نیم قرن تکاپو در سپهر داستان‌نویسی گیلان

پاسداشت مجید دانش‌آراسته برگزار شد؛

0 41

طی آیین با شکوهی به همت خانه فرهنگ گیلان افزون بر نیم قرن فعالیت «مجید دانش‌آراسته» در عرصه داستان‌نویسی ایران و انتشار ۳۰  اثر داستانی گرامی داشته شد.

 

در این مراسم که در بیست و چهارمین روز آبان با حضور جمع کثیری از فرهیختگان در پژوهشکده گیلان‌شناسی برگزار شد، «محمد رضا پورجعفری» نویسنده و مترجم گیلانی، «کیهان خانجانی» نویسنده و مدرس داستان و «حسن میرعابدینی» پژوهشگر و منتقد ادبی به سخنرانی درباره آثار «مجید دانش‌آراسته» پرداختند.

مجید دانش‌آراسته زاده‌ی فروردین سال ۱۳۱۶ در شهر رشت است. اولین اثر وی با عنوان «استخوان‌های تهی» سال ۱۳۴۲ منتشر شد. البته نخستین داستان کوتاهش شش سال پیش‌تر یعنی ۱۳۳۶ در نشریه پرچم خاورمیانه چاپ شده بود . از وی تاکنون ۳۰ اثر داستانی منتشر شده است. این نویسنده گیلانی به گواه منتقدین از جمله کسانی است که رشت را بعنوان یکی از قطب‌های ادبیات اقلیمی در ایران مطرح کرده است.

 

ازمجید دانش‌آراسته تاکنون۳۰ اثر داستانی منتشر شده. به گواه منتقدین وی از جمله کسانی است که رشت را بعنوان یکی از قطب‌های ادبیات اقلیمی در ایران مطرح کرده است.

یادمان باشد بر شانه های چه کسانی ایستاده ایم

«کیهان خانجانی» نویسنده و مدرس داستان در این آیین گفت: دانش‌آراسته از نسل دوم نویسندگان ادبیات داستانی گیلان است. پس از نویسندگانی چون محمدعلی صفاری، افراشته و به آذین.

وی خاستگاه ادبیات داستانی گیلان را عمدتا در چهار مقوله دانست: علاقه مردم این خطه به ترجمه کردن، دلبستگی ویژه مردم این دیار به هنر نمایش و تبدیل متون ترجمه شده به نمایشنامه، پشتوانه غنی فولکلور در این ولایت و اشتیاق خاص مردمانش به روزنامه نگاری.

خانجانی یادآور شد: از میان مجموعه داستان‌های دهه پنجاه نویسندگان گیلان سه کتاب «بعد از آن سالها» نوشته حسن حسام، «سوگواران» ابراهیم رهبر و «روز جهانی پارک شهر» مجید دانش آراسته از کیفیتی برخوردارند که هنوز می توان از آنها نام برد و به خوانش و بررسی‌شان نشست و برای نسل اکنون شاهد مثال آورد.

 

وی، دانش آراسته را نویسنده ای غریزی خواند که در داستان‌هایش نه لزوما به زبان ورزی پرداخته است نه آثاری فضا محور و ایماژیستی دارد، نه لحن محور است و نه داستان‌هایی فرمیک و تکنیکال ساخته و پرداخته است.

خانجانی تصریح کرد: دانش‌آراسته در به کارگیری عناصر داستان‌گویی از آرمان عدالت‌گرای خود پیروی کرده است. به شکلی عادلانه از عناصر داستان سود جسته، زاویه دیدهایی فقط اول شخص و سوم شخص، سطح زبان معیار، دیالوگ و فضا و غیره به قدر کافی توزیع شده است.

 

این نویسنده گیلانی ادامه داد: آثار دانش‌آراسته خصیصه‌ای پیشرو ندارد پس چه ویژگی دارد که این مجموعه داستان «روز جهانی پارک شهر» پس از نیم قرن، از ۱۱ داستان دو داستان خیلی خوب مجاهد پیر و همراهان ، سه داستان خوب چراغ نیکلای ، صندلی لهستانی و گدای عشق و دو داستان سلامت رویای یک سرباز و نمایش هر شب را توانسته در گذر زمان حفظ کند.

 

خانجانی خاطرنشان کرد: خوانندگان حرفه‌ای داستان، نویسندگان و اهل نقد خوب می‌دانند این جمله یعنی چه که ” از آثار مجید دانش‌آراسته به اندازه یک داستان به یادگار می‌ماند”. راهی که او با این مجموعه داستان گشود مسیری شد برای بهترین داستان‌هایی که بعدها نوشته.

