نه روحیه مطالبهگری داریم نه فرهنگ کار تیمی
واکاوی عدم توسعه یافتگی گیلان در گفت و گو با دو کارشناس اقتصادی؛
بحث بر سر توسعه همیشه ماجرایی پر فراز و نشیب بوده است. لفظ دهان پرکن «توسعه» در همهی دورهها ورد زبان اکثر سیاستمدارانی بوده است که با سیاستهای مختلف، تیری را به سمت این نشان شلیک کردهاند اما تقریبا هیچوقت نتوانستند به اهدافی که در ابتدای راه تعریف کرده بودند دست پیدا کنند.
آنطور که در نظامنامه برنامه ششم توسعه استان گیلان (تدوین شده در سازمان آمار و برنامهریزی گیلان _ سال ۱۳۹۴) آمده، به صراحت عنوان شده است که گیلان در برنامههای گذشتهی توسعه نتوانسته موفقیت چندانی به دست آورد و علیرغم ظرفیتهای مختلف طبیعی و ساختاری همیشه با مشکلات زیرساختی عدیدهای روبهرو بوده است.
تدوین برنامه ششم توسعه در سال ۱۳۹۴ به این منظور صورت گرفت که بخشی از نقصهای اجرایی بر سر اجرای برنامههای پیشین مرتفع شود تا گیلان در حدفاصل سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۹ بتواند به جایگاه قابل انتظار خود برسد و نقل به سند این برنامه «بار گرانی از آرزوها و اهداف دستنیافته و بر زمین مانده» را بر دوش بکشد و بخشی از ناکامی گذشته را جبران کند.
اما اکنون با نیمنگاهی به این برنامه، مدیریت اجرایی در گیلان چقدر توانست با پوشش نواقص گذشته، دروازهای جدید به رویایی همیشگی باز کند؟ باید پرسید اگرچه در سند تفصیلی تجارت خارجی برنامهی مذکور به وضوح گیلان دارای مزیتهایی نسبی برای تجارت فرض شده است، آیا شکوفایی در تولید و به تبع آن شکوفایی در صادرات و تجارت نیز محقق شد یا خیر؟
کاملترین تعریف توسعه عبارت است از افزایش مداوم ظرفیت تولیدی یک جامعه بر اساس تکنولوژی پیشرونده، مستمر و درونزای پی ریزی شده که به رشد همه جانبهی افراد جامعه منجر شود.
بر همین اساس همانطور که در قسمتهای پیشین از سلسله مصاحبههای توسعه از جوانب مختلف به این مفهوم پرداختیم، در این سری نیز قصد داریم در گفتوگو با «علیرضا فرخبخت» و «رحمتعلی صابری» به فراز دیگری از قلهی توسعهی استان بپردازیم.
دکتر علیرضا فرخ بخت، فعال اقتصادی و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد انزلی که بیش از ۲۰ سال در حوزه تجارت فعالیت میکند، و دکتر رحمتعلی صابری که سابقه برترین تولیدکننده استانی در سال ۸۴ و ۸۵ را در کارنامه دارد و از اعضای هیات موسس و مدیرهی انجمن صادرکنندگان استان گیلان است به سوالات مرور پاسخ میدهند.
* اگر بخواهید با تکیه بر مباحث علمی تعریفی برای توسعه ارایه کنید پاسختان چیست؟
فرخبخت: توسعه یک امر فراگیر است و فقط مختص به یک حوزه مثلا حوزهی اقتصادی نیست. بنابراین نمیتوان آن را محدود کرد. توسعه همهی ابعاد زندگی بشر اعم از فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی را در بر میگیرد. توسعه فرایندی است که همه متغیرهای محیطی به طور بنیادی در ایجاد آن نقش دارند و اگر درست پیریزی شود به افزایش سطح رفاه جامعه منجر خواهد شد.
صابری: تعاریف بسیاری برای این مقوله ارایه شده است اما به نظر من کاملترین تعریف توسعه عبارت است از افزایش مداوم ظرفیت تولیدی یک جامعه بر اساس تکنولوژی پیشرونده، مستمر و درونزای پی ریزی شده که به رشد همه جانبهی افراد جامعه منجر شود.
* چه شاخصهایی در تبدیل یک استان یا کشور به جغرافیایی توسعهیافته دخیلند یا به عبارت دیگر سنگ محک برای تشخیص توسعهیافتگی و عدم آن چه شاخصههایی است؟
فرخ بخت: همانطور که در تعریف توسعه عرض کردم، ابعاد این مفهوم بسیار گسترده است و میتواند موارد زیادی را در بر گیرد. مثلا شرایط اقتصادی مانند درآمد سرانه و تولید ناخالص داخلی شاخصههایی هستند که بر اساس آنها میتوان معیاری برای توسعهیافتگی تعیین کرد. اگر بخواهیم از بعد اجتماعی نیز به این موضوع نگاه کنیم شاخصههایی همچون حضور زنان در اجتماع، دسترسی آسان به آموزش، امید به زندگی و پایداری محیط زیست مواردی هستند که میتوانند سنگ محک ما برای توسعهیافتگی و عدم توسعهیافتگی باشند.
