داستان کوتاه است اما همه، به وسعت یک کشور آن را شنیدهاند و از وقوع آن در نزدیکی خود احساس خطر میکنند. یک جنایت نامرئی شهر به شهر میچرخد و هر صبح ساکنان یکی از شهرهای ایران را وحشتزده میکند.
بعد از سه ماه از روزی که خبرهای کمرنگی از مدارس شهر قم (۹ آذر ۱۴۰۱) منتشر شد، حالا شبح جنایت هر روز به هر کدام از ما نزدیک میشود و یک روز به بروجرد سر میزند و ناگهان به رشت، محلهی علیآباد و دبستان حمزه رفعتی کوچ میکند.
چگونه ممکن است جنایتی در این ابعاد در جریان باشد و هنوز عامل آن برای کسی معلوم نباشد؛ عامل، مثل قاتلی حرفهای به مدارس سر میزند، فضا را به هم میریزد، کودکان را مسموم میکند اما برخلاف همیشه به صحنهی جرم برنمیگردد چون صحنههای زیادی برای او مهیاست و او میتواند به وسعت کشور پهناوری همچون ایران، هر روز دهها مدرسه را به محل ارتکاب جنایتش بدل کند.
واقعا چه خبر است؟
حتی اگر شما یک شهروند عادی باشید، از خبرهای مسمومیتهای سریالی در مدارس ایران در امان نیستید. خبر و اهمیت دربرگیری آن آنقدر بزرگ است که حتی اگر فیلترشکنهایتان کار نکند، به رسانهها دسترسی نداشته باشید و تلویزیون هم نبینید، این خبر دهان به دهان به شما خواهد رسید.
ابتداییترین سناریو این است؛ احتمالا یک گاز سمی که در اغلب مواقع کشنده نیست، توسط فرد یا افرادی (که گمان میرود از یک گروه یا فرقهی متعصب باشند) به درون مدارس منتقل یا پرتاب میشود. ممکن است این گاز در یک محفظه حبس باشد یا بر روی سطوح پاشیده شده باشد؛ هرچه که هست هنوز نمیشناسیمش اما تاکنون هزاران دانشآموز (تعداد تقریبی پنج هزار دانشآموز مسمومشده برآورد شده است) در اثر استنشاق آن مسموم شده و دست کم دو نفر نیز فوت شدهاند.
الگویی مشکوک اما هوشمندانه
اینکه یک گروه متعصب مذهبی که تمایل به اعمال افراطی دارد یا یک جریان سیاسی – امنیتی داخلی یا خارجی پشت این حملات است را نمیدانیم؛ هیچکس هم هنوز نتوانسته حدسی نزدیک به واقعیت بزند اما میتوان رفتار این حملات را در قالب یک الگو تحلیل کرد؛ از روز شروع حملات در آذرماه ۱۴۰۱، مدارس دخترانه هدف حملات بودند. این موضوع گمانهی مرتبط بودن این اقدام با اعتراضات سراسری پس از شهریور ۱۴۰۱ را تقویت میکرد. با این حال به نظر میرسد پس از نشر گستردهی واکنشها به این اقدامات، هستهی تصمیمگیر آن، موج حملات را کمی به سمت مدارس پسرانه نیز سوق داده است تا نشت گاز، کمی جهت نشر خبر را تغییر دهد. (تعداد حملات به مدارس پسرانه را شاید بتوان کمتر از ده حمله برآورد کرد.)
ناظم یک مدرسه در خارج از استان گیلان که به تازگی در اثر استشاق گاز مسموم شده به مرور میگوید: «زنگ تفریح بود و من در حیاط قدم میزدم و بچهها هم مشغول بودند. دربهای مدرسه هم بسته بود و به یاد ندارم که کسی از خارج وارد شده باشد. اما ناگهان احساس کردم بوی تندی حس میکنم و سرم گیج رفت. بعد از حال رفتم و دیگر چیزی یادم نیست.»
این الگو ممکن است حامل یک پیام باشد؛ هستهی تصمیمگیر این حملات فقط مخالف تحصیل دختران نیست، واکنشها را رصد میکند و گویی قصد دارد پیام دیگری را هم مخابره کند. به علاوه واکنشها به حملات شیمیایی، این موضوع را هم در بر میگرفت که چرا در مدارس، تنها دانشآموزان مسموم میشوند و هیچکدام از کادر مدارس اعم از معلمان و معاونان و مدیران علائمی مشابه دانشآموزان ندارند؟!
