بازتاب زبان و هویت بومی در بستر تحولات تازه؛

گیلان در مسیر تغییر

0 ۱۷

گیلان، سرزمینی که ریشه‌‌هایش در آواز باران و گستره سبز طبیعت تنیده است، این روزها در گذرگاهی از تغییر پیوسته اما ژرف ایستاده؛ تغییری که لایه‌‌های زبان، سبک زندگی و هویت فرهنگی مردمش را بی‌صدا دگرگون می‌کند.

 

استان‌های شمالی در سال‌‌های اخیر با موجی از تحولات اجتماعی، فرهنگی و محیط‌زیستی روبه‌رو هستند؛ تحولات گسترده‌ای که نه‌تنها محصول شرایط محلی، بلکه بازتاب تغییرات اقلیمی، فشار‌های محیطی، جابه‌جایی‌‌های جمعیتی و حضور گسترده مسافران فصلی و گردشگرنماها در سطح استان است.

 

نخستین جلوه این تغییر را می‌توان در زیرساخت‌ها و ظرفیت محدود استان مشاهده کرد. منابعی مانند آب، انرژی، خدمات شهری و امکانات رفاهی، اکنون با افزایش جمعیت و رفت‌وآمد‌های فصلی، تحت فشار شدید قرار گرفته‌اند. خیابان‌ها همان مسیر‌های همیشگی‌‌اند، اما دیگر پاسخ‌گوی ریتم تازه‌ی زندگی نیستند؛ گویی حجم زندگی در آن‌ها بیشتر از توان شهر شده باشد، نه از کمبود فضا، بلکه از فشاری که حضور بی‌برنامه‌ی انسان بر آن تحمیل کرده است.

 

گیلان در ظاهر زنده‌تر از همیشه است، اما در عمق، چیزی آرام ‌آرام فرسوده می‌شود. این فشار نه‌تنها بر تازه ‌واردان، بلکه بر بومیان نیز اثر می‌گذارد و زندگی روزمره را با دشواری‌‌‌هایی مواجه کرده است.

آیا گیلان ظرفیت پذیرش این حجم از جمعیت و تردد مکرر را دارد؟ پرسشی که پاسخ آن نیازمند برنامه‌ریزی هوشمندانه و مدیریت منابع است.

 

هم‌زمان، محیط‌زیست گیلان نیز در نقطه‌ای بحرانی قرار گرفته است. جنگل‌‌‌هایی که روزگاری بی‌انتها و سرشار از زندگی به‌نظر می‌رسیدند، امروز با تغییر کاربری زمین‌ها، رها شدن زباله پس از گردش‌‌های فصلی، آتش‌سوزی‌‌های مکرر و گسترش بی‌ضابطه جاده‌ها روبه‌رو هستند. سواحل و رودخانه‌‌‌هایی که روزگاری محل تنفس و آرامش مردم بودند، در معرض آسیب و آلودگی قرار گرفته‌‌اند.

 

هربار که جنگلی پاک‌تراشی می‌شود، جاده‌ای بی‌ضابطه کشیده می‌شود یا پسماندی در دل طبیعت رها می‌شود، گام کوچکی به سوی از دست رفتن همان هویت طبیعی برداشته می‌شود؛ هویتی که این سرزمین را معنا می‌کند. اگر این روند ادامه یابد، هوای پاک و طبیعت بکر، دلیل اصلی مهاجرت‌ها دیگر مزیتی برای استان‌‌های شمالی نخواهد بود؛ و آن‌چه از دست برود، به‌سادگی باز نمی‌‌گردد.

 

در کنار مسائل محیط‌زیستی، تحولات فرهنگی و زبانی نیز رخ می‌دهد. در همین زمان، حضور پررنگ مهاجران از استان‌‌های مختلف نیز لایه‌‌های تازه‌ای به بافت فرهنگی و زندگی روزمره گیلان افزوده است. لهجه‌ها و فرهنگ‌‌های واردشده، خواه‌ ناخواه در گفتار و رفتار روزانه جریان پیدا می‌کنند و در کنار تمایلات نسل جدید، تصویری تازه از «زندگی گیلانی» می‌سازند؛ تصویری که شباهت کمتری با گذشته دارد.

 

در چنین شرایطی، این دگرگونی فقط تغییر کالبد نیست؛ تغییر ماهیت است. جابه‌جاییِ هویت زمانی رخ می‌دهد که شهر بیش از مردم خود، پذیرای خواسته‌‌های دیگران شود؛ زمانی که اقتصاد پیش از فرهنگ می‌نشیند؛ زمانی که زیستن از معنا تهی می‌شود. شهر‌های این خطه، به‌جای آن‌که حافظه‌ی جمعی خود را حمل کنند، زیر فشار نگاه‌‌های بیرونی خم شده‌‌اند؛ در مسیر تلاش برای جذاب شدن، بخشی از اصالت خود را سپرده‌‌اند.

 

آن‌چه به ظاهر پیشرفت است، گاهی فقط لایه‌ای نازک از تغییر است که زیر آن، درد‌های عمیق‌تری پنهان شده: خستگی مردم، فرسودگی فضا، شتابی که فرصت تامل را بلعیده، و فرهنگی که در ازدحام روزمره صدایش کم‌کم محو می‌شود.

 

در این زمینه می‌توان به نکته‌ای که «پیر بوردیو»، جامعه‌شناس معروف، در کتاب خود «زبان و قدرت نمادین» مطرح کرده است اشاره کرد: «زبان بخشی از سرمایه فرهنگی یک جامعه است و ارزش آن‌ در روابط اجتماعی تعیین می‌شود. تغییر ترکیب جمعیتی و ورود سبک‌ها و لهجه‌‌های تازه می‌تو‌اند این سرمایه را دست‌خوش تحول کند و نقش آن در شکل‌دهی هویت مردم را تغییر دهد.»

 

با در نظر گرفتن این واقعیت، شناخت راه‌‌‌هایی برای حفظ هویت فرهنگی، زبان و طبیعت گیلان در دل این تحولات اهمیت پیدا می‌کند. بدون برنامه‌ریزی هوشمندانه و توجه به ظرفیت‌‌های واقعی استان، روند تغییرات می‌تو‌اند به‌سرعت از کنترل خارج شود.

 

شاید مهم‌‌ترین راه، شناخت محدودیت‌ها، مراقبت از منابع طبیعی و بازنگری در زیرساخت‌ها و مدیریت شهری باشد، تا هم کیفیت زندگی بومیان حفظ شود و هم میراث فرهنگی و زیست‌بومی گیلان از گزند فشار جمعیتی و گردشگری فصلی در امان بماند.

پرسشی که همواره باقی می‌ماند، این است: آیا گیلان می‌تو‌اند این مسیر تحول را تاب بیاورد و هم‌زمان هویت و طبیعت خود را پاس دارد؟

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.