نبود افراد تاثیر گذار محلی در سطح ملی که بتوانند با دستمایه قرار دادن پتانسیلهایاستان استفاده ظرفیت بهینهای برای گیلان به دست آورند نیز یکی از علل این ناکامی است. پس همچنان که ما در چهل سال گذشته به موفقیت چشمگیری در زمینهی اقتصادی دست نیافتهایم، همینطور هم فضای کسبوکار ما نیز رشد بسیار کند و ضعیفی داشته است.
صابری: به طور کلی ۷۳ شاخص برای این مهم تعریف شده است اما اجمالا برخی از مهمترین شاخصهای توسعه عبارتند از شاخص تولید ناخالص ملی، شاخص کیفیت زندگی (که متشکل از سه شاخص کوچکتر امید به زندگی، مرگ و میر نوزادان و باسوادی است)، شاخص توسعهی انسانی، خودگردانی و استمرار، و خوداتکایی و خودکفایی اشاره کرد. البته در این میان نباید از دو شاخص توزیع عادلانهی درآمد و تدریجی بودن رشد و توسعه غافل شد.
* با تعاریفی که ایائه کردید اگر میخواهم کمی از بحثهای کلی توسعه فاصه بگیریم و مشخصا درباره استان گیلان بحث کنیم؛ میدانیم که در چهار دههی گذشته با وجود آنکه گیلان میتوانسته در میان استانهای تاثیرگذار در اقتصاد کشور باشد اما این اتفاق رخ نداده است. ناکامی گیلان در رشد صنعتی و تجاری تا حدود بسیاری مانع توسعهیافتگی آن نیز شده است. با این گفته موافقید؟ تحلیلتان چیست؟
فرخبخت: از نظر من عمده ترین دلیلی که سبب ناکامی گیلان در رشد صنعتی و تجاری شده است ضعف مدیریت درسطح استان بوده است. در چهار دههی گذشته استان گیلان از این موضوع بسیار متضرر شده است و برای واکاوی علتهای آن میتوان بحثهای بسیاری ارایه کرد. از سوی دیگر نبود افراد تاثیر گذار محلی در سطح ملی که بتوانند با دستمایه قرار دادن پتانسیلهایاستان استفاده ظرفیت بهینهای برای گیلان به دست آورند نیز یکی از علل این ناکامی است. پس همچنان که ما در چهل سال گذشته به موفقیت چشمگیری در زمینهی اقتصادی دست نیافتهایم، همینطور هم فضای کسبوکار ما نیز رشد بسیار کند و ضعیفی داشته است. البته به اعتقاد من ذکر این نکته هم ضروری است که نبود فرهنگ کار تیمی و مشارکت جمعی در میان مردم ما مزید بر علت شده است و شرایطی را که امروز شاهد آن هستیم رقم زده است.
صابری: بله، کاملا موافقم. متاسفانه پدیده دوگانگی برداشت و بینش بین چند قطب کشاورزی، صنعتی و تجاری همچنین بین مدیران ارشد استان در جهت ناکامی این بخشها بسیار موثر بوده و هنوز هم هست که عملا مانع شکلگیری برنامههای کوتاهمدت در جهت یک چشمانداز توسعه شده است.
* نظرتان درباره ظرفیتهای منطقهای چیست؟ ظرفیتهای جغرافیایی، فرهنگی، اجتماعی و … چقدر میتوانند با همافزایی منجر به توسعهی یک استان شوند؟ از نظر شما گیلان این ظرفیتها را دارد؟
فرخبخت: بیشتر این ظرفیتهایی که نام بردید در استان گیلان وجود دارد. منابع طبیعی، منابع فرهنگی و ظرفیتهای جغرافیایی (نزدیکی به مرکز کشور و دارا بودن مرز با کشور های خارجی) گیلان را تبدیل به زمین خوبی برای کاشتن بذر توسعه میکند. اگر یک برنامهریزی درست در این خصوص انجام میشد و نیروهای متخصص و باتجربه در این زمینه به کار گرفته میشدند بی شک میتوانستیم شاهد توسعهی گیلان با تکیه بر این ظرفیتها باشیم. وصول بسترهای لازم برای توسعه به افراد و مدیرانی نیاز دارد که هم در اجرای برنامهها توان و تخصص داشته باشند و هم بتوانند با مراکز قدرت و تصمیمگیری کشور رایزنیهای لازم را انجام دهند و از حق استان دفاع کنند.
فارغ از تبدیل شدن به اقتصاد ایالتی، عموما کشاورزی ترین کشورها، صنعتی ترین کشورهای دنیا نیز هستند. کشاورزی بدون پشتوانه صنعت و تکنولوژی راه به جایی نخواهد برد و فقط منجر به خام فروشی خواهد شد. البته عدم وجود صنایع تبدیلی بهروز و عدم توجه به علم بازاریابی که برندسازی هم جزیی از آن است به این نارسایی دامن خواهد زد.
