سازمان حوزه هنری اگرچه یک نهاد فرهنگی و هنریست که از ابتدای انقلاب حضوری فراگیر داشته اما در گیلان نقش آن زمانی رنگ دیگری به خود گرفت که تولید محتوای تاریخی، ادبی و هنری آن غنی، پربار و چشمگیر شد.
طی سال های اواسط دهه ۸۰ تا پایان دهه ۹۰ صدها کتاب و آثار ماندگار هنری و تاریخی از همین حوزه منتشر شده که پیش از آن کم و بیش در هیچ سازمان و نهاد فرهنگی دیگری در استان سابقه نداشته است. با این همه، امکان گفتگو و تعامل رسانه ها در مدیریت گذشته بسیار محدود و ناچیز بوده است. در چند ماه گذشته اگرچه فعالیت حوزه هنری هنوز جلوه خاصی پیدا نکرده و به ریل اجرا نیفتاده است، اما تعامل با رسانه ها، دست کم برای پایگاه خبری مرور سهل و روان صورت گرفته است.
طی ۱۸ ماهی [مهرماه ۱۴۰۰] که رسول منفرد سکان این نهاد را برعهده گرفت، اگرچه خط مشی کلی این نهاد را پی میگیرد اما به گفته فعالان این عرصه خبری از آن جنب و جوش فرهنگی دو دهه گذشته نیست. روزگاری خلاء بسیاری از نهادهای فرهنگی و هنری را حوزه هنری پر میکرد و بار اصلی فعالیتهای خاص تالیف کتاب بر دوش این نهاد بود، اما در مدت اخیر با نگاهی موشکافانهتر مسایل دیگری در اولویت قرار گرفت که اگر چه جزو مسایل بومی در حوزه استان است اما محروم کردن بخشی از طیف نویسندگان و منتقدان به نام استان از یک نهاد فرهنگی و فکری موضوعی است که میتواند چند دهه بعدتر تبعات و خسران آن مشاهده شود.
در هر حال با آقای منفرد که طالب یک گفت و گوی عمیق بود مصاحبه کردیم. وی چند باری تاکید کرد که «در حوزه هنری به روی همه باز است.» و اولویت ایشان کار در کنار هم برای پیشبرد پروژه های فرهنگی است. با وی در چند محور از جمله دلیل انتخابش به عنوان ریاست حوزه هنری، مشکلات نویسندگان مستقل برای انتشار تاریخ شفاهی گیلان، ریل گذاری این نهاد در آینده و مهمتر از همه، خط و مشی که دنبال خواهد کرد به گفت و گو نشستیم که صحبت ایشان گویای این واقعیت است که اولویتهای قبلی برای مدیرکل فعلی تغییر کرده، اگر چه ممکن است تلاش هایی صورت بگیرد اما نه به مثابه گذشته.
س/ پیش از ریاست حوزه هنری چه سوابق هنری و علمیای داشتید و در کدام نهادها خدمت میکردید و ملاک انتخاب شما بر اساس کدام ویژگی و سابقه شما بوده که به حوزه هنری تشریف بیاورید؟
ج/ ملاک انتخاب من به عنوان مدیرکل حوزه هنری را که باید دوستانی که انتخاب کردهاند بگویند. بنده قاعدتا نمیتوانم بگویم. منتهی من قبلا در چندین حوزه اندک پیشینهای داشتهام. یکی از این حوزهها حوزه سینما است. هم در بخش توزیع آن و هم در بخش تولید فیلمهای مستند فعالیت داشتهام. البته نه به عنوان کارگردان فیلم مستند در واقع به عنوان تیم تهیه و تولید فعالیت داشتهام.
در جشنوارهی عمار مدتی حدود ۶ یا ۷ سال فرصت پیش آمد که یاد بگیریم از عزیزان و اساتید بزرگواری که در آنجا حضور داشتند. در حوزه ی تاریخ شفاهی هم کار تحقیق پروژه تاریخ شفاهی را انجام دادهام و هم در حوزه رسانه در واقع آن فضا کارهایی انجام دادهام.
در مجله راه، دبیر بخش تحریریه بودهام. چنین تجربههایی در فضای رسانه، تولید مستند، توزیع، اکران سینما و در حوزه تاریخ شفاهی داشتهام.
س/ وقتی حوزه ریاست را پذیرفتید این مجموعه از چه ظرفیت و پتانسیلهایی از لحاظ تعداد کارمندانی که داشتند، عملکردهای پژوهشی، تعداد کتابهایی که منتشر میکردند یا انتشار مجموعههای تحقیقی و علمی برخوردار بود؟
ج/ حوزه ی هنری که ما قرار شد بیایم؛ یکسری بررسیهایی انجام شد و البته شناختی هم از قبل به واسطه اینکه گیلانی بودیم، داشتیم. البته خب شناخت ما از نزدیک و لزوما دقیق نبود. تلاش کردیم شناختمان را دقیقتر کنیم. حوزه هنری گیلان قبل از آبان ۱۴۰۰ که بنده توفیق عضویت را پیدا کردم دو مرحله را سپری کرده.
