هنرمندی که هیچ وقت ازمرگ نترسید

به بهانه‌ی 6 مرداد، سالروز درگذشت بهمن محصص؛

50

بهمن محصص را می‌توان پیشروترین هنرمند عصر خویش نام‌گذاری کرد. روح زمانه‌ی او بیش از هر چیزی در آثارش به چشم می‌خورد. بسیاری بهمن محصص» را بزرگ‌ترین و مهم‌ترین نقاش و مجسمه‌ساز سده‌ی بیستم ایران می‌دانند.

او در بیش از شش دهه کار هنری، حجم قابل توجه‌ای نقاشی و مجسمه خلق کرد. هنر مدرن ایران با استعداد و قوه‌ی خلاقه‌ی محصص دگرگون شد. او در خلق آثاری هنری به اندازه‌ای آوانگارد بود که تا مدت‌ها کمتر کسی توانست ادامه‌دهنده‌ی‌ راهش باشد. بسیاری او را تحت تاثیر «پیکاسو» دانسته و برخی حتی او را پیکاسوی ایرانی می‌نامند. هنرمندی که با وجود استفاده از تکنیک‌ها و نگاه‌های غربی در آثارش، حضور روح ایرانی در کارهایش انکارناپذیر است.

بهمن محصص در ۹ اسفندماه سال ۱۳۱۰ خورشیدی در خانواده‌ای لاهیجانی در رشت به دنیا آمد. او نخستین فرزند میرزاجعفرقلی‌خان محصصی و بانو ملت‌الزمان بود. این خاندان از ملاکین و زمین‌داران لاهیجان بودند که در تجارت برنج و ابریشم فعالیت داشتند. بهمن محصص در فیلم مستندی که درباره‌ی زندگی اوست، گفته است: «نسب‌اش از طرف پدر به مغول‌ها و از طرف مادر به قاجارها می‌رسد.»

بهمن محصص را می‌توان پیشروترین هنرمند عصر خویش نام‌گذاری کرد. روح زمانه‌ی او بیش از هر چیزی در آثارش به چشم می‌خورد. بسیاری بهمن محصص» را بزرگ‌ترین و مهم‌ترین نقاش و مجسمه‌ساز سده‌ی بیستم ایران می‌دانند.

 از اجداد این خاندان می‌توان به حاج میرزا حسین‌خان اشاره کرد که در عصر صفوی می‌زیست. او در جوانی به هندوستان رفت و بخشی از عمر را در آن‌جا گذرانید و احتمالا در زمان شاه‌عباس دوم یا شاه سلیمان به ایران بازگشت. ازاین‌رو وی را حاج میرزاحسین‌خان هندی (ملقب به «شازده») نیز خوانده‌اند که در دربار صفوی مقام «تقسیم خلعت» یافت و آن‌ها را «محصص»، از ریشه‌ی «حصه» به معنای نصیب، بهره و بخش نامیدند و از این روست که خانواده‌ در سال ۱۳۰۴ خورشیدی به هنگام دریافت شناسنامه نام «محصص» انتخاب کردند. برخی از آنان نیز نام‌هایی چون «مستوفی محصصی» یا «محصصی» را برگزیدند.

 

برادر بزرگ‌تر، یعنی عباس‌قلی‌خان (پدر اردشیر محصص)، نام خانوادگی «محصصی» را اختیار کرد. بهمن محصص آثار اولیه‌ی خود را با نام «بهمن محصصی» امضاء می‌کرد؛ بعدها در اواخر دهه‌ی ۱۳۲۰ خورشیدی از نام «محصص» برای خود بهره برد. پدر بهمن کارمند وزارت پست و تلگراف و نیز رئیس صندوق پست رشت بود. عمویش، عباسقلی‌خان (پدر اردشیر محصص، کارتونیست معروف)، به تحصیل علوم قضایی پرداخته، در تهران قاضی دادگستری شد.

 

ذوق و قریحه‌ی هنری در این خاندان را نباید تنها در بهمن و اردشیر محصص خلاصه کرد. بسیاری از افراد این خاندان دارای خطی خوش و دستی توانا در نقاشی بوده، قریحه‌ی شاعری نیز داشته‌اند. از جمله‌ی این افراد می‌توان به حاج حسین‌خان رصدی، حاج شیخ بهاءالدین محمد محصصی لاهیجی، سرورالدوله لاهیجانی (سرور مهکامه)، علی‌اکبر دیهیم و نیز ایراندخت محصص اشاره کرد.

بهمن در ۱۴ سالگی در کارگاه و نمایشگاه حبیب محمدی، نقاش گیلانی که هنر را در آکادمی هنر مسکو فراگرفته بود، شروع به کار کرد. بهمن محصص تحصیلات خود را در دبیرستان «شاهپور» رشت (شهید بهشتی فعلی) به پایان رساند. در بهار ۱۳۳۰ یعنی در بیست سالگی با حمایت حبیب محمدی، نمایشی از کارهای محصص در رشت و برگزار شد..