ناظم یک مدرسه در خارج از استان گیلان که به تازگی در اثر استشاق گاز مسموم شده به مرور میگوید: «زنگ تفریح بود و من در حیاط قدم میزدم و بچهها هم مشغول بودند. دربهای مدرسه هم بسته بود و به یاد ندارم که کسی از خارج وارد شده باشد. اما ناگهان احساس کردم بوی تندی حس میکنم و سرم گیج رفت. بعد از حال رفتم و دیگر چیزی یادم نیست.»
او که اکنون در بیمارستان بستری است میگوید همان روز اتفاق، بسیاری از دانشآموزانش هم به بیمارستان منتقل شده و برخی با علائم حاد تنفسی بستری شدهاند.
از سوی دیگر تا هفتهی پیش انتشار جدول پراکندگی مسمومیتها در استانهای مختلف نشان میداد که در دو استان کردستان و سیستان و بلوچستان موردی از مسمومیت با گاز در مدارس ثبت نشده است.
هرچند در لحظهی انتشار این گزارش چند مدرسه در استان کردستان گرفتار این مسمومیتها شدهاند اما همچنان استان سیستان و بلوچستان از این حملات مصون مانده است. این موضوع میتواند حامل سوالی جالب باشد؛ چرا پس از فروکش نسبی اعتراضات در کشور و در شرایطی که این دو استان کماکان تجربهی اعتراضات را کم و بیش نگه داشتهاند، این حملات به آنجا سرایت نکرده است؟ البته به نظر میرسد پس از کردستان در روزهای بعد باید شاهد این موضوع در جنوب شرق کشور هم باشیم. الگویی که هستهی تصمیمگیر دنبال میکند و اتفاقا واکنشهای عمومی به موضوع، راهنمای او برای ادامهی حملات است.
مشاهدات افراد نزدیک به واقعه
اگر بخواهیم وقایع را از دید ناظران بررسی کنیم، الگوی یکسانی وجود ندارد. یکی از دانشآموزان استان همدان روایت خود را از روز حادثه اینگونه بیان کرده است: «اول یک صدای خیلی بلندی اومد که شدیدتر از صدای ترقه بود. بعد یکی از بچهها گفت طبقه بالا گاز زدن، ما گوش ندادیم اما بعد از چند دقیقه دود غلیظ آبی رنگی پیچید توی راهروی طبقهای که کلاس ما توش قرار داره، ما هم سریع دویدیم توی حیاط.»
دکتر محمد هاشمیان فوق تخصص ریه چند روز پیش در مصاحبه ای با روزنامه شرق گفته بود دسترسی به گازهایی که برای مسمومیت استفاده میشود به سادگی برای افراد عادی ممکن نیست و این افراد از ترکیب چند گاز مختلف استفاده میکنند.
در گیلان نشانهها چه بود؟
یکی از ساکنین محلهی علیآباد رشت که محل زندگیاش به دو مدرسهی سرافراز و حمزه رفعتی نزدیک است به مرور میگوید: «من در خبرها خوانده بودم که مدارس زیادی در ایران درگیر شدهاند. من خبرها را هر روز دنبال میکنم. صبح روز شنبه (۱۳ اسفند ۱۴۰۱) در خبرها خواندم که به مدرسه سرافراز رشت حمله شده است. خانهی من در همان نزدیکی است، رفتم اما خبری نبود. چند دقیقه بعد دوباره گفتند مدرسهی حمزه رفعتی دچار حادثه شده و از آنجا که فاصله زیاد نبود به سرعت خودم را به آنجا رساندم. وقتی رسیدم بویی شبیه بوی فاضلاب را حس کردم اما مطمئن نیستم که ناشی از همان گاز منتشر شده باشد.»
