شلوارک‌پوش‌های توریست تهدید هستند؟

در مقابل بودجه ناچیزسازمان میراث فرهنگی و گردشگری گیلان؛

0 554

فاصله‌ی نزدیک استان‌های شمالی تا پایتخت کشور یعنی تهران، مشکلات جمعیتی، فرهنگی و اجتماعی عدیده‌ای را برای دو استان گیلان و مازندران ایجاد کرده است. همه می‌دانند تمرکز امکانات کاری و رفاهی در پایتخت نیروهای جوان این استان‌ها را جذب خود می‌کند و در مقابل شهروند پایتخت‌نشین بازنشسته، عزلت و هوای مطبوع در شمال کشور را برای گذران دوران بازنشستگی‌اش مناسب می‌بیند.

اتفاقی که نمی‌توان آن را تنها در تقابل مردم این دو منطقه خلاصه کرد و بیشتر ناشی از سیاست‌گذاری کلان است تا در مقابل هم قرار گرفتن یک گیلک و یک فارس. استان گیلان با نرخ مهاجرات ۳.۷ یکی از بالاترین نرخ‌های مهاجرت کشور را دارد، استانی سبز اما در منطقه‌ی خطر که سال‌هاست تمام آمارها از اوضاع نابسامانش حکایت می‌کنند.

شلوارک و مساله‌ی حیا

پیش از مساله‌ی نوظهور سفرکردن در شرایط کرونا، موضوعی که هرچند وقت یک بار توسط افراد مختلف وایرال می‌شود، مسئله‌ی پوشش توریست‌ها در استان‌های شمالی است. توریست‌های مرکزنشین و البته مرد، می‌توانند در خیابان‌های استان‌های شمالی با شلوارک ورزشی و راحتی گردش کنند.

چرا پوشیدن شلوارک توسط آن توریست برخلاف بسیاری از انواع دیگر پوشش منع قانونی ندارد اما برخورد تندی با آن صورت می‌گیرد؟ به‌راستی قانون در این مساله کجا ایستاده است و از چه کسی حمایت می‌کند؟

از میان رسانه‌ها و شبه‌رسانه‌هایی که بر دوگانه‌ی شمالی – تهرانی تاکید دارند، کدامشان تنها کمی به نقد سیاست‌های جمعیتی، نقد منطق مهاجرت، نقد اقتصاد مرکزمحور و بر باد دادن سرمایه‌های طبیعی استان نزدیک شده است؟

صفحات اینستاگرامی پرمخاطب استان گیلان در سال‌های اخیر به پروموت‌کردن موضوعی روی آورده‌اند که حسابی بحث‌انگیز است و می‌تواند جنجال بیافریند. صفحاتی که نه به‌صورت ریشه‌ای بلکه بر اساس نمود کوچکی از مهاجرت و گردشگرپذیری به این پدیده می‌تازند تا بتوان در پس آن جنگی کور را به تماشا نشست.

 آیا شلوارک‌پوشیدن یک توهین است؟

 قبل از پاسخ به این سوال باید به این موضوع نگاه کنیم که چرا توریست مرد مرکزنشین در استان و جغرافیای محل سکونت خودش نمی‌تواند با این پوشش در انظار عمومی ظاهر شود اما حضور در سواحل و مکان‌های تفریحی سایر استان‌ها خالی از فشار اجتماعی برای اوست؟

آیا این اتفاق ناشی از دوگانه‌سازی حاکمیت سیاسی نیست؟ شخص منتقد این روند چگونه می‌تواند به جای نقد سیاست اصلی، مهره‌ی اجرای سیاست را بازخواست کند؟

از میان رسانه‌ها و شبه‌رسانه‌هایی که بر دوگانه‌ی شمالی – تهرانی تاکید دارند، کدامشان تنها کمی به نقد سیاست‌های جمعیتی، نقد منطق مهاجرت، نقد اقتصاد مرکزمحور و بر باد دادن سرمایه‌های طبیعی استان نزدیک شده است؟

کسانی که عکس‌های شلوارک‌پوش توریست‌های مرد را نشان از بی‌حیایی و توهین به مردم می‌دانند، آیا خود می‌توانند بدون شرم با لباس محلی در شلوغ‌ترین خیابان‌های پایتخت تردد کنند؟

