مسقط؛ گریز از فاجعه با توافقی ناگزیر

0 25

شاید اغراق نباشد اگر از شنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۴ به عنوان مهمترین سرفصل تاریخ ایران در پس از انقلاب یاد کنیم. این روز و ملاقات‌های سیاسی پیش بینی شده در آن هر نتیجه‌ای داشته باشد بر آینده‌ی سیاسی کشور و بلکه منطقه تاثیر مستقیم و بر آرایش سیاسی آینده جهان تاثیر غیرمستقیم اما قطعی خواهد داشت.

 

ایران و آمریکا از نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب علیرغم تحولات بنیادینی که طی چهاردهه در فضای سیاسی پیرامونی روی داده و با وجود تغییرات گسترده در قطب بندی‌های جهانی؛ به دلایلی خارج از بحث فعلی همواره روابطی پر تنش داشته‌اند که گاه تا مرز رویارویی نظامی نیز پیش رفته است.

 

صرف نظر از این که کدام طرف در این تنش بیشتر مقصر بوده؛ تردیدی نیست که این رابطه خصم‌آلود زیان‌های گسترده‌ای برای هردو درپی داشته است. ضررهایی که برای طرف ایرانی عمدتا اقتصادی و برای طرف آمریکایی عمدتا سیاسی و ژئوپلتیکی بوده است.

 

با این حال نگاهی به تحولات سیاسی یکی دوساله اخیر داخلی و خارجی و آرایش نیروهای مؤثر در صحنه از داخل کشور گرفته تا کشورهای منطقه و قدرت‌های جهانی، نشان می‌دهد عصری دیگر در توازن قوای جهانی آغاز شده و یارگیری‌ها و پیوستن‌ها و گسستن‌های فراوانی در قالب پیمان‌های آشکار و نهان در حال شکل‌گیری است.

 

بر این اساس به نظر می‌رسد در میانه آشوب‌های خرد و درشت سیاسی، اقتصادی جهان که می‌توان آن‌ را دردهای اجتناب‌ناپدیر تولد دنیایی نوین نامید؛ ایران و آمریکا در دور نهایی تقابل‌های چند ده ساله اخیر می‌روند تا با انتخاب قطعی جنگ یا صلح به وضعیت نه جنگ، نه صلح فعلی خاتمه بخشند.

 

گفتگوهای علنی پیش روی ایران و آمریکا؛ یعنی اتفاقی که حتی چند ماه قبل هم بسیار دور از تصور می‌نمود را نیز در همین چهارچوب باید دید.

در این میان سه عامل مهم یعنی:
الف) روی کار آمدن ترامپ و مخصوصاً جنگ اقتصادی اخیر او
ب) بن بست در جنگ روسیه و اوکراین
ج) تبعات شدید سیاسی، نظامی عملیات ۷ اکتبر

 

مهم‌ترین عواملی هستند که نه فقط در زمینه سازی برای انجام مذاکرات پیش روی ایران و آمریکا بلکه به صورت غیرمستقیم برفضای این مذاکرات هم تاثیرگذار بوده و خواهند بود.
گرچه مجموع شرایط و عوامل فوق الذکر زمینه مناسبی را برای امیدواری به توافق در مذاکرات پیش رو فراهم می‌سازد ولی این نباید موجب شود که عوامل مشکل‌ساز در روند مذاکرات و رسیدن به توافق را از یاد ببریم.

 

در یک مرور کلی مهم‌ترین موانع رسیدن به توافقی جامع در گفتگوهای پیش رو را می‌توان چنین فهرست کرد:

– بی‌اعتمادی عمیق بین دوطرف که ریشه در تنش‌ها و سوءتفاهم‌های چند ده ساله دارد.
– اختلاف نظر در مورد طرح موضوعات غیرهسته‌ای در مذاکرات مخصوصا خواست آمریکا برای طرح مسائلی نظیر توان موشکی ایران.

 

-تاثیر نیروهای سیاسی داخلی مخالف در دو کشور مخصوصا در ایران که به دلیل تعارض منافع سیاسی و اقتصادی اما به عنوان انقلابیگری و علیرغم افکار عمومی و مصالح و سیاست‌های کلان کشور می‌کوشند مانع دست‌یابی به توافق گردند.

 

– اثرگذاری بازیگران منطقه‌ای و جهانی که دستیابی به توافق بین ایران و آمریکا در شرایط فعلی را با منافع سیاسی و اقتصادی و ژئوپلتیکی خود سازگار نمی‌یابند بویژه اسرائیل؛ روسیه؛ چین و در سطحی محدودتر امارات و عربستان.

