قرنطینه در ایران اسم رمزی بود که از ابتدای شیوع ویروس کرونا تاکنون محل مناقشه بوده است. ایران به عنوان کشوری که پس از چین به سرعت یکی از اصلیترین کانونهای این بیماری شد تا امروز قرنطینه را با دست پیش کشیده و با پا پس زده است؛ اما هنوز خبری از قرنطینه نیست و آمار مبتلایان هنوز افزایشی است.
این درحالی است که از ابتدای امر رسانهها، افکار عمومی و متخصصان حوزههای مختلف به حاکمیت درباره لزوم قرنطینه هشدار داده بودند. رصد وضعیت سایر شهرها در دیگر کشورهای درگیر نیز بر اهمیت این امر مهر تایید میزد اما در نهایت قرنطینه اجرایی نشد.
چهل روز از ثبت اولین مبتلایان به ویروس کرونا در ایران میگذرد و حال چند روزی است که در سراسر کشور اقداماتی درحال انجام است که یا «قرنطینه» است یا به هر روی رنگ و بویی از قرنطینه دارد. محدودیتهای شدید در محورهای مواصلاتی استانها، کنترل حمل و نقلهای جادهای و بستن مکانهای عمومی مثل پارکها، بوستانها و مراکز سیاحتی نمونههایی از اقداماتی است که بیشباهت به اقدامات اولیه قرنطینه نیستند. اظهارات یک مقام مسئول در وزارت علوم که خبر از تمدید تعطیلی دانشگاهها داده است و گفتههای وزیر آموزش و پرورش که بر لزوم توسعه آموزشهای مجازی تاکید کرده است نیز رنگ و بویی از این اقدامات شبهقرنطینهای دارد.
با این وجود هنوز هیچکدام از مقامات رسمی کشور از لفظ قرنطینه استفاده نکردهاند و همانطور که به جای «مرگ در اثر کرونا» ترکیب «مرگ در اثر بیماری حاد تنفسی» تعریف شده است، این اقدامات قرنطینهای نیز نامهای دیگری همچون «محدودیت تردد» و «ایزولاسیون» پیدا کردهاند. حال آنکه باید پذیرفت این غفلت نتیجهای جز گردش آزاد ویروس در جامعه ندارد و دور زدن ایزولاسیون برای بخشی از مردم به سادگی پریدن از روی حصارهای پارکها است و الصاق پلاکهای بومی به خودروهای غیربومی نیز راهکار سهلالوصولی برای گذر از محدودیتهای تردد است.
دولت دوازدهم درحالی آخرین سال فعالیتش را در یکی از سختترین بحرانهایش سپری میکند که گویی عمر پر فراز و نشیب هفت سالهاش آن را به یک «مسخ» دچار کرده است. مسخ ناشی از بحرانهای پی در پی، از آوار تا آتش و از سیل تا کرونا دولت را به مرحلهای رسانده است که انگار زمان کافی برای انسجام بخشیدن به قوه فکری خود را ندارد و اکنون زیر هجوم بیامان کرونا گرفتار «دیرکرد در تصمیمگیری» است.
همانطور که یکی از مقامهای چینی گفته بود تنها راه کنترل کرونا تعطیلی چهار هفتهای کل جهان است و بر این اساس چهل روز مدارا با ویروسی سرکش نتیجهای جز تهدید دولت با منابع مالی اندکش و جان همه مردم کشور ندارد. قرنطینه شاید پرزحمتترین استراتژی برای کنترل کرونا بود اما قطعا نمیتوانست پرهزینهترین باشد و شاید اگر دولت امکان چنین مقایسهای را به خود میداد و برآوردی کلی از میزان هزینهکرد در بخش بهداشت و درمان تهیه میکرد، هرگز با تکرار جملهی «قرنطینه نداریم، نه امروز، نه فردا و نه در ایام عید» به استقبال این هزینه گزاف نمیرفت.
مسخ دولت، فراغ بال بیشتری به حدود ۳۰ درصد از جمعیت کشور داده است تا بیتوجه به خطرهای موجود، ریق مرگ را تدریجا سر بکشند و از این فراغت کیفور باشند.
اگر دولت نتواند برای گسست خود فکری کند و اگر عدم توجه به مدیریت گروههای مردمنهاد، شنیدن صدای رسانهها و اطلاعرسانی و ترسدهی به آن ۳۰ درصد مذکور انجام نشود بعید است بتواند از بزرگترین بحرانش جان سالم به در ببرد.
در نهایت اگر دولت به قرنطینه شهرها از سوی کشورهای توسعهیافته گوشهچشمی نداشته باشد، در قرنطینه اهمال کند و یا دیر به این نتیجه برسد که کنترل در شهرها کاربردیتر از درمان در بیمارستانها است نتیجهای بهتر از مصوبه گرانی بنزین و ماجرای صبح جمعه نخواهد گرفت. این روزهای دولت، خواب غفلتش و هشدارهای پی در پی فعالین اجتماعی مدام من را به یاد شعری از حافظ میاندازد: «که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای _ ز گنجخانه شده خیمه بر خراب زده / وصال دولت بیدار ترسمت ندهند _ که خفتهای تو در آغوش بخت خوابزده»