آینده‌ی سالمندی در گیلان؛

وقتی دل‌ها گرم، دست‌ها خسته‌اند

0 ۶

در بسیاری از خانه‌های ایرانی، داستان مراقبت از سالمندان شبیه هم است. سال‌ها پرستاری از پدر یا مادری که آلزایمر یا بیماری‌های دیگر توان حرکت را از او گرفته است. خانواده نگارنده نزدیک شش سال درگیر این مراقبت بودند و بار بیشتر بر دوش خواهر کوچکترم افتاد؛ پوشک و دارو، زخم بستر و شب‌های بی‌خوابی. سختی کم نبود. شب‌ها بیدار بودیم، بدن‌هایمان درد می‌کرد، اما دلمان گرم بود که مادر کنارمان است و گاهی با یک لبخند ساده، تمام خستگی‌ها را می‌زدود.

 

این تجربه تنها یک خانواده نیست؛ نمایی از آینده‌ای است که بسیاری از خانواده‌های گیلانی و ایرانی با آن روبه‌رو خواهند شد. جمعیت سالمندان کشور تا سال ۱۴۲۰ بیش از ۲۰ درصد خواهد شد و گیلان همین حالا یکی از پیرترین استان‌هاست. فشار بر خانواده‌ها، سیستم درمان و سالمندان روزبه‌روز بیشتر می‌شود.

 

پرسش جدی این است: آیا مراقبت از سالمند باید تنها وظیفه فرزندان باشد یا لازم است ساختارهای اجتماعی جدیدی شکل گیرد؟

 

تجربه اروپا الهام‌بخش است. در آلمان و سوئد، خانواده‌ها هرگز بابت سپردن والدین به مراکز روزانه احساس گناه نمی‌کنند.

 

این مراکز شبیه «مهدکودک برای سالمندان» هستند: روزها پرستاری، بازی، فیزیوتراپی و معاشرت؛ شب اما سالمند در خانه خودش است. فشار خانواده کمتر می‌شود و عزت‌ نفس سالمند حفظ می‌شود.

 

در ایران اما هنوز واژه «خانه سالمندان» سایه‌ای سنگین دارد. خانواده‌ها از قضاوت دیگران می‌ترسند، کیفیت خدمات گاهی پایین است و هزینه‌ها سنگین. یک بسته پوشک و چند قلم دارو گاهی برابر حقوق یک کارمند است، چه برسد به پرستار یا تجهیزات درمانی.

 

راه‌ حل ساده نیست، اما چند گام می‌تواند زندگی سالمندان و خانواده‌ها را انسانی‌تر کند: مراکز روزانه در محلات، آموزش عملی و رایگان برای مراقبت خانگی، وسایل نقلیه مناسب سالمندان، برنامه‌های اجتماعی و فرهنگی، و نظارت شفاف که خانواده‌ها مطمئن باشند مراقبت امن انجام می‌شود.

 

هیچ نهادی جای محبت فرزندان را نمی‌گیرد. دیدارهای خانوادگی، در آغوش گرفتن مادر و پدر و حس تعلق به خانه، چیزی نیست که حتی مجهزترین مرکز اروپایی بسازد. اما به مراکزی نیاز داریم که سالمندان را نه در انزوا، بلکه در امنیت و نشاط نگه دارند.

 

نسل امروز پنجاه‌ساله، نسلی که کمتر از دو فرزند دارد و خود با دغدغه اشتغال و بازنشستگی دست‌وپنجه نرم می‌کند، فردا باید برای والدین ناتوان تصمیم بگیرد. اگر امروز فکری نکنیم، فردا با سیل مشکلاتی روبه‌رو خواهیم شد که نه عشق فرزندان پاسخگوی آن خواهد بود، نه جیب خانواده‌ها.

 

این یک هشدار جمعیتی نیست، بلکه یک تصویر انسانی است: مادر یا پدری که آرام در خانه‌ای امن، با احترام و مراقبت زندگی کند؛ نه باری بر دوش فرزندان، نه فراموش‌شده در گوشه‌ای تاریک. انتخاب با ماست.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.