این روایت از جهاتی قابل تامل و از جهات دیگر غیر قابل باور است؛ داستان پیچ خوردن پای معلم بهداشت و آمدن همسرش با آمبولانس را یکی از معلمان استان نیز به مرور میگوید اما مشخص نیست چرا باید فردی که در اورژانس یا هلال احمر کار میکند، با خودروی دولتی دنبال همسرش برود؛ آن هم برای عارضهای مثل پیچ خوردگی پا که معمولا در حیطهی خدماترسانی اورژانس یا مرکز فوریتهای پزشکی نیست.
مادر یکی از دانشآموزان این مدرسه هم به مرور میگوید: «گویا صبح همان روز معلم بهداشت مدرسه حمزه رفعتی از روی پله سُر میخورد و پایش آسیب میبیند. همسر این خانم در اورژانس یا هلال احمر کار میکند و پس از با خبر شدن با یک آمبولانس دنبال همسرش میآید. مردم محل هم وقتی آمبولانسها را میبینند فکر میکنند گاز در مدرسه پخش شده است.»
این روایت از جهاتی قابل تامل و از جهات دیگر غیر قابل باور است؛ داستان پیچ خوردن پای معلم بهداشت و آمدن همسرش با آمبولانس را یکی از معلمان استان نیز به مرور میگوید اما مشخص نیست چرا باید فردی که در اورژانس یا هلال احمر کار میکند، با خودروی دولتی دنبال همسرش برود؛ آن هم برای عارضهای مثل پیچ خوردگی پا که معمولا در حیطهی خدماترسانی اورژانس یا مرکز فوریتهای پزشکی نیست.
اما یکی دیگر از اولیا روایت دیگری دارد؛ او میگوید دخترش که در مدرسه حمزه رفعتی تحصیل میکند بدحال شده است. به گفتهی او مدیر مدرسه در برابر اولیا مقاومت میکرده و میگفته بچهها فقط ترسیدهاند و اتفاقی نیفتاده. او میگوید: بچههای ما تهوع داشتن و بالا میآوردند اما مدیر میگفت ترسیدهاند. چیزی نمانده بود دعوایمان شود.»
یکی دیگر از والدین هم میگوید به مدیر مدرسهی حمزه رفعتی اطمینان کامل دارد و میداند که دروغ نمیگوید. او دخترش را در لحظات اول حادثه به جهت نزدیکی منزلشان از مدرسه خارج کرده اما میگوید به نظرش انتشار گازی در کار نبوده است.
یکی از پرستاران بیمارستان رازی میگوید: «تعداد مصدومها در مدرسهی حمزه رفعتی بالا بوده که دوستان ما در مرکز فوریتهای پزشکی با اقدامات سرپایی شرایط بسیاری از دانشآموزان را بهبود دادهاند اما ۱۶ نفر که علائم حادتری داشتند به بیمارستان رازی انتقال داده شدند.»
یکی از مغازهداران محلهی علیآباد نیز به مرور میگوید: «من صدای بازی بچهها را ساعت ۱۰ صبح در حیاط مدرسه میشنیدم. خودم که ساعت ۹ به مغازه آمدم حس کردم چشمهایم میسوزد اما صورتم را شستم و اعتنایی نکردم. تا اینکه همسرم زنگ زد و گفت دخترم حالت تهوع دارد.» او نیز تایید میکند که بوی فاضلاب را حس کرده و میگوید: «من ندیدم کسی این اطراف قدم بزند یا چیزی داخل مدرسه پرت کند اما هم خودم و هم همسرم بوی فاضلاب را حس کردیم اما فکر نمیکردیم از مدرسه باشد.»
او میگوید: «من به ماموران گفتم درحالی که خود مدرسه دوربین دارد و دوربین چند خانه در این اطراف هم کل دیوار مدرسه را پوشش میدهد، چرا آمدهاید از ما سوال میپرسید؟»
تعداد بستریها
بر اساس اطلاعات مرور از منابع بیمارستانی روز شنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ اورژانس رشت ۱۹ دانشآموز را به مراکز درمانی منتقل کرده است؛ ۱۶ نفر به بیمارستان رازی و ۳ نفر به بیمارستان ۱۷ شهریور که همگی مرخص شدهاند.