خوانندگان حرفه‌ای داستان، نویسندگان و اهل نقد خوب می‌دانند این جمله یعنی چه که ” از آثار مجید دانش‌آراسته به اندازه یک داستان به یادگار می‌ماند”. راهی که او با این مجموعه داستان گشود مسیری شد برای بهترین داستان‌هایی که بعدها نوشته.

وی به طرح این سئوال پرداخت که یک داستان‌نویس غریزی که التفاتی به نظریه‌های ادبی ندارد در دوران جوانی‌اش نه کارگاه داستانی بوده و نه وفور ترجمه، در شهرستانی هم ساکن بوده که داستان هنر چندمش بود، دانایان داستان هم حد اکثر هم تراز او بودند، مترجمان به روزی هم در جوارش نبودند چگونه توانست این هفت داستان «روز جهانی پارک شهر» را طوری بنویسد که پس از نیم قرن هنوز می‌توان خواند و لذت برد و دو تایشان را به تحلیل نشست.

 

این نویسنده گیلانی پاسخ به سئوال مطرح شده و راز مجید دانش آراسته شدن او را در چیزی دانست که اگر دیگران آن را به زبان آوردند او آن را زیست اینکه ” شک اساس ایمان است”.

 

وی تصریح کرد: شک به هرچه حتی خود و آثار خود سبب شد هیچ شخصیتی در داستان‌های «روز جهانی پارک شهر» از حق کامل برخوردار نباشد و همین شک باعث شد دو داستان خیلی خوب این کتاب همراهان و مجاهد پیر، راویانی غیرقابل اعتماد داشته باشد که معلوم نیست قهرمان‌اند یا اغراق می کنند . شک است که سبب «سیاه، سفید» شدن متن نمی‌شود، شک است که سبب قضاوت نویسنده نمی‌شود،  شک به این که تمام حقیقت نزد او نیست سبب شد در مناسبات نام و نان قدرت نیفتد.

 

 

نوشتنی همانند زندگی

در ادامه مراسم، «محمدرضا پورجعفری» مترجم و نویسنده اهل تالش بزرگ در خصوص زندگی و آثار دانش‌آراسته گفت: او زندگی در گیلان و تهران را تجربه کرد و در داستان‌هایش با زبان ساده و صمیمی این تجارب را به کار گرفت.

او نویسنده ای پرکار است به نحوی که اگر فهرست داستان‌هایش را در قالب داستانی درآوریم یک کتاب به مجموعه تالیفاتش اضافه می‌شود. آثار بسیاری از نویسندگان از جمله چخوف، همینگوی، چوبک، هدایت و دیگران را خوانده و مدام در حال نوشتن بوده است.

 

وی با اشاره به اهمیت خواندن به مثابه تجربه های زیستی دیگر افزود: وقتی رمان می‌خوانیم علاوه بر زندگی خود، زیستی دیگر را تجربه می‌کنیم، بنابر این فرصت اتلاف وقت را پیدا نمی‌کنیم.

این نویسنده و مترجم گیلانی خاطرنشان کرد: دانش‌آراسته ساده و صمیمی و  بدون دخالت دادن احساسات در اثر و بی طرفانه نوشته، اما این داستان‌های ساده در عین حال لایه‌های دیگری هم دارد .

 

او نوشتن را به سرنوشت خود بدل کرده چرا که هنوز قلم را زمین نگذاشته و همچنان می نویسد و تجربه سالیان به نثر او سادگی و روانی و به ساختار داستان‌هایش پختگی بخشیده است .

 

مردی که نوشتن را به سرنوشت خود تبدیل کرد

«حسن میرعابدینی» پژوهشگر و منتقد ادبی نیز در ادامه این آیین نکوداشت به نقش ویژگی‌های اقلیمی در متمایز کردن کارهای اثرآفرینان برخاسته از گیلان و نقش سنت ادبی منطقه در زمینه‌سازی برای برآمدن نوخیزان پرداخت.

وی بیان کرد: مناطقی همچون گیلان به سبب وضع جغرافیایی، فرهنگی خاص خودش فضای مناسب‌تری از برخی مناطق دیگر برای خلق آثار ادبی فراهم می‌آورد .

این منتقد خاطرنشان کرد: گرچه در عالم ادبیات شرایط اقلیمی عامل اصلی و یکه به شمار نمی‌رود وبیش از جغرافیا و اقلیم، انسان و مسائل مربوط به او اهمیت دارد، اما شرایط اقلیمی در رنگ‌آمیزی چهره ادبیات هر منطقه نقش دارد.

وی با اشاره به این گفته فاکنر که “نوشتن از مکانی که می‌شناختم کار را برایم اسان کرده بود” و  نقل قولی از همینگوی که” نویسنده باید از آنچه بیشتر از همه می‌شناسد بنویسد؛ افزود: بر همین مبنا جغرافیای گیلان بر ساخت فضا و مناسبات شخصیتهای داستان‌های نویسندگان برخاسته از این استان اثر می‌گذارد.