صابری: در استان گیلان ظرفیتهای خالی بسیار فراوانی داریم که متاسفانه بلا استفاده مانده است. به هرحال نمیتوانیم منکر اقتصاد کشاورزی، گردشگری و پتانسیل بسیار بالای تجارت خارجی خصوصا با کشورهای مشترکالمنافع باشیم.
سه حوزهای که نام بردم میتواند حتی اقتصاد ملی را هم متحول کند. بسیاری از کشورهای توسعهیافته حتی یک چندم این ظرفیت را ندارند اما در حال تولید ارزش بسیار بالایی هستند ولی ما همچنان در خم یک کوچهایم. البته نباید منکر قدرت توان ملی و بین المللی باشیم و آنها را نادیده بگیریم زیرا تمام بخشهای اقتصاد نیازمند حوزه صنعت هستند و اتفاقا استان گیلان از بخشهای ارزشمندی برخوردار است.
* من با صاحبنظران متعددی درباره مبحث توسعه صحبت کردهام. برخی از آنها معتقدند گیلان میتوانست به سمت اقتصادی شبیه اقتصاد ایالتی برود، محصولات کشاورزیاش را برندسازی کند و به بازارهای کشوری و بینالمللی صادر کند. آیا میتوان این استدلال را منطقی دانست؟
فرخبخت: بله تا حدودی میتواند منطقی باشد. ظرفیتهایی که میتواند در گیلان زمینههای کشاورزی، گردشگری، منابع طبیعی … برای دستیابی به توسعهی اقتصادی از آنها بهره بگیرد، برای موفقیت در این امر کافی هستند.
صابری: فارغ از تبدیل شدن به اقتصاد ایالتی، عموما کشاورزی ترین کشورها، صنعتی ترین کشورهای دنیا نیز هستند. کشاورزی بدون پشتوانه صنعت و تکنولوژی راه به جایی نخواهد برد و فقط منجر به خام فروشی خواهد شد. البته عدم وجود صنایع تبدیلی بهروز و عدم توجه به علم بازاریابی که برندسازی هم جزیی از آن است به این نارسایی دامن خواهد زد.
* بنبست اکنون که اغلب بسترهای رسیدن به توسعه را مسدود کرده است چگونه میتواند گشایش یابد؟ آیا اگر اقتصاد کشور و به آن اقتصاد گیلان از وضعیت بغرنج کنونی رهایی یابد برای حرکت کافی است یا ما به اهرمهای دیگری هم نیاز داریم؟
فرخبخت: در حالت عادی و عبور از شرایط فعلی ما نیازمند تجدید نظر در حوزه مدیریت استان هستیم. مدیران کارآمد و ماهری که توان، تخصص و تجربه کافی داشته باشند. منظور من از مدیریت فقط بدنه اجرایی نیست ما حتی در حوزه نمایندگی مجلس هم همین ضعف را تجربه کردهایم و در این حوزه هم نمیتوان شاهد فعالیت مدیران مطالبهگر بود.
موضوع دیگری که از لحاظ فرهنگی در بدنه مدیریتی و در کلیت جامعه دیده می شود عدم تفکر کار گروهی و مشارکت همهجانبه در اعتلای استان است. یعنی در روند توسعه استان همهی گروههای سیاسی باید متحد باشند و شرایط را برای رسیدن به آن مهیا کنند. متاسفانه این فرهنگ در گذشته و حال وجود نداشته و باعث شده در سطح کلان آسیبهای جدی به استان وارد شود.
صابری: من یک سلسله کلمات به ظاهر ساده میگویم اما در هرکدام یک مثنوی نهفته است؛ راه توسعه خیلی پیچیده نیست. مسیر توسعه نیازمند بینش توسعه، باور توسعه، برنامهی توسعه و زندگی روزمره برای توسعه است. من یک الگوی ساده تحت عنوان «۷ الف» برنامهریزی دارم که ایمان دارم در همه سطوح از فردی تا ملی قابل تحقق است به شرطی که در ترتیبش تقلب نکنیم.
این ابزار که در قالب یک مدل برنامهریزی فردی و کاری توسط بنده در حال پرورش و پردازش بوده، برگرفته از مدلهای برنامهریزی استراتژیک و برنامه زندگی ایرانیان[۱] است و به زودی منتشر خواهد شد. محورهای این مدل به قرار زیر است:
یک: ایمان، به خود، کسبو کار و کشورمان
دو: انگیزه، اما قاطع
سه: ایدهآل (آرمان)
چهار: اهداف استراتژیک، عملیاتی و زماندار
پنج: استراتژی در سطوح مختلف جامعه و کسب و کار
شش: اقدام، از همین الآن
هفت: ارزیابی، به طور مستمر
[۱] .Persian life plan