جنبش من هم (Me Too) بیش از یک سال است که بهطور جدی در ایران آغاز شده و برخی زنان در جریان این جنبش اجتماعی – فرهنگی توانستند راوی رنجهای خود شوند. راویانی که با جملهی «من هم داستانی دارم» از تجارب آزارهای جنسی خود در فضای مجازی سخن گفتند.
سال گذشته که موج روایتهای بازگوکننده آزارگری در ایران شدت گرفت و چندین زن از تجربه آزار توسط یک شخص واحد سخن گفتند، این موج علاوه بر تهران به سایر استانها و شهرهای ایران هم رسید و این بار نه فقط زنان مرکز کشور، بلکه زنان چهار گوشه ایران هم با شدت و ضعف فرصت یافتند تا روایتهای خودشان را به گوش دیگران برسانند.
رشت هم از جمله مناطقی بود که به واسطهی فضای مهیاتر برای روایت کردن آزارگریها به این زنجیره پیوست. زنجیرهای که موفق شد فضای مردانهی حاکم را بشکند و با پس زدن مانعها، فضا را بازتعریف کند.
نینا گلستانی، از نخستین کسانی بود که تجربهی خود را از مورد آزار قرار گرفتن در صفحهی اینستاگرامش بازگو کرد و به دنبال آن یک نویسنده معروف را متهم به آزارگری کرد. به دنبال روایت گلستانی بسیاری از زنان دیگر نیز تجارب خود را در مواجهه با این فرد بازگو کردند که منجر به طرح دوبارهی پروندههای قدیمی چند استاد دانشگاه در گیلان شد.
نینا گلستانی پس از گذشت یک سال از آن روزها حاضر شده با مرور گفتوگو کند و بگوید که در این مدت او چه مسیری را طی کرده و کنشگریاش چه نتایجی داشته است.
خانم گلستانی چه شد که کنشگری اجتماعی شما مسیر قضایی پیدا کرد؟
من در ابتدا علاقهای نداشتم که این بحث از جنبهی حقوقی و قضایی پیگیری شود و قصد من بیشتر یک کنش فرهنگی و اجتماعی بود. در واقع هدف من این بود که بازگو کردن این تجربهها از تکرار دوبارهی آنها برای زنانی که تازه وارد فضاهای فرهنگی هنری میشوند جلوگیری کند.
اما بعد از مدت کوتاهی ایشان از من و پدرم به جرم افترا و نشر اکاذیب شکایت کردند که در مرحلهی اول بازپرس به دلیل عدم احراز سوء نیت قرار منع تعقیب صادر کرد. اما با اعتراض وکیلهای شاکی، پرونده به دادگاه کشیده شد.
در جلسات دادگاه من و وکیلم بسیار اصرار داشتیم که صحبتهای آزاردیدگان نزد دادگاه بازگو و شنیده شود. اما متاسفانه این جلسه برگزار نشد و با صدور رای بدوی، من و پدرم هر یک از اتهام افترا تبرئه و به اتهام نشر اکاذیب محکوم به سه ماه حبس تعلیقی به مدت پنج سال شدیم.
به دنبال این اتفاق هم ما و هم شاکی به رای صادرشده اعتراض کردیم و پرونده به دادگاه تجدیدنظر استان گیلان رفت. در این میان به پیشنهاد وکیلمان تصمیم گرفتیم ما هم از ایشان شکایت کنیم چون به استناد ممنوعیت تحقیق جرایم جنسی از شنیدن دلایل در مقام متهم امتناع میشد اما متاسفانه تلاش برای برگزاری جلسهای به منظور شنیدن روایت آزاردیده ها اینبار هم بی نتیجه ماند و ایشان به استناد اصل برائت از اتهام آزار جنسی تبرئه شد، در ادامه ما به رای صادر شده شکایت کردیم و پرونده به دادگاه تجدید نظر رفت.