در حوزه پژوهشی در دوران مدیریت آقای قاسمی تولیدات خیلی زیادی انجام شد و بخشی از این تولیدات از نظر کیفی کارهای قابل اعتنا، جدی و خوبی بودند. فکر میکنم قریب به ۳۴۰ یا ۳۵۰ کتاب در اینجا تولید و منتشر شده بود.
مرحله اول دوره مدیریت آقای عابدینژاد بود از حوالی ۱۳۶۹ تا ۱۳۸۳ یا ۱۳۸۴ دورهای بود که عمدتا حوزه هنری حالت پاتوقی داشت. محفلهای متعددی برگزار میشد، کارگاههای آموزشی زیادی طراحی و اجرا میکرد. محل حضور و رفت و آمد هنرمندان بود و فضای صمیمی در این محفلها حاکم بود.
در دوره بعدی دوره مدیریت آقای قاسمی، تمرکز و انتخاب ایشان بیشتر بر این بود که بتواند حوزه هنری بر تولیدات، تولید عمدتا کارهای پژوهشی، کتاب و البته مقداری آثار موسیقی تمرکز و انرژی بگذارد. در این مرحله حوزه ی هنری از حالت پاتوقی خودش خارج شد و به نظر رفت و آمد کمتری به خودش دید.
منتهی در حوزه پژوهشی در دوران مدیریت آقای قاسمی تولیدات خیلی زیادی انجام شد و بخشی از این تولیدات از نظر کیفی کارهای قابل اعتنا، جدی و خوبی بودند. فکر میکنم قریب به ۳۴۰ یا ۳۵۰ کتاب در اینجا تولید و منتشر شده بود. از جهت نیروی انسانی هم اینجا حدود ۱۲ نفر نیروی رسمی و پیمانی داشته و دارد که خب تعداد خوبی محسوب میشود البته نه از این جهت که بخواهم بگویم تعداد زیادی است؛ درواقع کم بودنش امتیازش محسوب میشود.
در حال حاضر خیلی از دستگاههای فرهنگی کشور ما با چالش ازدیاد نیروی انسانی روبهرو هستیم که این نیروی انسانی حالت کارمندی به خود گرفته و به نوعی کارمند این دستگاه هستند.
کیفیت آنها بیشتر اوقات پایین است و دستگاه همین که بتواند حقوق ماهیانه آنها را تامین و پرداخت بکند گویی که خیلی شاهکار کرده است و به نوعی مدیر موفقی محسوب میشود.
و اصولا اینکه دستگاهها بتوانند به رسالتهای فرهنگی، رسالت ماموریت سازمانی و بیانیه رسالتشان فکر کنند اصلا مجال پیدا نمیکنند. از جهتی اتفاق خوبی است که در اینجا نیروی انسانی تعدادش پایین است.
البته از جهت کیفی هم نه به ادعای حقیر، که به زعم دوستانی که به حوزه هنری مراجعه میکنند بارها این را بیان کردهاند که از محدود دستگاههایی در حوزه هنری است که ما وقتی مراجعه میکنیم شاهد این هستیم که نیروی انسانی خودش کارشناس است؛ نیروی انسانی درواقع از جهت سطح تسلط به حوزهای که در آن کار میکند، سطح قابل اعتنایی دارد.
س/ رویکرد شما نسبت به آینده این نهاد چیست؟ ایده و چشم انداز کلی شما نسبت به سیاستهای حوزه چه چیزی است؟ و چه خط و مشی ای را دنبال می کنید؟
ج/ ما نباید درواقع تعارف کنیم یا اینکه بخواهیم برای اینکه خودمان را خیلی دارای تحلیل نشان بدهیم، رسالتهای سازمانی را انکار کنیم. بالاخره حوزه هنری استان گیلان ذیل حوزه هنری کشور است و ما باید به اهداف سازمانی متعهد باشیم. پایه حوزه هنری در ابتدا وجود نداشت.
خلأ و مسائل، نیازها یا که فرصت هایی در جامعه مشاهده شد که بقیه ی ساختارهای فرهنگی کشور نتوانستند پاسخگوی آن باشند و بنابر این شد که یک سازمانی تشکیل بشود به اسم حوزهی هنری و معمولا در سطح ستاد حوزه هنری مدام ارزیابی میشود که آیا حوزه هنری الان در راستای آن اهداف فلسفی وجودی خودش حرکت میکند یا خیر؟ چه تغییراتی باید داشته باشد یا که نداشته باشد؟
بنده ممکن است نگاههای شخصیای داشته باشم ولی اجازه ندارم که اولویتهای سازمانی و اهداف سازمانی را قربانی سلایق شخصی خودم بکنم یا اینکه بخواهم پز بدهم و بگویم نگاه بنده ویژه است و …
حوزه هنری اسمش بر روی آن است. “حوزه هنری انقلاب اسلامی” باید یکسری کارهایی در حوزه ی فرهنگ و هنر را پیگیری کند.