بهمن در سال ۱۳۲۷خورشیدی به ‌واسطه‌ی انتقالی اداری پدرش به تهران رفت و  چند ماهی نیز در دانشگاه هنر تهران به تحصیل پرداخت. بهمن در تهران از کارگاه نقاشی جلیل ضیاپور سود جست و از او هنر جدید اروپا را که از تحصیل در فرانسه با خود به ایران آورده بود، فرا گرفت. بهمن در کنار ضیاپور، جوادی‌پور و کاظمی انجمن خروس جنگی‌را  برپا کرد. هدف این انجمن، نوگرایی در هنر و مقابله با سنت‌های دست و پاگیر رایج  بود. بهمن در این انجمن توانست با بزرگانی چون: نیما یوشیج، فروغ فرخ زاد و جلال آل احمد،  معاشرت داشته باشد. حضور در چنین محفلی محصص را با جریان نوگرای ایران آشنا کرد. پس از تعطیلی «خروس جنگی‌» عوامل آن دست به انتشار چند مجله می‌زنند که یکی از آن‌ها «پنجه خروس» بوده که محصص سردبیری آن را عهده دار شد.

 

محصص در توصیف آن روزها گفته است: «به تهران که آمدم و در آکادمی هنرهای زیبای آن شهر اسم نوشتم. ملی شدن معادن نفت ایران توسط دکتر محمد مصدق در جریان بود. خیابان ما را می‌مکید. در این زمان بود که با شاعر انقلابی،  نیما یوشیج آشنا شدم. دوستی ما تا آخرین روز زندگی‌اش ادامه داشت و هنوز هم به عنوان بهترین یار زندگی من ادامه دارد. با کودتای آمریکا و سقوط دولت دکتر مصدق همه چیز تمام شده بود. سال بعد به اروپا آمدم.»

 

بهمن محصص در دوران نخست وزیری دکتر محمد مصدق و در هنگامه‌ی کودتای ۲۸ مرداد، ایران را ترک کرده و به ترکیه می‌رود.  او در سال ۱۳۳۳خورشیدی به ایتالیا مهاجرت کرده و در آکادمی هنر رم آموزش دید. در همین دوران در داخل و خارج از ایتالیا نمایشگاه‌های انفرادی و گروهی برگزار و در نمایشگاه‌هایی همچون بینال ونیز، سائوپائولو و پاریس شرکت می‌کند.

در دهه‌‌ی۴۰ خورشیدی، محصص به ایران باز می‌گردد و در سال ۱۳۴۳خورشیدی در تالار ایران، نمایشگاهی از مجموعه آثار «فی‌فی» به نمایش می‌گذارد که یکی از معروف‌ترین نمایشگاه‌های نقاشی در ایران محسوب می‌شود.

در دهه‌‌ی۴۰ خورشیدی، محصص به ایران باز می‌گردد و فعالیت‌اش را از سر می‌گیرد. او در سال ۱۳۴۳خورشیدی در تالار ایران، نمایشگاهی از مجموعه آثار «فی‌فی» به نمایش می‌گذارد که یکی از معروف‌ترین نمایشگاه‌های نقاشی در ایران  محسوب می‌شود.  مجموعه‌ی  فی‌فی آن‌قدر گزنده است که بسیاری آن را بر نمی‌تابند. محصص در این آثار فضایی غریب و متفاوت با شرایط آن روزگار خلق می‌کند، دست ‌های بی‌پنجه و صورت‌هایی تهی از نگاه که کاریکاتوری از خلع و تنهایی انسان معاصر را به تصویر کشیده‌اند.

 

در اوایل اسفند ۱۳۴۵خورشدی  نمایشگاهی از آثارش با عنوان «کتاب آفرینش» در گالری سیحون برگزار می‌کند. او در این  مجموعه‌ که با تکنیک رنگ‌وروغن و گواش به موضوعات آدم و حوا، اسطوره و پرندگان پرداخته بود، آثاری چون:  سقوط ایکار، لات یبوست اناری، مردی کنار قایق، پرنده (بوتیمار) کنار دریا و نیز موتور سوار را به نمایش می‌گذارد. یکی از اثار این نمایشگاه بعدها برروی جلد کتابی از احمدرضا احمدی (لکه‌ای از عمر بر دیوار بود) منتشر می‌شود.