در دادگاه تجدید نظر بالاخره بعد از یک سال تلاشهای ما جواب داد و قاضی این اجازه را صادر کرد که تمام افراد آزاردیده و مطلع در دادگاه حاضر شده و شهادت دهند. این جلسه بسیار طولانی بود اما من نمیتوانم به جزییات آن اشاره کنم ولی در نهایت شاکی از شکایت خود منصرف شد و رضایت داد. ما هم به دلیل آنکه علاقهای به قضایی شدن این ماجرا نداشتیم رضایت دادیم و پرونده بسته شد.
خانم گلستانی آیا سایر آزاردیده ها هم موضوع را از مجرای قضایی پیگیری کردند؟
ما چهار نفر بودیم که شکایت را تقدیم دادگاه کردیم و مابقی افرادی که در دادگاه حضور یافتند به عنوان مطلع آمدند و شهادت دادند. متاسفانه به خاطر خلا قانونی در پروندههای این چنینی معمولا روند بررسی بسیار طولانی میشود. خلا قانونی باعث نا امیدی بسیاری از آزار دیدگان شده و به همین دلیل با ریزش افراد آزار دیده روبه رو شدیم و تعدادی از افرادی که در این پرونده با ما در ابتدا همکاری میکردند در طول رسیدگی به این پرونده بنابر دلایل مختلف نظرشان تغییر پیدا کرد.
منظور شما دلایل شخصی است یا دلایل برآمده از عرف فرهنگ؟
قاعدتا دومی چراکه یک بخش از این موضوع، در جریان قرار گرفتن خانوادهها است. به خصوص افرادی که سن کمتری دارند مایل نیستند خانواده ها در جریان این موضوعات قرار بگیرند. برخی دیگر هم مادر و همسر بودند یا حتی بسیاری دارای شغل و جایگاهی بودند که ترجیح میدادند که موقعیتشان به خطر نیفتد. البته با وجود تمام این موانع بسیاری از این افراد در دادگاه حاضر شده و شهادت دادند.
برای اینکه مسئله شفاف شود مثلا خود من با وجود اینکه در یک خانواده فرهنگی بزرگ شدم پدر و مادرم تا زمان انتشار روایت در فضای مجازی از این اتفاق مطلع نبودند.
فکر میکنم شما هم موافق باشید که بحث را به سمت ابعاد فرهنگی و اجتماعی آن ببریم.
بله موضوعی که دوست دارم درباره آن توضیح دهم، پدیده نوچه پروری است که مستقیما با روابط قدرت در تماس است. از آنجا که رابطه استاد و شاگرد رابطهی نا متوازن قدرت است در نتیجه مسئولیت عدم سوء استفاده از قدرت به عهده معلم است. متاسفانه وقتی افراد برای نخستین بار وارد محافل فرهنگی و هنری (یا هر محفل دیگری) میشوند معمولا مدرس خود را مثل یک بت میپرستند.
زمانی که با آقای ک.خ آشنا شدم هفده سال بیشتر نداشتم و میتوانم اینطور بگویم که خود من هم یکی از همین نوچهها بودم.
به همین جهت فکر میکنم که افزایش آگاهی جامعه نسبت به این پدیده باعث قویتر شدن طرف ضعیف در هر رابطهی قدرتی از جمله رابطه استاد و شاگردی خواهد شد. مثلا در این مورد سوءاستفاده طرف قدرت-مدرس- و همچنین نا آگاهی شاگردان منجر به بروز موقعیت خشونت آمیز شده است. از آنجایی که آزار دیدهگان، آموزشی در مواجهه با چنین موقعیتهایی ندیدهاند وقتی با آن رو به رو میشوند واکنشهای متفاوتی نشان میدهند. به طور مثال برخی از افراد نمیدانند رفتار درست بعد از مورد آزار قرار گرفتن چیست و اگر به کسی بگویند آیا اصلا حرفشان را باور میکنند. شاید عدهای در ابتدا فکر کنند مشکل از خودشان بوده و خودشان را سرزنش کنند. عدهای فکر میکنند شاید آزارگر به آنها علاقهمند شده و از روی عشق و علاقه چنین کاری کرده است. عدهای نیز فکر میکنند شاید خطایی بوده که فقط با همان فرد اتفاق افتاده و دیگر تکرار نمیشود.