الان در سطح سازمان حوزه هنری در دورهای که آقای دادمان حضور دارند چندین اولویت مطرح شده یکی از آن کلید واژهها، کلیدواژه فراتهران است. بنابراین حوزه هنری در کشور و استانهای خودش توجه بیشتری باید بکند. به همان نسبت ما در استان تلاش میکنیم به شهرستانها توجه بیشتری داشته باشیم. روی همین حساب یکسری اسنادی کار شده که یکی سند زیست بوم هر استان است و دیگری نقشه تحول هر استان است.
الحمدلله در سطح ستاد هم این کلیدواژه و شعار هم در بخش اعتبار بودجه در حال پیدا کردن مصادیق و بروژه هایی است. سال گذشته بخش قابل توجهای از کارهایمان را توانستیم با حمایتهایی که از ستاد حوزه هنری میگیریم انجام بدهیم. چون که بودجه حوزه هنری، بودجه استانی است. ما پولمان را از برنامه بودجه استان تهیه میکنیم. منتهی این پولی که داده میشود درواقع ناچیز است و به اصطلاح شوخی است.
به دوستان میگوییم که در سال گذشته حدود ۳ میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان بودجه و اعتبار داشتیم و از این ۳ میلیارد و ۳۰۰ حدود ۲ میلیاردش را حقوق دادیم و باقی مانده اش ۱ میلیارد ۳۰۰ تومان است که از این مبلغ هم حدود ۴۰۰ یا ۵۰۰ میلیون هزینه ی تدارکاتی میشود. به طور مثال بیمه خودرو و نگهداری و نظافت ساختمان تا موارد این چنینی و در نهایت شاید حدود ۶۰۰ میلیون تومان میماند برای کارهای فرهنگی و درواقع این مبلغ اصلا کفایت نمیکند و کار خاصی نمیشود با این باقی مانده بودجه انجام داد.
شعار فراتهران در سطح حوزه هنری کشور کمک کرده که یک زمینه و زیرساختی ایجاد شود که ما به شرط تضمین کیفیت بتوانیم از اعتبارات ملی هم مقداری بهره مند بشویم. مثلا فیلم کوتاه دریغ سال گذشته با حمایتهای حوزه هنری کشور تولید شد. یک اثر ۱۰۰ ثانیهای بود با موضوع اغتشاشات و اتفاقاتی که پیش آمد. قرار است سالهای آینده در حوزه های تاریخ شفاهی هم حمایتهایی صورت بگیرد همین طور در آفرینشهای ادبی و این اتفاقی خوبی است.
سند زیست بوم هم معرفی کنم؛ که بنده ذیل کلیدواژه فراتهران عرض کردم، این سند درواقع سند گیلانشناسی ما است که شناخت ما از گیلان چیست؟ ما گیلان را چه طور می بینیم و چه چیزی میبینیم درواقع؟
مبنای برنامهریزی و اقدامات ما گیلانشناسی ما است ما به مقداری که در گیلانشناسی از سطح بالاتری برخوردار باشیم، طراحی ها، برنامهریزیها و اقدامات ما میتواند از کیفیت بیشتری برخوردار باشد.
ما به همان نسبت داریم تلاش میکنیم که برای هر شهرستان هم یک سند زیست بوم داشته باشیم.
این موضوع را از آستارا شروع میکنیم و تعمدا هم آستارا را انتخاب میکنیم چون یک مقدار دورتر از بقیه شهرستانها است و کمتر از بقیه در رادار و دایره فعالیتها و عملیاتهای دستگاههای استان در حوزه فرهنگی قرار دارد. اگر بتوانیم در تک تک شهرستان ها انشالله سند زیست بوم را طراحی کنیم.
من به عنوان مدیر میخواهم برای آستارا هزینه کنم موضوعی که به دوستان در آستارا گفتم این بود که من قصد هزینه کردن را دارم. شما به بنده بگویید اگر من بخواهم یک فریم از تاریخ آستارا را بازسازی بکنم و به یک تصویرساز بدهم بازسازی بکند، آن فریم چه میتواند باشد؟ آیا به این فکر کردهاید؟ و از من خواستهاید یا پیگیر آن بودهاید؟ متاسفانه چنین چیزی نیست در حال حاضر و اولویت بندی و شناسایی نشده است. انشالله با کمک دوستان در شهرستانها این سند زیست بومها آماده می شوند.