یکی از پرستاران بیمارستان رازی میگوید: «تعداد مصدومها در مدرسهی حمزه رفعتی بالا بوده که دوستان ما در مرکز فوریتهای پزشکی با اقدامات سرپایی شرایط بسیاری از دانشآموزان را بهبود دادهاند اما ۱۶ نفر که علائم حادتری داشتند به بیمارستان رازی انتقال داده شدند.»
از او درباره وضعیت فعلی آنها و آزمایشها میپرسم و او میگوید: «همهی ۱۶ دانشآموز پس از انجام آزمایش و اقدامات درمانی ترخیص شدند اما جواب آزمایشها کاملا محرمانه بود و حتی پرستارها هم از نتایج مطلع نشدند.»
در املش ۴ و در لاهیجان ۱۷ نفر بستری شدند
به گفتهی منابع بیمارستانی در بیمارستان نیکوکار املش، بیمارستان پیروز لاهیجان و بیمارستان شفای لاهیجان، ۲۱ دانشآموز در دو شهرستان املش و لاهیجان مسموم شده و به این سه مرکز درمانی منتقل شدهاند.
آنطور که کادر پزشکی میگویند این ۲۱ دانشآموز نیز پس از انجام آزمایش و اقدامات درمانی مرخص شدهاند اما از نتایج آزمایشهای آنها نیز اطلاعاتی در دست نیست. اما آنچه که پیداست علائم دانشآموزان با استرس و نفس تنگی شدید آغاز شده و به تهوع و سردرد شدید رسیده است.
هرچند گزارش خبرگزاری صداوسیما از املش مبنی بر تبخیر شدن یک سم کشاورزی در اطراف مدرسه عامل مسمومیت عنوان شد، اما به گفتهی پزشکان این سمها که عمدتا در کشاورزی استفاده میشوند در چنین شرایطی مسمومیت ایجاد نمیکنند و تقریبا محال است که تبخیر یک سم تاریخ مصرف گذشته بتواند نقطهزنی کند و مدارس املش را همزمان با سراسر کشور آلوده کند. با این حال همه میدانند عامل مسمومیتها چه چیزهایی نیست، اما در املش و لاهیجان هم هنوز کسی نمیداند چه چیزی مسمومیتزا بوده است.
این پزشک میگوید: «از آزمایش سمشناسی برای موارد جنایی و تشخیص ماده مخدر در بدن افراد نیز استفاده میشود. اما در مراکز درمانی استان گیلان تا جایی که من اطلاع دارم آزمایشگاه پیشرفته توکسیکولوژی وجود ندارد و اگر هم موجود باشد در اختیار واحدهایی از پلیس است که بر روی پروندههای جنایی مربوط به مواد مخدر کار میکنند.»
این درحالی بود که دیروز ۱۵ اسفند ۱۴۰۱ موج مسمومیتها از دو شهرستان شرقی گیلان به بخشهای غربی استان سرایت کرد و به گفتهی یکی از مسئولان درمانی شهرستان ماسال ۲۰ دانشآموز در بیمارستان رسالت این شهر بستری شدهاند. در رضوانشهر و شاندرمن نیز اوضاع مراکز درمانی متشنج گزارش شد اما تا لحظهی تنظیم این گزارش خبری مبنی بر بستری دانشآموزان در این مناطق منتشر نشده است.
شواهد پزشکی چه میگویند؟
یکی از پرستاران شاغل در رشت در گفتوگو با مرور میگوید: «مسمومیت با سمهای مختلف در استانی مانند گیلان که کشاورزی در آن رونق دارد، شایع است. هرساله در فصل سمپاشی شالیزارها و باغها کشاورزان زیادی به مراکز درمانی مراجعه میکنند که علائم مسمومیت دارند. در این موارد چون خود کشاورزان با نام سمها آشنا هستند، نوع سم استفاده شده را به پزشک میگویند و بر همان اساس درمان دریافت کرده و مداوا میشوند. اما در موارد حاد که بیمار از نوع سم بیاطلاع و دارای علائم شدید تنفسی باشد، تشخیص آن تنها با آزمایش توکسیکولوژی یا سمشناسی (Toxicology) ممکن است.»