میرعابدینی اضافه کرد: از سویی متن ادبی از جغرافیای محل زندگی و رشد و نمو نویسنده اثر می‌پذیرد و از سوی دیگر نویسنده با توصیف زادگاه خود، اقلیم آنجا و زندگی جاری در آن را از نو می‌سازد. جهانی داستانی در کنار جهان واقعی که واقعی‌تر از آن است چون جلوه‌های پنهان نگاه داشته شده از واقعیت را در خود متبلور می‌سازد که خودِ واقعیت آن‌ها را نشان نمی دهد و چه بسا اصرار دارد که این جلوه‌ها را پنهان نگاه دارد.

 

این پژوهشگر ادبی ادامه داد: به اندازه نگاه های خلاقی که شهر و منطقه را توصیف می‌کنند فضاهای تخیلی داستانی شکل می‌گیرد زیرا از منظرهای گوناگون به آنها نگریسته شده است.

میرعابدینی با اشاره به شکل‌گیری نهضت ادبیات محلی در دهه ۱۳۴۰ یادآور شد: سالهای ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۹ ” بازار” ، ” ویژه هنر وادبیات”  به همت زنده یاد محمد تقی صالح پور در رشت منتشر شد و پس از رشت بود که شهرهای دیگر صاحب مجلات ادبی خود شدند.

 

وی با اشاره به سنت ادبی منطقه که ادبیات بر زمینه آن بال و پر می گشاید خاطرنشان کرد: ادبیات خلق شده در حوزه‌های فرهنگی که سنت ادبی غنی تری دارند رنگ و بوی خاص خود را دارد.

این منتقد با بیان این که نمی‌توان بدون در نظر گرفتن مسائل سیاسی، اجتماعی، تاریخ معاصر ادبیات معاصر ایران را بررسی کرد متذکر شد: شکل‌گیری و بالا پایین شدن ادبیات معاصر ایران در ارتباط مستقیم با مسائل مربوط به مدرنیته در ایران است .

 

میرعابدینی یادآور شد: در تاریخ تحولات مدنی جدید ایران از دوره قاجار و مشروطه نقش مرزهای شمالی و غربی به عنوان معابر گذر جلوه‌های مدرنیسم فرنگ به جامعه سنتی ایران شناسانده شده و رشت و تبریز دروازه‌های گشوده به نوگرایی از مسیر قفقاز و عثمانی بودند.

 

وی در باب اهمیت این امر بر داستان نویسی گفت: در این شهرها که محل تردد مسافر و انتقال کالا بین ایران و روسیه و اروپا بدل شدند، تنوع نژادی، مذهبی، فرهنگی ناشی از آمیزش صورت‌های گوناگون زندگی را در آنها شاهدیم .

به گفته وی آمیختگی صورت‌های فرهنگی آن کشورها با شیوه‌های گذران مردم محلی باعث آن شده است که ماجراها و شخصیت‌های تازه و جالب توجهی در منظر دید داستان‌نویسان این منطقه قرار بگیرد.

 

میرعابدینی تصریح کرد: به همین سیاق سنت ادبی گیلان قوت می‌‌گیرد. این سنت البته ناگهانی ایجاد نشده بلکه چند نسل از نویسندگان آن را به ما بخشیده اند. این منتقد در باره فعالیت ادبی دانش‌آراسته گفت: او نوشتن را به سرنوشت خود بدل کرده چرا که هنوز قلم را زمین نگذاشته و همچنان می نویسد و تجربه سالیان به نثر او سادگی و روانی و به ساختار داستان‌هایش پختگی بخشیده است .

 

وی یادآور شد: آثار دانش‌آراسته در مهمترین نشریات آن سالها به چاپ می‌رسید. او در بهترین داستان‌هایش مثل چراغ نیکلایی، صندلی لهستانی زندگی کارگران فصلی قهوه‌خانه نشین و کهنه فروشان دربه در را با زبان ساده و خشن خود آن‌ها هنرمندانه تصویر کرده و حادثه را بی طرفانه و بدون موضع گیری مصور ساخته است.

دانش‌آراسته دانشکده اجتماع را گذراند همچون نویسنده ای از مکتب گورکی تجربه‌های زیسته خود و آشنایی با آدم‌های گوناگون را دستمایه نوشته‌هایش ساخت

وی خاطرنشان کرد: در این داستان ها قهوه خانه از این که صرفا محل رخداد باشد در می‌آید و به کاراکتری فعال در پی رنگ داستان بدل می شود زیرا رخداد داستان تا حد زیادی منوط به وجود آن است.

