رویدادهای چون سیلِ فراگیرِ تابستان ۱۴۰۱ ایران زمین بهویژه آنچه که در مناطق کوهستانی مانند رشتهکوه البرز و دامنههای آن رخ داد (بهطورِمثال امامزاده داوود تهران) برآیند دههها بیمهری به محیطزیست کوهستان در ایران است. اتفاقاتی که در سایۀ مساله و اَبَرچالشِ گرمایش جهانی و تغییر آبوهوا شاید چندان فرصت عرضاندام نیافت یا حداقل کمتر نمایانده شد.
بارها در مورد اهمیت محیطزیست کوهستان و ارزشهایی که به شکل کالا و خدمات به بشر ارائه میدهد سخن گفته شده و اینکه کسی بخواهد پشتِ دیوار حاشا و عدم آگاهی در این مورد پنهان شود، امری قابلِ قبول نیست. علیرغم اینکه دههها مناطق کوهستانی موردِ توجه قرار نمیگرفت و عمدتاً بر مناطق کمتر توسعهیافته و محروم استوار بود، بیش از دو دهه است، تغییر شرایط اجتماعی-فرهنگی و بهویژه انگیزههای اقتصادی سبب تغییر رویکرد عمومی و حتی دولتی، به این مناطق شدهاست.
یکیاز اصلیترین انگیزهها در این تغییر رویکرد هم بهدلیلِ توجه به مناطق ییلاقی خوش آبوهوا و منظره و قیمتیابی انفجاری زمین در آنها است. بهگونهایکه در مناطق روستایی که تا پیش از دو دهه پیش فروش زمین در آن امری سخت و فروشنده برای دستیابی به یک خریدار مناسب و قیمت مطلوب، مدتها صبر میکرد امروزه معامله و خریدوفروش زمین در کسری از ثانیه انجام میشود.
حجم عظیمی از سرمایه و روابط تودرتو در بسیاری از مناطق کوهستانی در جریان میباشد و کافی است به بنگاهی در جنوب و شمال البرز، سر زده تا این غول نامرئی سر برون آورد. جهان معاملات زمین در این مناطق، پُرقدرت، پُرنفوذ و گسترده است. در نهایت تغییر کاربری اراضی، گامبهگام، در جایجای مناطق کوهستانی، بهعنوانِ یکیاز عوامل کلیدی تخریب کوهستان خود را نمایان میکند. حجم این تغییر کاربریها شاید به شکل مجزا امری مهم به نظر نیاید ولی اگر مجموعه اتفاقات مرتبط با ساختوساز در عرصههای کشاورزی و طبیعی را موردِ ارزیابی قرار دهیم و اثرهای ثانویه و سلسله مراتبی آن توجه کنیم، بدون شک ابعاد آن قابلِ توجه است و در رتبهبندی عوامل مخرب محیطزیست کوهستان نه تنها رتبه خود را افزایش داده، بلکه با دورنمای فعلی همچنان نقش خود را حتی به شکل فزاینده خواهد داشت.
اگر رفتارشناسی و سازکار بسیاری از سیلهای ناگهانی که در مرداد امسال رخ داد موردِ بررسی قرار گیرد ردپای تغییر کاربری اراضی، ساختوسازهای بیرویه و در حریمهای ممنوع، کاملاً خودنمایی میکند. آنچیزی که این روزها بر سر ما میآید، برآیند عدم توجه به حفاظت از اکوسیستم کوهستان است آن هم در فلات خشک ایران که عملاً حیات در آن با هر نوع شیوۀ زیست و معیشت هزاران سال است که متکی به آن بوده و است. اگر در منابع بینالمللی از کوهها بهعنوانِ برجهای آب و سدهای طبیعی نام میبرند ما هم میتوانیم از آن بهعنوانِ آبانبارهای طبیعی نام ببریم.
نگاهی به نقشه همبارش سالانه کشور گواهی بر اهمیت زیستی این مولفههای طبیعی برای مردمان این سرزمین است دو کانون پُربارش ایران یکی در دامنههای شمالی رشتهکوه البرز (باند بارش سیاهکل–امامزاده ابراهیم استان گیلان) و دیگری در دامنههای جنوبغربی زاگرس در سیسخت کهگیلویه و بویراحمر واقع شدهاست. نگاهی به همان نقشه و الگوی بارش همچنان این دو رشتهکوهها و رشتهکوههای کوچک و بزرگ کشور که در جایجای این فلات آرمیدهاند را بهعنوانِ مکانهای جذب بارش نشان میدهند.
حیات تمام شهرهای ما حتی بیابانیترین جغرافیای این کشور در یزد و کرمان وابسته به کوه است، اصلاً قنات رشته وابستگی و پیوستگی کوه و کویر است. مگر نه اینکه تمامی شهرهای ما با چه با قنات و چه بندهای طبیعی و یا حداقل رودهای جاری از این کوهها زندهاند، مگر نه اینکه جلگه خوزستان به این دلیل زرخیر است و تمدنساز، که زاگرس را در کران خود داشت؟ کدامین شهر بیسایه کوه در دل این فلات خرامیده است؟ چیزی حدود ۱۶ درصد جمعیت ایران فقط در استانهای تهران و البرز تکیه بر منابع آبی تنها بخش کوچکی از البرز (مرکزی و غربی) دارند. گرمای تفتیده فلات ایران را در تابستان تنها خُنکای بادهای وزیده از فراز کوهساران این سرزمین برای انسان ایرانی گوارا کردهبود. وگرنه تمام هنر ایرانی ما در معماری همساز با آبوهوا، چه بادگیرها و… را یارای مقابله با آن گرما نبود.
همه این نکات، یا حداقل دو نکته یعنی تامین آب و تعدیل آبوهوایی که کوهها برای ما ارمغان آوردند حامی و استواری زندگی انسان ایرانی را مهیا ساخت تا آنکه کوه برای ما مقدس شد، مقدس مثل دماوند. در ادبیات علمی محیطزیست، از محیطزیست کوهستان با عنوان شکننده نام برده میشود. دلیل آن هم شرایط خاص جغرافیایی و توپوگرافیکی آن است و اینجا همان نقطه اتکایی است که ما بر آن دست یازیدهایم و گلوی طبیعت را فشردهایم، اینجا همانجاست. اکوسیستم شکنندۀ کوهستان را شکاندهایم، وقتی کوه شکسته باشد وقتی کوه نباشد، ما نخواهیم بود، حتی اگر کاخهایمان بر فراز کوه استوار باشد، کاخیهای خالی از ما اما…