گیلان؛ استان بی ورزشگاه!

0 677

 این جمله بدون تردید می‌توانست بی ربط‌ ‌ترین جمله روز باشد: “مسابقه تیم‌های ملوان انزلی با چوکای تالش در ورزشگاه سردار جنگل رشت برگزار شد و بی ربط ‌تر از آن مسابقه دو تیم شهرداری آستارا و فجرسپاسی شیراز نیز در همین ورزشگاه سردارجنگل برگزار می‌شود!”

و البته این ورزشگاه محل انجام بازی خانگی تیم‌های سپیدرود رشت و داماش و مسابقات تیم‌های پاس گیلان و سردارجنگل گوراب زرمیخ است و صد البته محل تمرین همین تیم‌ها هم است و در ساعت‌های بسیاری هم توسط بخش خصوصی کنتراتی اجاره هم داده می‌شود و به زبان ساده‌تر این روزها یک فوتبال گیلان است و یک ورزشگاه و تمام!

بله فوتبال در یکی از مهمترین استان‌های فوتبال خیز کشور در حال حاضر تنها با یک ورزشگاه اداره می‌شود و همه‌ی اینها دلیلی نمی‌شود که متولیان و عاملین این فجایع نه از صندلی‌های مادام العمری شان کنار بروند و نه اراده و چشم تیزبینی باشد که کنارشان بگذارند.

انگار در تمام این سال‌هایی که داشتند مدیر و بودجه و امکانات و خوشبختی توزیع می‌کردند گیلانیان در ته صف بودند و جا برای اصفهان و خراسان و آذربایجان و خوزستان خالی نگه داشته شد. به همین سبب است که در همین مساحت جغرافیایی یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار کیلومتر مربعی شهرهایی هستند که ورزشگاه ثامن را داشتند و امام رضا را هدیه گرفتند، غدیر را داشتند و فولاد آره نا را برایشان ساختند و نقش جهان اصفهان و یادگار امام تبریز و پارس شیراز که دیگر جای خود دارد.

در گیلان عضدی پیر پس از چند سال که به زور بزک دوزک سرپا بود با تیشه به جانش افتادند تا مخروبه شود، تختی انزلی نیمه ویران شده و پوریای ولی تالش در قلب طبیعت زیبا به جای یک مرکز جذب توریست به سازه‌ای فرسوده و غیر استاندارد بدل شده تا ثابت شود که وضعیت سخت افزار در گیلان چیزی نزدیک به صفر است و کسی هم ککش نمی‌گزد! آن هم استانی که در کوران جنگ، چراغ فوتبال ایران را روشن نگه داشت و همواره بنزین سبز فوتبال ایران بود و همین امروز بدون آنکه باشگاهی در لیگ برتر داشته باشد به‌اندازه دو تیم بازیکن در سطح نخست فوتبال ایران دارد.

استانی که با منتخب گیلان در لیگ قدس و ستاره‌های کهکشانی اش کم از تیم ملی ایران نداشت و اصفهان و تهران و خوزستان و آذربایجان و خراسان را نقره داغ می‌کرد، استانی که در گذشته پرافتخارش بی شمار ستارگانی همچون غفورجهانی، سیروس قایقران، امید هرندی، جاوید جهانگیری، امیر افتخاری، محمد احمدزاده، حمیدرضا منصوری، مهرداد هوشنگی، محمد حبیبی، بهزاد داداش زاده، پژمان نوری و… را به فوتبال ایران معرفی کرد و همین امروز در سطح نخست فوتبال ایران؛ سیدجلال حسینی، سیدمحمد میری، حسین ابراهیمی، شایان مصلح، عماد میرجوان، محسن فروزان، سینا شاه عباسی، محمد پوررحمت الله، محمد آبشک، سعید عزت اللهی، صادق محرمی، روح الله باقری، میثم تهیدست، میثم فردوسی و بسیاری نام‌های دیگر در تیم‌های مطرح به میدان می‌روند و امروز در آتش خود ساخته نداری می‌سوزد.

حالا تصور کنید که این سخت افزار گیلان است و یک ورزشگاه سردارجنگل دارد و همه‌ی تیم‌های استان مجبورند تا اطلاع ثانوی در آن به میدان بروند و طنز تلخ ماجرا در این است که هواداران فوتبال این ورزشگاه ساخته شده در حومه شهر رشت را با لقب تبعیدگاه نامگذاری کرده‌اند و هرگز با آن انس نگرفته‌اند.

فوتبال گیلان روزی جا ماند که در پی ورود حامیان مالی رنگ و وارنگ به فوتبال سهمش افسوس شد، نه کسی بود که شرکت‌های نفتی را به گیلان بیاورد و نه تفکری که پای غول‌های صنعتی را به فوتبال خیزترین استان کشور باز کند. شرکت‌های بزرگ صنعتی در سایر استان‌ها برای سکوهای خالی تیم ساختند و در گیلان مدیران ورزشی برای عودت بودجه به مرکز با هم رقابت می‌کردند.

فوتبال گیلان سال هاست که در کوچه پس کوچه‌های ناکامی گم شده است و تاسف آور آن است که گویی همه به این شرایط خو گرفته‌اند و مدتهاست صداهای اعتراض کم و کمتر شده است و انگار همه باور کرده ایم که باید ورزشگاه نداشته باشیم، باید اسپانسرهای بزرگ به سراغ مان نیایند، باید عمر مدیریت در باشگاه‌های ما به نیم فصل هم نرسد و اینها همه با هم نشانه انحطاط و فروپاشی فوتبالی است که اگر ستاره هایش را از تاریخ فوتبال کشور پاک کنیم شاهد یک آسمان خالی خواهیم بود.

بدون تردید درد بزرگ فوتبال گیلان، مدیریت و مشکلات مالی است و تا وقتی که اراده‌ای برای ساختن نباشد محکوم به سقوط‌های بیشتر خواهیم بود. سپیدرود از لیگ برتر به دسته دو سقوط می‌کند و ملوان چند سال است که رنگ لیگ برتر را ندیده و داماش در آستانه انحلال کامل به سر می‌رود و وضعیت چوکا و سایرین بدتر هم هست.

اینجا تا وقتی خبر ترمیم چند سکو و روکش چمن مصنوعی گل از گل‌مان باز کند و تصور ساخت یک ورزشگاه استاندار سی چهل هزار نفری در دورترین بخش‌های ذهن مان هم خطور نکند، شک نکنید که حالا حالاها در بر همین پاشنه نداری، خواهد چرخید.

ورزشگاه‌های متروکه و قدیمی شاید برای نوستالژیک بازها جذاب باشد اما هرگز فوتبال گیلان را به سوی خوشبختی هدایت نخواهند کرد و باید منتظر سقوط‌های بزرگ بعدی باشیم. سقوط‌هایی که شاید دیگر مجالی برای بلند شدن و بازگشت به ما ندهد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.