۱- کاهش تولید پسماند
وجود شهرها مستلزم تجمیع شدید مواد خوراکی، آب، انرژی و مواد خام و سپس پراکنده کردن مجدد آنها به شکل پسماند، فاضلاب و آلایندههای آب و هوا است و مدیران شهرها را در همه جهان به چالش میکشد.
ما برای مدیریت پسماند در ابتدا میبایست از روند مطلوب و عناصر مدیریتی مدیریت پسماند آگاهی داشته باشیم و سپس با یک برنامه مشارکتی وارد عمل شویم.
در قانون مدیریت پسماند تعریفی که از پسماند ارایه شده: “پسماند به مواد جامد، مایع و گاز (غیر از فاضلاب) گفته میشود که به طور مستقیم یا غیرمستقیم حاصل فعالیت انسان بوده و از نظر تولید کننده زائد تلقی میشود.”
در حال نگارش کتابی در حوزه پسماند بودم (بزودی منتشر خواهد شد) که موضوعی نگارش کتاب را به تعویق انداخت و از آن زمان دغدغه شخصیام برایش افزایش یافته، در واقع تولید پسماند با تصمیم ما برای خرید، آغاز میشود؛ هر چند مدیریت پسماند پس از مصرف و تولید مطرح میشود یعنی در واقع خرید انجام شده و استفاده کننده بخشی از محصول را که از نظر او زائد است به بیرون منزل هدایت میکند و این سرآغاز یک اشتباه است. در واقع شهرداریها و دولت مدیریت پسماند را از در منزل تعریف کرده و برای آن برنامه دارند، در حالی که پسماند از ذهن و آگاهی ما تولید میشود یعنی شهروندان که منبع اصلی تصمیم درباره پسماند هستند و مدیریت پسماند از آنجا باید آغاز شود.
مدیریت پسماند میبایست از کاهش آغاز شود که موثرترین راه برای کاهش پسماند این است که آن را در اول ایجاد نکنیم، تولید محصول جدید نیاز به مقدار زیادی مواد و انرژی دارد – مواد اولیه باید از زمین استخراج شوند و محصول باید ساخته و پس از آن به هرجا فروخته میشود حمل شود – به عنوان نتیجه کاهش و استفاده مجدد از موثرترین راه صرفهجویی در منابع طبیعی و هزینه حفاظت از محیط زیست است.
پروسه مدیریت پسماند بخشهای مختلفی دارد که مهمترین بخش آن که تا کنون مغفول مانده و درباره آن محتوای درستی به فارسی تاکنون وجود ندارد، کاهش تولید پسماند در مبداء است یعنی قبل از پروسه تولید و مدیریت شهرداری.
اگر جستجویی با عنوان پروسه مدیریت پسماند کنیم با شکل زیر روبرو خواهیم شد:
در این یادداشت تنها درباره گام اولیه یعنی کاهش پسماند صحبت میکنم؛ داستان اصلی این است که اگر بدون برنامه، بدون نیاز و بدون هدف خرید کنیم، پسماند بیشتری تولید میشود، به طور مثال در خصوص مواد خوراکی یک چهارم میوههایی که خرید میکنیم بدون آن که حتی استفاده بشود، دور ریخته میشود.
در کشور ایران سالانه به اندازه سیر کردن ۷ بار مردم ایران غذا دور ریخته میشود و در مقیاس کوچکتر بر اساس آمار سال ۱۳۹۲ غذای ۱۴۳هزار نفر روزانه در شهر رشت تبدیل به پسماند شده و به مرکز پردازش و دفنگاه سراوان میرود.
مدیریت پسماند یک پروسه است که قسمت اصلی آن نیاز به فرهنگسازی جدی دارد که نتایج آن در نسل بعد خود را نشان میدهد و با توجه به اهمیت خروجی و نتایج برای ساختارهای مدیریتی ایران که حتی با نگاه ۴ ساله کوتاه است هیچ گاه برای آن برنامهریزی نمیشود.
با این توضیحات تاکید میکنم که مدیریت پسماند میبایست از کاهش آغاز شود که موثرترین راه برای کاهش پسماند این است که آن را در اول ایجاد نکنیم، تولید محصول جدید نیاز به مقدار زیادی مواد و انرژی دارد – مواد اولیه باید از زمین استخراج شوند و محصول باید ساخته و پس از آن به هرجا فروخته میشود، حمل شود – به عنوان نتیجه، کاهش و استفاده مجدد از موثرترین راه صرفهجویی در منابع طبیعی و هزینه حفاظت از محیط زیست است، کاهش تولید پسماند بالاترین هدف در سلسله مراتب مدیریت پسماند جامد است زیرا که استفاده مجدد و بازیافت به خودی خود، مساله ناشی از استفاده نادرست از محصول را رفع نمیکنند.
