دانش مطلوب و مقبول، تجربه موثر و موفق در اجرا، هنر خوب رهبری و مدیریت، سه عنصر کلیدی و غیرقابل انکار برای تحقق اهداف سازمان ها در مفهوم صحیح مدیریت است. هنگامی که از مقوله مدیریت سخنی به میان می آید، بدون کوچکترین وقفه ای، دو موضوع اساسی ذهن انسان را به شدت به خود مشغول می کند: ” ثبات یا عدم ثبات “.
صاحب نظران اذعان می کنند ثبات مدیریت باعث می شود تا مدیران، با برنامه هایی که تدارک دیده اند، موفقیت و پیشرفت را در سازمان تداوم بخشند و با عملیاتی و اجرایی کردن نظرات و اندیشه های مدیریتی، تصمیمات تدبیر شده خود را اثر بخش سازند و دست یابی به اهدافی سازمانی را آسان تر میسر کنند.
نگاهی کوتاه به جایگاه ها و مناصب مدیریتی، در سطوح مختلف در کشور ما و آثار و پیامدهای ثبات یا بی ثباتی مترتب برآن، می تواند نمایشگری واقعی از آنچه که بوده و آنچه که باید باشد را به صورتی واقعی تر و مستندتر به نتایج حاصل از نظر معتقدان به نظریه های ثبات و یا بی ثباتی در حوزه مدیریت مدیران راهنمایی کرده و به حقیقت آن برساند.
امروزه بدون هیچ تردیدی ما یقین داریم که با کوچکترین تغییری در سطح مدیران ارشد در وزارت خانه ها و یا سازمان ها و ادارات، باید منتظر باشیم که در اسرع وقت، احتمالا تا پایین ترین بخش های مربوطه، دچار تغییر و تحول شوند. این تغییرات چه بصورت محدود یا بصورت گسترده بدلیل تغییر مدیر ارشد و نگرش او به اهداف سازمانی، قطعا تاثیر منفی خود را بر جامعه مخاطب سازمان خواهد گذاشت.
اگر ما معتقد باشیم که برای رسیدن به اهداف سازمانی و برای ارائه خدمات هرچه بیشتر و بهتر در تمامی مناصب و جایگاه های مدیریتی، عنصر مدیریت و رهبری باید مجرب و مقتدر و اثربخش و تاثیر گذار باشد، آیا راهکاری غیر از ثبات در آن را در مدیریت ها براساس شاخص های ملی و بین المللی و تجربه شده و امتحان پس داده و نتیجه گرفته، باید مدنظر خود قرار دهیم؟
نگاهی مدبرانه به حوزه های موفق مدیریتی در عرصه جهانی، آیا ما را برای افزایش کار آیی ها و توانمندسازی سازمان ها و ارتقای بهره وری ها در منابع انسانی، که مجموعا برای ارائه خدمات بیشتر و بهتر در زندگی جمعی مدنی که با تمایل بیش از پیش مردم به گرایش شهر نشینی و ادامه حیات با آرامش و رفاه روبروست، خصوصا در مواضع مدیریتی، آیا به چیزی غیر از ثبات در دوره ای معقول و تعریف شده که در مدیریت های موثر و سرنوشت ساز نمایان است، رهنمون می سازد؟
باور کنیم که توجه به دانش و تجربه و آموخته های موفق عملیاتی دیگر مدیران و قدر شناسی از محصول مقبول مدیریتی گذشتگان، توان تعامل و بهره مندی از توانایی ها را، خصوصا در حوزه مدیریت ها، نه تنها افزایش و ارتقا می دهد، بلکه ضمانت موفقیت را بر عهده گرفته و با تداوم ثبات در عرصه و جایگاه مدیریتی، با رویکردی محوری و کلیدی از ” نگرش بد، روش نامطلوب ” به ” بینش خوب، عملکرد مقبول ” نقل مکان و تغییر یافته و مشارکت و تعامل سازنده، در اداره بهینه، ایمن، پایدار، مستمر و همراه با توسعه در سازمان ها را، بطور مداوم و پایدار، جاری و ساری خواهد ساخت. بپذیریم که اگر انسان محور بودن امور، منشا موثر تحولات سازنده در امور جاری زندگی و شئون اجتماعی و مدیریت بر آن است، پس ارزش مداری و اصل بودن کرامت انسان ها نیز، در ثبات اصولی مورد نظر آن، در تحقق و استمرار جامعه شاد، با نشاط، آرامش بخش، پایدار و بهینه مدنی، مبتنی بر رضایت انسان ها در آن جامعه و در مدیریت با ثبات مدیران آن، نهفته است! پس بیشتر از گذشته به ثبات جایگاه مدیران بیاندیشی!
تغییرات سریع مدیریت در سطح مدیران ارشد در وزارت خانه ها و یا سازمان ها و ادارات به هر دلیل (منطقی یا غیرمنطقی)، آینده سازمان بویژه جامعه هدف را با ابهام روبه رو می کند. حال اگر در یک نهاد مانند سازمان منطقه آزاد در ایران که همچنان در دوران رشد به سر می برد و نیاز مبرم به ثبات مدیریت و سیاست گذاری دارد، فرآیندی معکوس جاری باشد و در کمتر سالی تغییری در سطح مدیریت ارشد دیده نشود. نکته اساسی آن است که تغییرات در این سطح، آینده سرمایه گذاران و کارآفرینان بعنوان ذینفعان اصلی تحقق یا عدم تحقق اهداف سازمانهای مناطق آزاد را با خطر مواجه می کند. اینکه چه دلایلی باعث تغییرات سریع مدیریت در مناطق آزاد می شود، یک بعد قضیه است و نتایج حاصله بحث دیگری است.
در تحلیل ریشه های تغییرات سریع در سطح مدیریت سازمان های مناطق آزاد ایران، باید به این نکته اذعان کرد که این تغییرات چندان به توانایی یا ناتوانی مدیران ارشد مربوط نمی شود و ما در سازمان منطقه آزاد انزلی طی حدود دو سال گذشته سه مدیرعامل و دو سرپرست را دیده ایم که بسیار جای تاسف دارد.
نکته مهم آن است که مدیرانی که می آیند و آنانی که می روند، چندان فرصت نمی یابند که قابلیت های خود را نشان دهند و طبعاً نمی توان بر این افراد خرده گرفت بلکه باید کل دولت را مورد نقد قرار داد و از متولیان و ذی ربطان این نهاد خواست که به جای ربودن گوی سبقت در ایجاد تغییرات مدیریتی، گوی سبقت را در ثبات مدیریتی بربایند چیزی که البته تاکنون کمتر توجهی به آن شده است.
کلام آخر اینکه قطعا بی ثباتی در مدیریت (به هر دلیلی)، تداوم توفیق را در سازمان ها با تاخیر و خدشه مواجه ساخته و طرح ها و برنامه های مدیریتی و سازمانی را، با موانع، انفعال و از هم گسستگی روبرو می نماید و در نهایت اهداف مجموعه تحت مدیریت با شکست و اضمحلال و بی حاصلی رو در رو شده و هزینه های گزافی را به لحاظ معنوی و مادی از خود برجای می گذارد.