اگر ما بخواهیم در آستارا یک کار تاریخ شفاهی کلید بزنیم اولویت اول کدام است؟ آیا ماجرای آن چهار سربازی است که در تهاجم روسها به شهادت رسیدند یا تاریخ اقتصاد آستارا از جهت اینکه بالاخره گمرگ ایران بوده و قطب اقتصادی شده؟ یا بحران هویتی که در آنجا پیش آمده به خاطر همین هم مرزی و بخاطر اینکه درگاه مراوده و تبادل ما به اروپا به یک معنا بوده دچار چالشها و بحران های هویتی شده باشد؛ آیا این است؟
انشالله با کمک شهرستان ها این سند زیست بوم ها کمک میکند به ما در دستگاه که بتوانیم در راستای شعار فراتهران اینجا هم فراتر از مرکز استان توجه بیشتری به شهرستانها بکنیم. یک موضوع دیگری که در حوزه هنری کشور مورد توجه و جزو اولویتها است و ما نگاه مان همین است توجه به هستههای هنری انقلابی است. در واقع جاهایی که ما یک ظرفیت و هستهای داریم در حوزه هنر یا در حوزه ی تاریخ شفاهی که میشود امید داشت که اینها ارتقای کیفی پیدا میکنند و بعد چند سال تبدیل بشوند به یک گروه حرفهای و بتوانیم از آنها توقع کارهای حرفهای با مخاطب فراگیر داشته باشیم در این حوزه ها حوزه ی هنری مکلف است که ورود داشته باشد و تمرکزی ایجاد بکند.
س/ الان فرمودید که آن سند فقط در آستارا تشکیل شده است؟
ج/ خیر. سند زیست بوم استانی آماده شده است. براساس سند زیست بوم ما یک نقشه ی تحول آماده می کنیم که این نقشه تحول استان است. حدود یک هفته یا بیشترکه زمان دقیق آن از تهران تعیین میشود. ما جلسه دفاعیهی این نقشهی تحول را خواهیم داشت.
بعد قرار است که برای هر شهرستان مجزا سند زیست بوم آماده بشود که اولین شهرستان با آستارا شروع میکنیم. از دوستان نیز خواستهایم که کمککننده برای اینکه آستاراشناسی ما به عنوان یک دستگاه ارتقا پیدا کند.
س/ آیا برنامه ی مشخصی تدوین کردهاید؟ قرار است چه برنامهی پژوهشی و تحقیقی داشته باشید؟ یا درباره انتشارات کتاب چه خط و مشیای را دنبال میکنید؟
ج/ برنامه ما همین دو برنامهای است که عرض کردم؛ سند زیست بوم و نقشه تحول. به نوعی برنامه ما برای سه سال پیش رو بدلیل اینکه این برنامه هم ناظر بر سه سال پیش رو طراحی شده است.
ما سعی میکنیم در یک نشست خبری که بتوانیم دغدغه هنر انقلاب اسلامی داشته باشیم موضوع را به کمک رسانهها برای توده علاقهمندان و اعضای جامعه فرهنگ و هنر استان در میان بگذاریم.
اگر بخواهم چکیدهاش را عرض کنم که بخشی از آن را هم که گفتم فراتهران بخشی از همان برنامه است که البته اگر بخواهم درست تر بگویم نوعی رویکرد است به جهت حمایتش از هستههای هنری.
اما دو نکته دیگر که در نقشه تحول ما پر رنگ است یکی توجه به چالش هویتی بر اساس مبتنی بر صنایع زیست بوم و مبتنی بر نقشه تحول که در آنجا ابعاد آن شرح داده شده است. گیلان شدیدا با چالش هویت روبهرو است و خیلی از مسایل و معضلهایی که ما در استان گیلان از آن نگران هستیم اگر از چالش جمعیت نگرانیم اگر از افزایش طلاق در گیلان نگران هستیم اگر از بین رفتن روستاها نگرانیم اگر نگران مهاجرت هستیم اینها در درجه اول منشاء هویتی دارند.
و اگر ما بتوانیم هویت کودکان و نوجوانان و جوانان گیلانی را بازسازی کنیم و احیا کنیم یا در آن راستا قدم برداریم میتوانیم درواقع در راستای مهم ترین نگرانیها و دغدغهها قدم برداشتهایم.
هر پژوهشی و هر درواقع تولید هنری که نزدیک باشد به این تحلیل و به موضوع هویت میتواند در راستا و حمایت حوزه هنری جای داشته باشد. ما از موضوعات حمایت نمیکنیم. ما از رویکردها حمایت میکنیم، از زاویه نگاهها حمایت میکنیم
ممکن است یک نفر بگوید که من میخواهم در رابطه با روستا ها کار کنم و بگوید که من در موضوع روستا میخواهم به زمینههای توسعه گردشگری توجه کنم. ما به او خواهیم گفت که اصولا الان در کشور ما و استان ما گردشگری در تزاحم با هویت روستا است و به یک شکل تهاجمی است و بی آنکه آمادگی کافی آن را داشته باشیم. یک زمانی گردشگری را پذیرفتیم و اگر میخواهید آسیب شناسی کنید خوب است اما اگر نه میخواهید همین دست فرمان را توسعه بدهید ما با این موافق نیستیم و این منطبق و مماس با اولویتهای هنری نیست.