با خرید آگاهانه با نیاز و برنامه؛ وقتی درست خرید کنیم و به آینده آنچه خریدهایم، دقت کنیم؛ اجناسی را میخریم که طول عمر بیشتری داشته باشد یا پس از استفاده، قابلیت استفاده مجدد به شکل دیگر یا حتی قابل استفاده برای دیگران و مهمتر که قابلیت بازیافت داشته باشند. با این عمل مرحله بعدی مدیریت پسماند که استفاده مجدد است را انجام دادهایم و برای مرحله بازیافت نیز از قبل اندیشیدهایم.
مدیریت پسماند یک پروسه است که قسمت اصلی آن نیاز به فرهنگسازی جدی دارد که نتایج آن در نسل بعد خود را نشان میدهد و با توجه به اهمیت خروجی و نتایج برای ساختارهای مدیریتی ایران که حتی با نگاه ۴ ساله کوتاه است هیچ گاه برای آن برنامهریزی نمیشود و ساختار مدیریتی به دنبال معجزه و راه علاج یکباره است و اجزاء دیگری از پروسه مدیریت پسماند مانند ساخت کارخانجات کود آلی و زبالهسوز را نشانه میگیرد و اعلام میشود تنها راه نجات ما کارخانه کود آلی است و چند سال بعد تنها راه نجات زبالهسوز است و … باید توجه داشت که این پروسه تمامی مراحلش اجباری است و ما میبایست مسیر بسازیم نه یک کارخانه یا سیستم بازیافت یا …
در راه کاهش پسماند از مبدا، هرمی برای خرید طراحی و پیشنهاد شده که بنظر میرسد باید روی مصادیقی نظیر آن متمرکز شویم.
ساخت کارخانجات کود آلی، زبالهسوز و مرکز دفن بهداشتی بخشهای دیگری از پروسه مدیریت پسماند است که زیرساختهای فیزیکی پروسه مدیریت پسماند هستند اما در کنار این زیرساختها برای ایجاد بستر فرهنگی اصولی تولید پسماند باید برنامهریزی نمود، کمبود فرهنگ مناسب و عدم مدیریت پسماند در منازل سبب خواهد شد که مدیریت مراحل بعدی ناقص یا با کیفیت کمتری انجام شود، بعنوان مثال در کارخانه کود آلی، وقتی پسماند بصورت مخلوط وارد کارخانه شده، حدود ۶۰درصد پسماند تبدیل به ریجکت (دور ریز) میشود (مواد غیرقابل بازیافتی که میبایست دفنن شود) در صورتی که فرهنگ درست شکل بگیرد:
- پلاستیک کمتری وجود خواهد داشت
- پسماند به صورت تفکیک شده تحویل شهرداری میشود
- صنایع بازیافتی و تبدیلی و اشتغال ایجاد میشد
- منابع طبیعی و ملی حفظ میشود
- کود مرغوبتر و با کیفیت عالی تولید خواهد شد
- پسماند کمتری برای دفن وجود خواهد داشت و حتی اگر پسماندی برای دفن برده میشود عوارض کمتری از نظر بو و شیرابه وجود خواهد داشت
- شهری تمیزتر و منظمتری میداشتیم
- ….
فواید فرهنگسازی آن اندازه بالاست و لزوم برنامهریزی برای آن وجود دارد که حتی اگر امروز شروع کنیم، تاخیر کردیم.
در صورت عدم توجه به فرهنگسازی و ساختهای فرهنگی لازم برای مدیریت پسماند حتی اگر بهترین تکنولوژیهای کود آلی، زبالهسوز و دفن بهداشتی وجود داشته باشد فاقد کارآیی لازم خواهد بود.
ما بعنوان شهروندان باید بدانیم که بخشی از راهحل هستیم و باید تغییرات را ایجاد کنیم.
مدیریت پسماند به یک نگاه جامع، آیندهنگر و نگاه حاکمیتی منسجم نیاز دارد و میبایست برنامه بلندمدت و جامعی برای هر محدوده تعریف شده پسماند، وجود داشته باشد تا به تغییر مدیریت مسیر مدیریت پسماند دچار تغییر و خروجیهای کوتاهمدت مورد پسند مدیریتها مانع هدف بزرگتر نشود.