 

میرعابدینی با اشاره به این که در آن سال‌های میدان‌داری ادبیات متعهد چهره‌های داستانی دانش‌آراسته با نقل خاطرات خود از نهضت جنگل می‌کوشیدند جوان ها را برانگیزند گفت: در داستان‌های او قهرمان اصول‌پرداز نقش مهمی ایفا می‌کند. شخصیت‌های اصول پرداز داستان‌هایش در مبارزه برای عدالت، سازش ناپذیرند حتی اگر مانند آقای بشارتی «نسیمی در کویر» شکست هم بخورند، نقش بشارت دهنده ایفا می‌کنند.

 

وی تصریح کرد: دانش‌آراسته دانشکده اجتماع را گذراند همچون نویسنده ای از مکتب گورکی تجربه‌های زیسته خود و آشنایی با آدم‌های گوناگون را دستمایه نوشته‌هایش ساخت. پرکاری وی و تنوع شخصیت‌هایش به غنای تجربه‌های زیسته او و گذر از کارهای مختلف و دیدن آدم‌های جامعه باز می گردد تا تاریک جاهای جامعه را به رخ بکشد.

 

این منتقد با اشاره به این که اغلب ردی از زندگی دانش‌آراسته در شخصیتها و داستان‌هایش به جا است گفت: انگار راوی مشاهده‌گری که شاهد تیزبینی برای دیدن ماجراهای دور و بر خود است در مکانی معمولا قهوه خانه‌ای نشسته و صحنه‌هایی از زندگی فرودستان را گزارش می‌کند.

 

میرعابدینی گفت: وی اصولا به نوع داستان واقع‌گرا و محیط و مردم کوچه و بازار توجه ویژه‌ای دارد و شخصیت‌های آن نیز نمونه‌های تیپیک برآمده از چنین محیطی هستند.

به گفته وی در داستان‌های دانش‌آراسته جز مردم کوچه و بازار که مشکلات و مناسبات خاص خود را دارند به آدم‌هایی هم بر می‌خوریم که از سر فقر و بیکاری با هزار دوز و کلک می‌‌کوشند گلیم خود را از آب بیرون بکشند.

این منتقد تصریح کرد: این نویسنده با ایجازی در کلام ضمن نگرشی مشفقانه به انسان و دردهای عکس‌هایی از شکست آدم‌های از پا در آمده بر می‌دارد. البته مانند اغلب رئالیست‌های دهه ۴۰ و ۵۰ پیام‌رسانی را مهم‌تر از توجه به فرم و داستان می‌داند از این رو گاه صدای اظهار نظر کننده نویسنده عنصر چشمگیری از کار در می‌آید.

وی اظهار کرد: آنچه به بعضی از گزارش‌های او بارقه داستانی می‌بخشد طنز پنهانی است که جرقه می‌زند و جلوه‌هایی ناپیدا از هستی را  در مقابل آفتاب قرار می‌دهد .

 

میرعابدینی افزود: همچنین او هم‌پای تغییرات فرهنگی و اجتماعی زمانه در برخی داستان‌هایش مثلا مو به مو به  شیوه های روایی جدید روی آورده و کوشیده است صدای اظهار نظر کننده نویسنده را خاموش کند و زمان و مکان داستان را گسترش دهد.

 

این منتقد با اشاره به اهمیت طرح سوال توسط نویسندگان در آثارشان برای به اندیشیدن واداشتن خواننده گفت: نویسنده‌ای که بگوید من پاسخ ها را در آستین دارم معمولا نویسنده موفقی نیست.

 

وی اظهار داشت: در برخی داستان‌های دانش‌آراسته شیوه چخوفی قصه‌گویی را در رویکرد به طبیعت نیز شاهدیم همانگونه که چخوف از جلوه‌های طبیعت برای تزئین استفاده نمی‌کرد بلکه آن را به کار توصیف دقیق‌تر زندگی می‌آورد.

وی گفت: در آثار دانش‌آراسته، گویی زیبایی طبیعت گیلان در تقابل با تلخی‌های زندگی چهره های داستان قرار می‌گیرد و در خواننده این آرزو سر می‌کشد که کاش زندگی همچون طبیعت زیبا بود.

میرعابدینی در خاتمه سخنانش گفت: همچنین در نوشتن از ادبیات کارگری ایران نمی‌توان داستان‌های دانش‌آراسته را از نظر دور داشت.

 

دانش‌آراسته به روایت همسرش

در بخشی از این مراسم «شهین باباعلیان» همسر مجید دانش‌آراسته و از بانوان فرهنگ دوست و علاقمند به ادبیات؛ پس از سخنان کوتاهی در باب درآمیختگی زندگی همسرش با قصه، داستان کوتاهی از وی را به زیبایی برای حاضران خواند.

 

عکس: افسانه یزدانی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.