پس هویت هم از جهت موضوعی می شود نقطه تمرکز و اولویت اول حوزه هنری گیلان در سالهای پیشرو و از کارهایی که به این فضا نزدیک تر باشند حمایت خواهیم کرد.
دوستان دانشگاه گیلان اخیرا گفتند که ما همایشی با موضوع زنان داریم و میخواهیم که حوزه هنری هم مشارکت کند. من عرض کردم به آنها که حوزه ی هنری گیلان هستیم و به همین خاطر اگر در راستای زنان گیلانی باشد ما حمایت می کنیم ولی اگر قرار باشد کلی باشد به طور مثال زن و سبک زندگی یا هویت دینی زن یا زن در خانواده این در الویت ما نیست و باید با زیست بوم گیلان ارتباط داشته باشد و البته با نگاه هویتی هم یکسری محورهایی برایشان مشخص کردیم که البته استقبال کردند و پذیرفتند.
س/ یعنی فارغ از نهادهایی مثل دانشگاه اگر افرادی بخواهند صاحب نظر باشند و مثلا دیدگاه شان منطبق با برنامه های حوزه هنری باشند میتوانند همکاری داشته باشند؟
ج/ بله. حتما ما در صفحهی اول سایتمان بخشی داریم با عنوان مشارکت و همراهی و در آنجا مشخص کردیم یک نفر در بیرون از ساختار حوزه هنری در چه زمینههایی میتواند با ما مشارکت کند و عناوین آن را نوشتیم و همان جا امکان درج پیام گذاشتیم که ممکن است یک نفر بگوید من میتوانم یک کتاب تولید کنم و ما امکان صحبت با او را فراهم میکنیم.
ممکن است یک نفر بگوید میتوانم اثری هنری تولید کنم یا که میتوانم این ده کتاب را در روستای فلان توزیع کنم؛ در هر زمینه ای که امکان مشارکت دارند ما سعی کردیم که دست شان را باز بگذاریم و دستمان را دراز می کنیم که مشتاق کمک دیگران هستیم.
س/ کسانی که قبلا در حوزه کتاب فعالیت میکردند انتقاد کردهاند که الان دیگر آن بخش تاریخ شفاهی گویا محدود شده است و بیشتر در حوزه کتابهای انقلاب الان کار میشود در صورتی که قبل از این مثلا در حوزه تاریخ خیلی فعالیت میشد، علتش چیست؟
ج/ اطلاعی از دقیق بودن این موضوع ندارم. من از وقتی که آمدم بیشتر در یک سال اخیر سه کتاب چاپ کردیم. یک کتاب خاطرات و روزنوشت های مرحوم آیت الله سید حسین رودباری بود.
یک کتاب ترانههای عامیانه گیلکی آقای هادی غلام دوست بود و یک کتاب هم دیوان اشعار آقای مرادیان گروسی بود.
در فضای تاریخ شفاهی به آن معنا هنوز کتابی کار نکردیم. کلا مقداری در چاپ کتاب من سعی کردم سخت گیریها را بیشتر کنم و در کیفیت آنها دقت بیشتر بشود و کتابهای ما گاف نداشته باشد. هرچند نمی شود به صفر برسد ولی کمترین خطا و اشتباه را داشته باشد. در قسمت پژوهشی به استناد ها دقت کنیم. البته دو یا سه کتاب هم قرار است به زودی چاپ بشود. یک کتاب تالشها در گذر زمان است که کتابی تاریخی است، یک کتاب داستان آقای مطلبی است که ایشان از پیشکسوتان استان هستند. میخواستم عرض کنم که این کتابها اکنون در دست تولید هستند. بهتر است این سوالات را از خودمان بپرسیم که هدفمان را گم نکنیم.
س/ برای آینده حوزه هنری چه اولویت هایی دارید؟ برخی عنوان میکنند حوزه هنری چرا به فضای پژوهش یا تاریخ شفاهی ورود میکند؟ اینجا که نامش حوزه هنری است …
ج/ حوزه ی هنری به حوزه تاریخ شفاهی توجه دارد به این دلیل که بتواند که گنجهای تاریخی را، سوژههای تاریخی را شناسایی و به جامعه هنرمندان استان عرضه کند. مثلا ما سال گذشته ۸ام دی ماه یک رو نمایی کردیم از نشان هنری ۸ام دی ماه.
۸ ام دی ماه را به دو دلیل انتخاب کردیم؛ یکی ۸ دی ماه ۱۳۸۸ که برای خیلی ها آشنا است. مردم گیلان در سال ۸۸ یک روز زودتر از مردم بقیه استانها آمدند یکی دیگر ۸ دی ماه ۱۳۲۹ که تجمع ۶۰ هزار نفری مردم رشت در حمایت از ملی شدن صنعت نفت در میدان شهرداری برگزار شد.