اتفاقات و تجربیات آزاردهنده ای که برای شما به وجود آمد به چه سالی باز میگردد؟
این اتفاق سال ۹۲ رخ داد اما موضوع این است که صحبت کردن درباره اتفاقاتی مثل تعرض و تجاوز موضوع راحتی نیست. در جوامع سنتی و مذهبی مثل ایران واقعا نمیتوان این مسائل را به راحتی مطرح کرد. باید بستر مناسب برای روایت و شنیده شدن در جامعه فراهم باشد. در این یکی دو سال اخیر اوضاع کمی بهتر شده و محیط مناسبتری به وجود آمده است که میشود درمورد چنین مسایلی راحت تر صحبت کرد. من از آن سال تا موقعی که این موضوع را مطرح کردم همیشه این عذاب وجدان را همراه خودم داشتم و معتقد بودم باید حرف زد تا از وقوع دوباره آن برای افراد جدید جلوگیری شود. که متاسفانه اگر زودتر این مورد مطرح میشد شاید برای افراد دیگر اتفاق نمیافتاد ولی صحبت از تجربیات اینچنینی نه در ایران بلکه در کل دنیا تنها چند سال است که مورد توجه قرار گرفته است.
بعد از انتشار آن پست در اینستاگرام چه بازخوردهایی گرفتید ؟ چه از طرف مردم و چه از طرف افراد آزاردیده.
اگر منظورتان دستاورد است باید بگویم من دنبال دستاورد خاصی نبودم. یعنی من نمیتوانم از یک جنبش نوپا انتظار داشته باشم که اتفاقات عجیبی را در مدت کوتاه رقم بزند و همه چیز را اصلاح کند. ولی چیزی که جالب بود تعداد افراد و تعدد آزارهای جنسی بود که تازه من را با عمق ماجرا روبهرو کرد.
متاسفانه زنها در به اشتراک گذاشتن تجربیات این چنینی در این اجتماع مثل جزیرههایی جدا از هم هستند. وقتی این موضوع روشن شد همه با تعجب به هم میگفتیم من نمیدانستم این اتفاق برای تو هم رخ داده است.
این درواقع هم ترسناک بود و هم امیدوارکننده اما شاید بخش جالبتر این ماجرا بازخورد آقایان به این موضوع بود. بسیاری از آنها معتقد بودند که در رفتارهای گذشتهشان بازنگری کردهاند. چون آنها هم آگاهی نداشتهاند.
به مرور زمان عدهای میتوانند اتفاقاتی را که برایشان افتاده است تجزیه و تحلیل کنند و در موقعیتی دربارهاش صحبت کنند و عدهای هم آن را مثل یک یادگاری تلخ ته یک صندوق میگذارند و درش را میبندد تا فراموش کنند هرچند فراموش نخواهد شد و گاهی مجبور میشوند در آن صندوق را باز کنند و به این تجربه تلخ نگاهی بیندازند.
بازخوردهای بد هم همیشه وجود دارد به ویژه از سوی افرادی که خودشان را روشنفکر میدانند. همانطور که برای آنها چهل سال پیش مسئلهی زنان در اولویت نبود، حالا هم همان اعتقاد را دارند و به باورشان این مسائل آنقدر مهم نیست که بخواهیم پررنگشان کنیم. ولی مسئله زنان امروزه بسیار حائز اهمیت است و هرچقدر بخواهند نادیده بگیرند و تنهی این درخت را قطع کنند از کنار این تنه جوانهها میرویند و این رویش متوقف نخواهد شد.
حقیقت این است که صحبت دربارهی تجربههای آزار جنسی حاشیهی امن آزارگر را کم و کمتر میکند و تا وقتیکه درباره آن صحبت نکنیم این حاشیه امن بیشتر میشود و آزارگر هم وقتی میبیند رفتارهایش تاوانی ندارد، همان مسیر را ادامه میدهد.
