمان، دانش‌آموزان و والدین امکان پذیر خواهد بود. چالش های آموزشی در کلاس ها و مدارس ما باید از منظر متخصصان واقعی آموزش یعنی معلمان مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت با استفاده از داده‌ها و پژوهش‌های علمی مرتبط، با اتخاذ تصمیمات آموزشی می‌تواند به بهبود کیفیت آموزش کمک کند.

این واقعیتی است که آموزش و پرورش نیاز به تدوین برنامه‌های آموزشی بلندمدت و پایدار دارد و تغییرات ناگهانی موجب هدر رفتن نتایج فعالیتهای نیروی انسانی و تشدید بی اعتمادی به نهادِ آموزشی در کشور خواهد شد.

و کلام آخر، تصمیم‌سازی‌ها در آموزش و پرورش تنها با شناخت درست مسائل از طریق مشارکت ذینفعان واقعی یعنی معلمان، دانش آموزان و اولیا، اثربخش بوده و به تصمیم گیران کمک می کند، تا الگویی مناسب برای بهبود عملکرد این نهاد طراحی نمایند.

 

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.