با دیدن این بیلبورد، پیش از خواندن متن، اولین چیزی که در ذهنم جرقه میزند، نام، لوگو و رنگ پلتفرم است. همدم؟! مرا به یاد اپلیکیشنی میاندازد که چندی پیش برای همیاری زنان در حوزه سلامت جنسی و حقوق زنان، تحت نظارت محتوایی کنشگران برابری جنسیتی ساخته شده است. پلتفرمی که هدف آن همراهی زنان در چرخه قاعدگی و بالا بردن آگاهیشان از سلامت جنسی و باروری است. حتی شاید نشود نامش را استحاله گذاشت، چون رنگ و لوگو و نام را عینا برداشتهاند، و محتوای دیگری در آن ریختهاند. یک کپیبرداری و مخدوشسازی تمام و کمال. اما در رابطه با محتوای این بیلبورد و تفکری که در پس آن است؛ روایت، روایتِ تکراریِ تعریف و نگاه رسمی به زن است.
سیب، انار و عروس باوقار
هم ردیف قرار دادن زن، با سیب و انار این مفهوم را به ذهن متبادر میکند که زن به مثابه کالایی در این پلتفرم به فروش گذاشته شده است. اینجا زن است که در دکه قرار گرفته و مرد در جایگاه خریدار است. بدن زن ابژهای است که برایش تصمیم گرفته میشود. تصمیم اینکه به چه صورت و با چه استانداری باید پوشانده شود، چگونه عرضه شود و حالا در چه پلتفرمی و با چه نگاه و ادبیاتی.
پیام دیگری که این جمله مخابره میکند، انتخاب «عروس» است و نه «همسر». واژه عروس در بردارند نگاه سنتی به جایگاه زن و یادآور قید و بندهای مرسوم برای زنان است. زن سنتی اغلب موجودی وابسته و تابع است. وظیفه این زن همان آورده شدن و آوردن است. در مقابل واژه همسر، واژهای است که زن و مرد را در جایگاه برابر قرار میدهد و یادآور رابطهای دوطرفه است.
واژه دیگری که در این به اصطلاح شعار به چشم میخورد، واژه «وقار» است. تنها ویژگیای که این نظرگاه، از زن، جایز میداند و تبلیغ میکند. وقار در فرهنگ معین به معنای، ابهت، متانت و سنگینی آمده است. اینجا اما به نظر میرسد وقار برای مولفین جایگاهی بزرگتر دارد: دیده نشدن.
زنی بی سر و بدون چهره
تصویر زنی را نشان میدهد که سر ندارد، چهره ندارد. تصویری کلیشهای از زن با لباسی کلیشهای و النگویی در دست که نقشی فرعی و دست چندم را بازی میکند، قند ساییدن! بدن زنانه حتی تا اینجا مخدوش و پنهان شده که نه دست نه قامت، نه پوز و نه چیز دیگری جز لباس و النگوها از زنانگی این بدن نمیگویند.
روی دیگر سکه که ایدئولوژی حاکم دوست دارد با حمله به آن خود را وکیل مدافع زن معرفی کند استفاده تبلیغاتی از بدن زن به عنوان ابژه جنسی است. اما این بدان معنا نیست که اینجا چنین استفادهای در کار نیست. اینجا نشان ندادن، روی دیگر سکهی ابژه جنسی نشان دادن است. هر دو رویکرد بر ضد بدن زنانهاند. یکی میخواهد زن را در قالب بدنی که ابژه مرد است درآورد و دیگری هم همین قصد را دارد، اما میخواهد نشان دهد که «مالکیت» در این ابژه حرف اول را میزند؛ پس نباید آشکار باشد.
زن، مادر
این پلتفرم در ظاهر تلاش میکند تا با تمرکز بر ازدواج، صحبت از کانون خانواده به میان آورد. در این نظرگاه، زن سوژه آگاه نیست و تصمیم با مرد به مثابه سوژه آگاه است، این مرد است که آگاهانه انتخاب میکند تا عروس بیوقار نداشته باشد. هرچند با در نظر گرفتن مجموعهای از سیاستها و ادبیات رایجشان نقشی دیگر هم برای زن در نظر گرفته شده است؛ او مادر است.
قبلاً هم کانالهایی برای صیغه و همسریابی بصورت غیررسمی مشغول به کار بودند اما رسمیت این پلتفرم و تبلیغات آن در سطح شهر به معنای گسترش و استحکام این قبیل فعالیتها و این نوع نگاه است و بنظر میرسد حمایت رسمی حاکمیت را با خود به همراه دارد و در راستای افزایش ازدواج و فرزندآوری است.
البته که هیچ کدام از این دو مقوله به خودی خود مسئلهساز نیست. مسئله از آنجا آغاز می شود که با نگاه به این قبیل تبلیغات و تبلیغات اخیر معطوف به تشویق به ازدواج زود هنگام، چند همسری و فرزند بیشتر، گویی این پازل کامل شده و افزایش جمعیت به هر قیمتی در دستور کار قرار گرفته است. حتی به قیمت اینکه غربالگری حذف شود و تعداد کودکان دارای معلولیت به طور چشمگیری افزایش یابد.
یا بطور مثال اگر زن باشید و زیر سن ۲۳ سالگی ازدواج کنید، مبلغ وام ازدواج بیشتری به شما تعلق میگیرد. مبلغ وام ازدواج ۱۸۰ میلیون تومان است اما مردان متقاضی وام که سن ازدواجشان زیر ۲۵ سال و زنان زیر ۲۳ سال باشد، میتوانند مبلغ ۲۲۰ میلیون تومان تسهیلات دریافت کنند.
جالبتر اینکه در شرایط دریافت وام ازدواج آمده است، که سن دریافت وام ازدواج ۱۴ تا ۵۰ سال است. خلا قانونی در رابطه با ازدواج کودکان تا اینجا پیش رفته که تسهیلات هم، به کودک همسری، تعلق میگیرد. کودکان زیر ۱۸ سال به حمایت قانون یا در خلا قانون، به اجبار سنت و خانواده، وادار به ازدواج میشوند و آمار ازدواج و طلاق های زیر سن قانونی به خوبی گویای این مقوله است.
خشونت پنهان
ترویج این سبک زندگی بدون در نظر گرفتن آسیبها و مشکلات آن با هدف افزایش جمعیت، در نهایت شکاف قانونی و عرفی در زمینه حقوق زنان را عمیقتر خواهد کرد. همچنین ترویج نگاه کالایی و ابزاری به زن، به خشونتهای پنهان علیه زنان دامن زده و مشروعیت میبخشد.
خشونت علیه زنان ابعاد متنوعی دارد و به خشونت فیزیکی و جنسی محدود نمیشود، طبق تعریف سازمان ملل هر گونه خشونت مبتنی بر جنسیت به اعمال زیانباری گفته میشود که متوجه شخص یا گروهی از افراد، بر اساس جنسیت آنها، شود. همین کافیست که عاملیت را با مرد و انفعال را با زن گره بزنیم. ستم به آنچه ارزش کمتری دارد، پذیرفتهشدهتر است.
شکاف بین جامعه و روایت رسمی از زن
کافی است ساعتی نگاه رهگذران به بیلبورد را بررسی کنید. عصبانیت، خندههای تلخ یا بیتفاوتیها به شما میگویند که چگونه اقلیتی که شناخت یا تمایلی به واقعیت جامعه ندارد، نمیخواهد زیست و سلیقه اکثریت جامعه را به گفتمان رسمی راه دهند. برای او جامعه، زن است پس نباید دیده شود.