این پزشک میگوید: «از آزمایش سمشناسی برای موارد جنایی و تشخیص ماده مخدر در بدن افراد نیز استفاده میشود. اما در مراکز درمانی استان گیلان تا جایی که من اطلاع دارم آزمایشگاه پیشرفته توکسیکولوژی وجود ندارد و اگر هم موجود باشد در اختیار واحدهایی از پلیس است که بر روی پروندههای جنایی مربوط به مواد مخدر کار میکنند.»
از او میخواهم درباره علائم دانشآموزان توضیح دهد و او میگوید: «اکثر بچههایی که در اورژانس بستری شدند علائم یکسانی داشتند. تنگی نفس تقریبا در همه شایع بود به همراه سردرد و تهوع. برخی هم احساس گز گز یا حالتی مثل مور مور شدن در اندامهای تحتانی را گزارش دادند. اما به طور کلی بر اساس دستوری که از دانشگاه علوم پزشکی و احتمالا وزارت بهداشت آمده، هیچکدام از کیسهای مسمومیت مدارس نباید بستری شوند مگر آنکه اوضاع بیمار خیلی حاد باشد. تا جایی که من اطلاع دارم بیماران پس از سنجش سطح اکسیژن خون مرخص میشوند. یعنی مهم نیست که بیمار عوارض جانبی مثل سردرد یا تهوع داشته باشد، همین که سطح اکسیژن خون در سطح نرمال باشد، ترخیص انجام خواهد شد. درحالی که در این موارد بهتر است آزمایش ABG یا آزمایش سنجش گازهای شریانی نیز انجام شود تا اگر مادهای سمی در خون یافت شد، بیمار برای مداوا به بخشهای دیگر ارجاع شود.»
در مواردی گفته شده دانشآموزان بوی تخم مرغ گندیده یا بوی نارنگی یا بوی سیر را احساس کردهاند. گاز سولفید هیدروژن بویی شبیه بوی تخم مرغ گندیده دارد، بوی نارنگی یا پرتقال گندیده هم میتواند شبیه بوی گاز ایزوپروپانول باشد و بوی سیر هم میتواند همان بوی گاز ارگانوفسفر باشد. در مواردی هم دیده شده که بوی به مشام رسیده، بویی غیر از اینها بوده است.»
از او میپرسم اگر بپذیریم که عامل مسمومیتها نوعی گاز یا سم است، این مواد چگونه به داخل مدرسه منتقل میشوند؟ آیا میتوان در یک محفظه آنها را پرتاب کرد؟
این پزشک پاسخ میدهد: «حدس من این است که مواد سمی به صورت یک بمب دستساز به داخل فضای مدارس منتقل میشوند اما از اینکه چگونه ممکن است این سازههای سمی عمل کنند بی اطلاعم. اما ممکن است بتوان با شواهدی که وجود دارد، نوع گازها را حدس زد؛ مثلا در مواردی گفته شده دانشآموزان بوی تخم مرغ گندیده یا بوی نارنگی یا بوی سیر را احساس کردهاند. گاز سولفید هیدروژن بویی شبیه بوی تخم مرغ گندیده دارد، بوی نارنگی یا پرتقال گندیده هم میتواند شبیه بوی گاز ایزوپروپانول باشد و بوی سیر هم میتواند همان بوی گاز ارگانوفسفر باشد. در مواردی هم دیده شده که بوی به مشام رسیده، بویی غیر از اینها بوده است.»
یکی دیگر از پزشکانی که با او صحبت میکنم نظری عجیب و مخالف نظر پزشک قبلی دارد و میگوید: «اظهارنظر در این باره بیم دارم چون ممکن است واکنشهای منفی به همراه داشته باشد اما حداقل در گیلان و مواردی که مشاهده کردهایم، اگرچه ممکن است عامل خارجی در بخشی از مسمومیتها دخیل باشد، اما بخش قابل توجهی مربوط به استرس و ترس از واقعه است.»
چه میشود؟
در میان اوضاع نامعلوم، غبارآلود و پر از ابهام این روزهای جامعهی ایران، به نظر میرسد برای پیش بینی آینده راهی غیر از حدس و گمان نداریم. بعد از سه روز نوشتن این گزارش را به پایان میرسانم و امیدوارم شواهد و قرائنی که در این گزارش آمده در آینده بتواند به کشف حقیقت مسمومیتهای سریالی در گیلان و ایران کمک کند.