در حوزه ارجاع و استناد کتابها حتما سختگیری ما بیشتر است و البته دوستانی داشتیم که استقبال کردند از اینکه کیفیت و دقت بالا برود. بنابراین این عبارت درستی نیست که بگوییم حوزه هنری فقط انتشار کتابهای انقلابی را دنبال میکند.
ما در واقع کتاب تاریخ گیلان را تعریف کردیم. آقای دکتر عظیمی تاریخ گیلان را نوشتند برای اینکه بتوانیم این سوژه تاریخی را در بیاوریم و افتخار کنیم که مردم گیلان در ماجرای ملی شدن صنعت نفت پیش قراول بودند در کشور. ما به این دلایل می رویم به دنبال سوژه های تاریخی.
س/ یعنی همان سیاست تاریخ شفاهی با مقداری سخت گیری بیشتری ادامه دارد؟
ج/ در واقع در حوزه ارجاع و استناد کتابها حتما سختگیری ما بیشتر است و البته دوستانی داشتیم که استقبال کردند از اینکه کیفیت و دقت بالا برود. در عین حال باید توجه کنیم و ببینیم کجاها میتوانیم نقاط امیدبخش و افتخار آفرین تاریخ خودمان را پیدا کنیم که به کار مخاطب امروزی بیاید. مخاطب امروز هم باید احساس کند میتواند در سرنوشت خود سهیم باشد. بنابراین این عبارت درستی نیست که بگوییم حوزه هنری فقط انتشار کتابهای انقلابی را دنبال میکند. ممکن است مثلا ما کتابی درباره نهضت جنگل تولید کنیم. ما هر چقدر گیلانی بشویم استقبال میکنیم. الان موضوع ما مساله محوری است. زیرا چاپ کتاب به خودی خود ارزشی ندارد. میگوییم اگر ما اثری تولید میکنیم کجای درد مردم یا فعالان عرصه فرهنگ و هنر را دوا میکند؟
بودجه فرهنگی در کشور ما کم نیست. اتفاقا معتقدم مشکل ما بودجه زیادی در حوزه فرهنگ است. انبوه برنامهها و همایشها و تولیداتی که در آن نگاه میکنیم چیزی در آن نیست. یا بخش زیادی از بودجه صرف حقوق کارکنان میشود که این معضل باید در نهادهای بالادستی و ستادها حل شود.
س/ چون در خلا کم کاری بسیاری از نهادهای فرهنگی، حوزه هنری در سال های گذشته، ماوای بسیاری از هنرمندان و فعالان حوزه هنر شده بود و این کمبود را تا حدی جبران میکرد. شاید سخت گیریها این موضوع را با چالش مواجه کند.
ج/ ببینید بالاخره تفاوت هایی پیش می آید. همین الان از اینکه یکسری پروژه های تاریخ شفاهی دارد کندتر پیش میرود ناراحت هستیم. اما اگر بخواهد بد پیش رود ناراحتتر میشویم. چون به خود نویسندهها و به اعتبار حوزه هنری استان آسیب میزند. اگر کار با کیفیت پیش برود با خود کمیت هم خواهد آورد. به تدریج و گذر زمان این هماهنگی بوجود خواهد آمد. البته بعضی مواقع اولویتها ممکن است تغییر کند و این طبیعی است. ممکن است با برخی نویسندگان محترم کمتر بتوانیم کار کنیم و از طرف دیگر نویسندگان دیگر از شهرستانها اضافه شوند. اینها لزوما منفی نیست و ممکن است باعث ناراحتی برخی عزیزان شود اما با اینحال اگر موردی هست من آماده توضیحات بیشتر هستم.
س/ سالهای گذشته یکی از محدودیتها در خصوص بودجه کم این نهاد بوده است. آیا شما هم با این محدودیتها مواجهاید و چه راهکاری برای این موضوع دارید؟
ج/ بودجه همیشه یکی از دغدغههای جدی هر نهاد است. البته بودجه فرهنگی در کشور ما کم نیست. اتفاقا معتقدم مشکل ما بودجه زیادی در حوزه فرهنگ است. انبوه برنامهها و همایشها و تولیداتی که در آن نگاه میکنیم چیزی در آن نیست. یا بخش زیادی از بودجه صرف حقوق کارکنان میشود که این معضل باید در نهادهای بالادستی و ستادها حل شود. چرا که ما بعنوان حوزه هنری کمترین میزان حقوق را میدهیم و نیروی انسانی ما هم کمتر است. اما بعضی دستگاهها تا۴۰۰ نفر هم نیرو دارند. در بسیاری از نهادها ۹۰ درصد اعتبارات آن صرف حقوق پرسنل میشود. در حالیکه میتوان از رشد نیروی کار در مجموعهها علیرغم توصیه نهادها یا افراد خاص جلوگیری کنیم و پروژهها را برون سپاری کنیم. بخش دیگر این است که حوزه فرهنگ را با فروش محصول هزینههای جانبی خود را تامین کند. مثلا ما توانستیم در سال جاری سینما سپیدرود را خریداری کرده و به چرخه اکران رسید و خیلی زود توانست به سینماهای سودده تبدیل شود.