اگر پاسخ به سوال بالا منفی است پس باید این شرم و آن بی‌حیایی را در تقابل با هم سنجید؛ چه چیزی تا به این حد برای توریست مرکزنشین و بهره‌مند از امتیازهای مردانه حاشیه‌ی امن ایجاد می‌کند که پوشیدن این لباس بسیار ساده شود؟ و در مقابل چرا مرد گیلانی، کرد، مازنی، بلوچ و عرب نمی‌تواند در حاشیه‌ای امن قدم به مرکز کشور بگذارد؟

حجاب در برابر شلوارک

مساله‌ی دیگری که می‌توان آن را در ارتباط با این مضوع فهم کرد، قوانین بازدارنده و سفت سختی است که در کشور برای حجاب زنان وجود دارد. درواقع حجاب که بیش از سه دهه است در برنامه‌های سیاست‌گذاری فرهنگی حاکمیت وجود دارد، برای تمام زنان تا حدود زیادی یکسان است. بر همین اساس تفاوتی میان برخورد قانون با یک زن مرکزنشین و یک زن ساکن شمال کشور وجود ندارد و هر دو در خیابان‌های مرکز استان گیلان با پوششی مشابه ممکن است به یک اندازه در چنگ قوانین گرفتار شوند.

حال قضاوت کاربران، رسانه‌ها و شبه‌رسانه‌ها و پیج‌های قومی به این مساله چگونه است؟ آیا شلوارک توریست مرد در مقابل پوشش زن گیلانی به یک اندازه محل بحث است و آیا کاربری که وایرال‌شدن شلوارک را فریاد می‌زند، از پوشش زن گیلانی در خیابان‌های شهرش دفاع خواهد کرد یا آن را هم مصداق بی‌حیایی می‌داند؟

 تلنگری بی‌خطر به قوانین مخرب

حقیقت این است که در فقدان فضای کنشگری، واکنش به سوژه‌های کاذب به‌جای واکنش به اصل ماجرا باب می‌شود و تریبون‌های پرصدا تنها به نقد وقایعی می‌پردازند که بر دوگانه‌ی شهرستانی – تهرانی دامن بزند اما به سیستم سیاستگذاری کاری نداشته باشد.

قوانین مخرب در حوزه‌ی گردشگری که بارها و بارها زنگ‌های خطر را به صدا درآورده اکنون دیگر فقط منحصر به جنگل‌زدایی در گیلان و پیری جمعیت در این استان نیست. قوانین مخرب با اجراهایی مخرب‌تر دهه‌ها است نتوانسته با تکیه بر ایده‌های فکری و توان پلیسی منطقی برای ورود گردشگر به استان‌های شمالی بیابد.

جای تاسف است که قانونگذار هنوز هم این تقابل‌ها را محملی برای پرورش خطر نمی‌بیند و این دوگانه‌سازی را حتی مفید قلمداد می‌کند. نزدیک به دو سال همه‌گیری کرونا نشان داد قانون‌های کشوری در حوزه‌های مختلف به‌ویژه گردشگری و سلامت چقدر مندرس و بلااستفاده‌اند. قانون‌هایی که نه صنعت گردشگری را نجات داد، نه مانع از پراکنش ویروس کرونا شد و نه از تقابل مردم در برابر مردم جلوگیری کرد؛ تنها عاید دو سال محدودیت میلیاردها تومان جریمه‌ی نقدی بود که هیچ آمار بازدارنده‌ای از فواید آن‌ها منتشر نشد.

طبق آخرین آمارها در قرنطینه‌ی موج پنجم کرونا در استان گیلان، میزان جریمه‌ی خودروهای سواری غیربومی بیش از ۱۶۰ میلیارد تومان بود درحالی که بودجه‌ی تقریبی سه معاونت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی گیلان در مدت یک سال تنها ۲۱ میلیارد تومان است.

اینفلوئنسرها، پیج‌های اینستاگرامی ناسیونالیست و قوم‌گرایان درباره‌ی این ظلم به استان سرسبز و مظلوم گیلان اعتراضی ندارند؟

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.