به نظر شما غیر از موارد طرح شده کدام برخوردهای افراد جامعه با این موضوع اشتباه بود؟
در این ماجرا برخی از افراد میگفتند «با ما که این کارو نکرده.» درحالی که این برداشت اشتباه است زیرا اگر یک آزارگر به شخص x تجاوز یا تعرض کند اما برخوردش با فرد y طور دیگری باشد، به این معنا نیست که تعرض یا تجاوزی رخ نداده است.
همچنین متاسفانه برخی از افراد در برخورد با آزارگرانی که از موقعیت اجتماعی خاصی برخوردارند میگویند «او مدرس و معلم خوبیست و بقیه جوانب شخصیتش مهم نیست.» در حالی که به نظر من نمیتوان اصلا نام معلم را روی کسی گذاشت که از جایگاهش چنین سوء استفادهای میکند.
من عقیده دارم اگر این موضوع از طرف شخص دیگری غیر از شما مطرح میشد، ممکن بود گم شده و شنیده نشود. آیا با من هم عقیدهاید؟
در طول این مدت به این موضوع خیلی فکر کردم و به نظرم احتمالش بود. بله نمیتوانم کتمان کنم که موقعیت من به شنیده شدن این موضوع کمک کرد.
خانم گلستانی همانطور که احتمالا بهتر از من میدانید وقتی پیرامون یک فرد روایت آزارگری به وجود میآید، حتی اگر آزارگر یا متهم به آزارگری، از منظر قضایی محکوم نشود، تاوان اجتماعی آن را خواهد پرداخت. در موضوع ایشان این اتفاق نیفتاد. آیا با من هم نظر هستید؟
من انتظار ندارم مردم همانطور که من فکر میکنم فکر کنند. اما معتقدم گذشت زمان بسیاری از موارد را روشن خواهد کرد. موضوعات مختلفی مطرح است و من نمیتوانم قضاوت کنم که عملکرد افراد مختلف آیا صحیح است یا خیر. اما نظر شخصی من این است وقتی کسی خطایی مرتکب میشود به طریقی باید تنبیه شود. حتی تنبیه فرهنگی – اجتماعی (و نه قضایی) اگر اجرا شود آزارگر باید از یک سری جمعها و مکانها طرد شود. این طرد شدن هم در جهت همان از بین بردن حاشیه امن است که باعث میشود آن آزارگر و آزارگران دیگر احساس خطر کنند.
حقیقتش را بخواهید من به چاپ کتاب و فعالیت فرهنگی این سوژه خاص کاری ندارم چون به هر ترتیب آن کتاب یا محصول فرهنگی منتشر میشود و افراد میتوانند تصمیم بگیرند که آن را بخرند یا نخرند.
به نظر شما مجازاتهایی مثل عدالت ترمیمی چقدر کارساز هستند و آیا همین طردشدنی که گفتید به عنوان مجازات اجتماعی کفایت میکند؟
من نمیتوانم در این باره اظهار نظر کنم چراکه موضوعی تخصصی است. اما معتقدم اگر قانون مدون و مشخصی وجود داشته باشد، این اتفاقات را کمتر و حاشیهی امن آزارگران را محدود و محدودتر میکند.
ممنون از افشاگری و جسارت خانم گلستانی
مصاحبه ارزشمندی بود
نباید چنین مواردی در جامعه کمرنگ و فراموش شوند
اگر مراجع قضایی این مورد را در سایه میگذارند
فعالان ادبی فرهنگی ، اجتماعی میبایست با بایکوت چنین افراد ناسالم و مریض ، به نقش اجتماعی خود رنگ شفاف ببخشند
اخیرا یکی از مریدان این فرد ، که برایش هنوز مراد محسوب میشود ، در یکی از صفحات اجتماعی عکس دونفره ای از خودشان بعنوان دوست و برادر گذاشته بود
که شرم آور است
نباید در هیچ جمع و کانونی اجازه ورود داشته باشند
این آقا سالهاست که این حرفها درباره اش زده میشه خیلی قبل از این جریان ولی چون مرد هست فقط بدنام و هیچ اتفاق دیگه ای براش نیفتاده