گزینه دیگر این است که ما از گذشته تجربیاتی داشتیم که آنها را نباید دور بریزیم چون تجربه بدی نیست. اینکه ۷۰۰ سال پیش دانشگاه ربع رشیدی در تبریز توانسته با پشتوانه وقف ۶ هزار دانشجو را از جاهای مختلف جهان در واقع آموزش بدهد حال چرا ما باید گزینه ی وقف را حذف کنیم؟ باید به اینها فکر کنیم. باید به گزینه نذر فرهنگی به نظرم فکر کنیم در کنارش نکتهای وجود دارد که باید به فکر آسیب هم باشیم. خیلی اوقات مدیران تحت فشار افکار عمومی یا که رسانهها سعی میکنند بودجه جدید جذب کنند. اگر بودجه جدید جذب کردن جزء دغدغه اصلی مدیر بشود؛ دو آسیب جدی دارد. یکی مدیر می تواند وارد آلودگیهای سیاسی شود و ما نباید مدیران را تشویق کنیم به این کار.
نکته دوم اینکه مدیر اگر فکر کند کار اصلیاش بودجه گرفتن است در خرج آن دقت نمیکند.
در واقع ما میدانیم که مراکزی هستند که کارشان این است که به دنبال این باشند که کجا بودجه است و بروند آن بودجه را کسب کنند. مساله ی شان این نیست که مسایل مردم حل شود و صرفا خودشان مصرف کننده ی آن بودجه شوند.
به همین دلیل ما در حوزه ی هنری تلاش میکنیم فروش محصولاتمان بالا برود سایتی به نام بازار مج در حوزه هنری گیلان وجود داشت. از ایدههای مترقی خوبی بود که در دوره مدیریت قبلی بنا نهاده شده بود و داریم تلاش میکنیم روی آن تمرکز بیشتری بگذاریم و آن را توسعه بدهیم. در آن سایت قبلا محصولات حوزه هنری گیلان به فروش میرفت الان گفتهایم که هرکس در استان گیلان اثر هنری فرهنگی تولید کرده ما این امکان را در اختیارشان قرار میدهیم. حالا شاید در آمدی که از فروش محصولات دیگران به ما میرسد زیاد قابل اعتنا نباشد ولی امیدواریم در آینده قابل اعتنا هم باشد.
این امکان باید در اختیار همه باشد ما هم فروش را بالا میبریم و هم به گزینههای درواقع جذب وقت و نذر فرهنگی فکر میکنیم. به طور مثال ما در سال گذشته برنامهای در تالار مرکزی برگزار کردیم. گردهمایی رمضانی جامعه فرهنگ هنری استان در ماه مبارک سال گذشته از جهتی که قانون افطاری دادن را منع کرده بود از جهت بودجه استانی ما بخشی از هزینههای آن برنامه را از نیروهای مردمی تهیه کردیم. درواقع از مردم درخواست کردیم و بخش دیگر آن را از محل فروش محصولات هزینه آن گردهمایی را تهیه کردیم.
تلاش بر سهلالوصول بودن فضای حوزه هنری برای هنرمندان داریم. اما به علت مشکلات در بودجه اولویت بندیها بیشتر خواهد شد. در حوزه هنری به روی همه باز است و یکی از تلاشهای من این بوده فضای اینجا از فضای اداری فاصله بگیرد و به فضایی صمیمی بدل شود بهتر است چون بنده معتقدم فضای اداری هنرمند را نابود میکند.
می خواستم بگویم نباید گزینهی دریافت کمک از مردم را حذف کنیم. و در کنارش گزینه دیگر هم این است که ما بتوانیم با کیفیت اعتبار بگیریم. پیشنهاد جایگزین من برای مدیری که با رانت و به نوعی لابی گری بودجه بگیرد، بودجه گرفتن در ازای کیفیت است.
س/ خودتان به این روش علاقه دارید؟
ج/ بله این روش بسیار سخت است و مدیر باید راهبری کند. مخصوصا اگر جایی مدیری انتخابش بر اساس شایستهسالاری نباشد نمیتواند در این زمینه جلو برود. بودجه گرفتن با کار کیفی صورت میگیرد.