 

-انتظارات متفاوت دو طرف از نتایج مذاکرات به این معنی که آمریکا به عنوان جزئی از پلان کلی و جهانی خود مایل است با حل و فصل مشکلات و عادی سازی روابط با ایران و کاهش تنش در منطقه خاورمیانه ضمن حفظ وجهه ابرقدرتی خود؛ انرژی و توان اصلی را به حفظ برتری نظامی و اقتصادی و مخصوصا تقابل با قدرت رو به ازدیاد چین معطوف سازد و در طرف مقابل ایران در کوتاه مدت در پی آن است با حفظ وجهه انقلابی خود؛ از فشار سهمگین تحریم‌های اقتصادی رهایی یافته و مخصوصا از فعال شدن مکانیزم ماشه در سازمان ملل جلوگیری نماید.

 

در عین حال و با وجود موانع فوق همچنان‌که در مقدمه اشاره شد دلایل متعددی هست که ما را به نتایج مثبت مذاکرات آتی خوشبین و بلکه مطمئن می‌سازد. مهم‌ترین این دلایل را می‌توان چنین برشمرد:

 

-تمایل متقابل به کاهش تنش و حل‌ و فصل اختلافات چرا که هر دو طرف دریافته‌اند سود ادامه این تنش و درگیری نصیب طرف‌های سومی شده است که با هیچ یک از طرفین دوستی و همکاری پایدار ندارند.

 

– نقش‌آفرینی مثبت اتحادیه اروپا زیرا برخلاف آمریکا که به دلیل فاصله جغرافیایی؛ خود را کمتر در معرض آسیب درگیری‌های خاورمیانه می‌بیند؛ اروپا خود را از این ناحیه آسیب‌پذیر دیده و عادی‌سازی روابط با ایران مشروط به اینکه حداقلی از تضمین‌های امنیتی را به همراه داشته باشد؛ گامی مهم در این مسیر خواهد بود.

 

-تغییر اولویت‌های استراتژیک آمریکا که چنانچه اشاره شد موجب انگیزه کافی برای رویکرد مثبت این کشور در مذاکرات خواهد بود.

 

-از یک سو وضعیت نامناسب اقتصادی ایران که به سرعت رو به وخامت رفته و بیم تبدیل شدن به ناآرامی‌های اجتماعی را افزایش داده و از سوی دیگر وارد شدن آسیب‌های جدی به نیروهای سیاسی؛ نظامی همسو در منطقه؛ عقلای کشور را به یافتن راه حلی عاجل برای برون رفت از این بن‌بستها مجاب ساخته و این خود عاملی مهم در تمایل به توافق در مذاکرات خواهد بود.

 

– نگرانی کشورهای منطقه (به جز اسرائیل) از تشدید تنش‌ها و احتمال درگیری نظامی چرا که می‌دانند در هر درگیری احتمالی جدی بین ایران و آمریکا این کشورها و مخصوصا حاشیه‌نشینان جنوبی خلیج فارس هزینه‌های هنگفتی را متحمل خواهند شد و لذا علیرغم اختلافات کلیدی با ایران؛ هرگز مایل نیستند سطح تنش در منطقه از حد قابل کنترل خارج گردد.

 

– حمایت گسترده داخلی از مذاکره در ایران و بخش‌های مهمی از دولت وکنگره آمریکا از دیگر عواملی است که اعتماد به نفس وانگیزه کافی جهت نیل به توافق را در مذاکره‌کنندگان دو طرف افزایش می‌دهد.

 

-و سرانجام شاید مهم‌ترین عامل در تشویق طرفین به رسیدن به توافق را بتوان نگرانی دو طرف از نرسیدن به توافق دانست چرا که هر دو طرف می‌دانند ادامه وضعیت نه جنگ و نه صلح دیگر ممکن نیست و اگر فرصت توافق از دست برود؛ رویارویی نظامی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. اتفاقی که در شرایط فعلی مخصوصا برای ایران؛ بدترین اتفاق ممکن محسوب می‌شود.

 

با توجه به مجموع نکات فوق الذکر، تقریبا می‌توان مطمئن بود که مذاکرات شنبه ۲۳ فروردین ایران و آمریکا در مسقط؛ به نتایجی هرچند کوچک اما مثبت ختم شده تا به این ترتیب راه برای مذاکرات جدی‌تر و توافقات گسترده‌تر هموار گردد. تنها نگرانی در این مسیر شاید خرابکاری عناصر نفوذی در ایران و یا تحرکات تحریک‌آمیز دولت نتانیاهو در اسرائیل باشد که باید امیدوار بود از سوی عقلای دو طرف به شیوه مقتضی مهار گردند.

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.