 

گالری سیحون در روز ۱۳ خرداد ۱۳۴۸ خورشیدی، در نمایشگاهی گروهی، آثاری از بهمن محصص، سهراب سپهری، پرویز تناولی، لیلی متین‌دفتری، فرامرز پیلارام، مسعود عربشاهی، محمد احصائی، صادق تبریزی، آلن بایاش و غلامحسین نامی را به نمایش گذاشت. در مهرماه همان سال نیز، بار دیگر گالری سیحون نمایشگاهی از ۱۴ نقاش معاصر ایرانی از جمله محصص گذاشت.

مجموعه‌ی فی‌فی آن‌قدر گزنده است که بسیاری آن را بر نمی‌تابند. محصص در این آثار فضایی غریب و متفاوت با شرایط آن روزگار خلق می‌کند، دست ‌های بی‌پنجه و صورت‌هایی تهی از نگاه که کاریکاتوری از خلع و تنهایی انسان معاصر را به تصویر کشیده‌است

محصص از اواخر دهه‌ی چهل خورشیدی، به علت حضور کمرنگ در فضای نمایشگاهی ایران، در سکوتی که به ظاهر نشان از کم‌کاری او داشت به فعالیت پرداخت. مجله‌ی فردوسی در متنی با عنوان «انزوا» می‌نویسد:

«مدت‌هاست از بهمن محصص بی‌خبریم. محصص برخلاف پسرعمویش «اردشیر» که خیلی پرکار و فعال است، کمتر در مجامع و محافل هنری ظاهر می‌شود و ظاهرا گوشه‌نشینی را ترجیح می‌دهد.»

محصص در سال ۱۳۴۸خورشیدی برای همیشه ایران را ترک کرده و به ایتالیا رفت. او تا زمان مرگ‌اش در آن‌جا ماند و طی این مدت فقط دو بار به ایران سفر کرد. او در زمان حیات‌اش دوستان اندکی داشت و گاهی نیز با سهراب سپهری  با نامه‌نگاری‌هایی در ارتباط بود.

پس از «فی‌فی» بهمن محصص مجموعه‌ای دیگر را شروع می‌کند. آثاری با پیکره‌های عضلانی و سترگ با سر‌های کوچک، انسان‌هایی بی دست و پا که در تقلا برای زندگانی هستند، هیولاهایی با چشمان فروخفته، و آثاری زمخت که با رنگ‌ها و نیم‌رنگ‌ها، شکل منتظم هندسی به خود می‌گیرد.

 

در کارنامه‌ی هنری محصص، افزون بر نقاشی و مجسمه‌سازی، می‌توان طراحی کتاب‌ را نیز دید، که برای نمونه می‌‌توان به طراحی‌های کتاب «اورازان» جلال آل احمد اشاره کرد. محصص در کنار این فعالیت‌های هنری، در زمینه‌ی ترجمه آثار نویسندگانی چون لوئیجی پیراندلو، اوژن یونسکو و ژان ژنه و همینطور کارگردانی تئاتر فعالیت داشته است. او همچنین از پیشگامان طراحی صحنه‌ی‌ تئاتر در ایران بود و در نمایش «صندلی‌ها»  اثر اوژن یونسکو از تعدادی صندلی دکوراتیو و اکسپرسیو استفاده کرد که وقتی کنار هم قرار داده می‌شدند، جنگلی آبستره را به ذهن متبادر می‌کردند.

 

از مجسمه‌های بهمن محصص نیز می‌توان به مجسمه‌های بندباز، نی‌لبک‌زن، کشتی‌گیران و مانند آن اشاره کرد. اولین حضور بهمن محصص در حراج‌ها  در سال ۱۳۸۶خورشیدی(اکتبر۲۰۰۷) در حراج کریستیز بازمی‌گردد. آثار او تا مهرماه ۱۴۰۰( اکتبر ۲۰۲۱)، هشتاد و دو مرتبه در حراج‌های داخلی و خارجی حضور مستمر داشته و ۸۶ درصد از آثارش در حراج‌های بین‌المللی به فروش رسیده است. گران‌ترین اثر او تا سال ۲۰۲۱ در حراج ساتیز با مبلغ یک میلیون و ۴۰۵ هزار دلار در فروردین سال ۱۴۰۰(۲۵ مارچ ۲۰۲۱) چکش خورده است.

بهمن محصص در بخشی از مستندش درباره‌ی خود گفته بود: «مرگ هیچ وقت من را نمی‌ترساند و فکر می‌کنم شاید به موقع تمام کردن مهم‌ترین کار زندگی باشد. یک آرتیست باید بداند همان اندازه که وارد شدن به صحنه مهم است، لحظه‌ی خارج شدن هم مهم است».

سر انجام بهمن محصص به دلیل عوارض ناشی از بیماری ریوی در ۶ مرداد ماه ۱۳۸۹ در سن ۷۹ سالگی در انزوای خودخواسته در رم رخت از جهان بربست.

نظرات بسته شده است.