س/ چنانچه گروههای فرهنگی و هنری بخواهند با این نهاد همکاری کنند چه نوع ساز و کاری را تعریف کردهاید؟
ج/ جدا از آنچه در بالاتر گفتیم تلاش بر سهلالوصول بودن فضای حوزه هنری برای هنرمندان داریم. اما به علت مشکلات در بودجه اولویت بندیها بیشتر خواهد شد. در حوزه هنری به روی همه باز است و یکی از تلاشهای من این بوده فضای اینجا از فضای اداری فاصله بگیرد و به فضایی صمیمی بدل شود بهتر است چون بنده معتقدم فضای اداری هنرمند را نابود میکند.
س/ اگر از سیاستهای کلان این نهاد بخواهید انتقاد کنید، تاکید شما بر کدام نقاط ضعف خواهد بود و اگر بخواهید به نقاط قوت اشاره کنید کدام مورد است؟
ج/ درباره نقاط قوت، همین که این حوزه توانسته در جایی که خیلیها کارهای مناسبتزده و کوتاهمدت انجام میدهند صدها اثر ماندگار تولید کرده است این نقطه قوت بالایی بود. در عین حال در برخی حوزهها میتوانستیم گیلانی و مسالهمحورتر باشیم. برای مثال ما در استان صدها هزار خانواده درگیر کشاورزی داریم و بعد از آن طرف از تغییر کاربری زمین های کشاورزی ابراز ناراحتی میکنیم. چه تلاشی برای انگیزه دادن به کشاورزان کردهایم؟ در رابطه با این که حواسمان را جمع کنیم هر برنامه ای مساله محور باشد. انتقاد به گذشته مسالهای نیست که نمیخواهیم درگیر آن شویم. چون مساله محوری در همه بخشها صد در صدی نیست. چیزی از گذشته به ما رسیده است و ما باید تلاش کنیم آن را به آینده تحویل بدهیم.
س/ در اطلاع رسانی برنامههای خودتان به چه صورت عمل میکنید؟
ج/ برای این که گروه های فرهنگ و هنری از کم و کیف برنامه های شما خبر داشته باشند؟ حوزه هنری رسانه رسمی دارد. در عین حال تلاش میکنیم از برخی رسانه مثل تلویزیون استفاده میکنیم. از ابتدا قرار گذاشتیم هر برنامهای پتانسیل پخش از تلویزیون را داشته باشد یک خروجی تلویزیونی از آن بگیریم. سعی میکنیم از دایره مخاطبان تلویزیون استفاده کنیم. از طرفی دیگر، جامعه فرهنگ و هنر باید سهمی از تلویزیون داشته باشد. در کنارش باید از رسانههای اجتماعی بیشتر استفاده کنیم که در این زمینه ضعف داریم. در ارتباط ما با رسانههای استان ارتباط خوبی نیست. تلاش داریم میکنیم اما بسیار کند دارد پیش میرود.
س/ شما در صحبتهایتان گفتید سعی دارید این مکان صمیمی و مردمی باشد. این ایده را چگونه اجرا میکنید؟
ج/ باید در ابتدا ساز و کاری بچینیم. به این ساز و کار فکر میکنیم. در همین اتاق که هستید کتابخانه تخصصی گیلان پژوهی است. قبلا اینجا پر از کتاب بود اما بی نظم قرار داشت و بی استفاده بود. ما فهمیدیم چنین فضایی نیاز است. هر کتاب یک موضوع آن گیلان است یا نویسنده آن گیلانی است. در این کتابخانه وجود دارد. این کتابخانهای برای حضور هنرمندان است.
یک سری کارهای دیگر بعد از این کتابخانه که رسمی اعلام کردیم کتابخانه تخصصی کودک و نوجوان را راه بیاندازیم. لزوم فعالیت با کودک و نوجوان را در جریانات اخیر مشاهده کردیم. سعی میکنیم دسترسی هنرمندان به ما آسان باشد. به صورت کلی فضای هنری از گذشته فضای بستهای نبوده و ما الان تلاش میکنیم آن را بازتر کنیم. برای مثال قصد داریم دیوار جلوی حوزه هنری را عوض کنیم. این دیوار برای زمانی است که ساختمان مربوط به استانداری بوده است و دیواری سیاسی است؛ دیوار باید فرهنگی باشد. تمایل داریم فضایی ایجاد کنیم یک کافه به صورت پاتوق دربیاوریم که هنرمندان به حوزه هنری بیایند بدون آن که کاری اداری داشته باشند.
س/ با توجه به علاقه و ابراز تمایلتان برای افتتاح کتابخانههای گوناگون؛ از آنجا که همسایه نهاد کتابخانه مرکزی گیلان هستید که افتتاح نمیشود چه احساسی دارید؟ فکر میکنید کمک کننده باشد؟
ج/ نمی دانم این کتابخانه چطور استفاده خواهد شد؛ حتما کمککننده است اما درصد و کیفیت آن بستگی به طراحی مسوولین آن دارد. اگر کمکی از دست ما بربیاید کمکی میکنیم.