در ستایش استاد هوشنگ عباسی؛

مثل یک عاشق

0 32

راستش را بخواهید، خیلی وقت­‌ها که به استاد محبوبم هوشنگ عباسی فکر می‌­کنم، استیو جابز به ذهنم می‌­آید. شاید عکس مشهوری که جابز را در خانه‌­اش نشان می‌­دهد که چهار زانو نشسته روی تشکچه­‌ای و لیوانی در دست دارد و چند برگ کاغذ دور و برش هست را دیده باشید. راستی چرا او با آن همه ثروت، چنین ساده زندگی می­‌کرد؟

 

همه­‌ی تمرکز استیو جابز بر یک چیز بود و آن هم کنار گذاشتن همه چیز و فقط پیگیری یک هدف. کافی­ست به محصولات اپل نگاه کنید، یک نوع سادگی عمیق از همه جایشان نمایان است. آیا این خلاقیت محصول آن نگاه و زندگی خلوت و منظم او بود؟ هوشنگ عباسی هم مثل یک عاشق همه­‌ی همتش را در ارتقای سواد قومی ایرانیان گیلانی قرار داده است. او بار و بنه­‌ی اضافی را زمین گذاشته تا چالاک به فرهنگ گیلان بپردازد.

 

او هم با سادگی و از بین بردن همه­‌ی چیزهای اضافه به ما و فرهنگ گیلان کمک می­‌کند تا انسان­‌های بهتر و ­آشناتر با فرهنگ خود بشویم. گویی این مرد دلنشین فرهنگ گیلان با زندگی­‌اش به صلح رسیده و فقط و فقط معرفی و پویایی فرهنگ گیلان دغدغه‌­ی اصلی­‌اش است. او به درستی دریافته است که زندگی اخلاقی در دنیای کنونی بسیار سخت و دشوار است و فقط فضیلت سادگی و صمیمیت است که آدمی را سعادتمند می­‌کند.

 

او خوب می­‌داند که زندگی را چگونه تجربه کند و بدین­گونه با آرامش خیال خود مایه‌­ی امید و سربلندی و دل­گرمی ما حلقه‌­ی دوستانش است. صداقت در نیت، شرافت و خلوص درونی به او ظرفیت رفاقت و معاشرت زندگی­‌ساز را بخشیده است. همیشه تأکید او بر ارزش و خوبی زندگی و سعی او در جهت کاستن از درد و رنج دیگران بوده است.

 

گویی او برای پاک کردن آشفتگی­‌های ذهنی مخاطبان و معاشران خود خلق شده است. او که فلسفه‌­اش در زندگی سادگی­ست و برایش کم­تر همواره بیش­تر است، به مدد این فضیلت توانسته کارهای اساسی و بزرگ را انجام دهد.

 

از آموزه­‌های دینی به یاد دارم که «­کسانی که زهد و سادگی را پیشه می‌­کنند، حکمت بر آنان القاء می­‌شود.» در ستایش زندگی خوب و پرثمر هوشنگ عباسی باید یادمان باشد که او هنوز ارزش عدالت­‌طلبی را می‌­داند. شاید همین پافشاری او بر اخلاقی زیستن و نگرانی او برای فرودستان جامعه او را وفادار به روزنامه‌­نگاری نموده است.

 

سال‌­ها سردبیری «گیله‌­وا»، همراهی با «گیلان ما» و مدیریت «ره­آورد گیل» نشان می­‌دهد که او روزنامه‌­نگاری را ستون اساسی آزادی و دموکراسی می‌­داند. تردید نکنیم پویایی، سرزندگی و شادابی گیلان پژوهی مدیون کنشگران این عرصه مانند هوشنگ عباسی شریف و کوشاست و این­چنین است که به رغم تمام دلسردی­‌ها می­‌توان به آینده­‌ی گیلان پژوهشی امیدها بست.

 

امروزه هوشنگ عباسی معبری­ست برای پیوند خوردن به گیلان و فرهنگ آن. مردی که تمام وقت در گیلان و فرهنگ آن زندگی می‌­کند و فروتنانه شمع و چراغی فرا روی دیگران و مراجعان روشن می­‌کند. هوشنگ ما، این مرد آزاد و رها، در اوج سادگی و صمیمیت، بسیار توانگردل و بزرگوار زندگی می­‌کند. دفتر کار او همیشه ملجأ و مأوای پژوهشگران و دوستداران فرهنگ گیلان است. برای این ادیب فرزانه­‌ی ما، ادبیات و فرهنگ معنا و مایه­‌ی زندگی­‌ست.

 

او خوب می­‌داند که فقط با فرهنگ است که می­‌توانیم به جهان بیرون قدم بگذاریم. او خوب می­‌داند که چرا می­‌گویند «فرهنگ، معنای کشورهاست». هوشنگ عباسی فرزند راستین این آب و خاک است. او به تعبیر زنده یاد محمدعلی فروغی «استعداد ادای وظایف انسانیت را به سرزمینش» داراست. گویا هوشنگ عباسی این ندای حافظ را همیشه آویزه­‌ی گوش کرده است:

 

شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی       مردی از خویش برون آید و کاری بکند

 

اقرار می­‌کنیم شاعر و پژوهشگر و مردم­‌شناس عزیز ما همیشه حال ما را خوب کرده است و برای ما همیشه حامل خبر خوش بوده است. این محقق اثرگذار همواره حامی و پشتیبان محققان فرهنگ گیلان بوده و دست همه را به مهر گرفته است.

 

این باغ دانش و آرامش ما ثمرات یک عمر زندگی خود را با متانت و خوش­رویی در اختیار مشتاقان و همگان قرار داده است. البته یادمان باشد که همیشه باد موافق نوزیده است و او گاهی با بدترین سختی­‌ها و تلخ‌­ترین ناکامی­‌ها کار را ادامه داده است.

 

جامعه‌­ی ما گاهی هوشنگ را از خود راند و رنجاند، اما عشق او به فرهنگ و این سرزمین هرگز باعث نشد که خود را از جامعه جدا کند و صد البته دین خود را به جامعه و فرهنگ به بهترین شکل ممکن ادا می‌­کند. به قول مولانا:

 

گویند سرانجام ندارید شما      ماییم که بی هیچ سرانجام خوشیم

 

آری، دوست متین، صبور، فروتن و سرزنده­‌ی ما بیش از آنکه نگران خودش باشد، نگران جامعه­‌اش است. هوشنگ ما با کارهایش، با دغدغه‌­هایش الگوی امید و زندگی سرشار از شادابی­ست و همیشه به ما می‌­آموزد که چگونه در سخت‌­ترین شرایط کار کنیم و لحظه­‌ای به خستگی فکر نکنیم.

 

من اگرچه سعی می‌­کنم از واژه­‌ی شمال برای گیلان استفاده نکنم، ولی می‌­گویند چارلز دیکنز عادت عجیبی داشت «همیشه رو به شمال» بود. او عادت داشت با خود یک قطب­‌نما حمل کند و هر کجا که می‌­خوابید، تخت خوابش را رو به شمال قرار می­‌داد.

 

او بر این باور بود که این کار باعث می­‌شود خلاقیتش افزایش پیدا کند و شیوه‌­ی نگارشش هم بهبود یابد. هوشنگ ما هم همواره و همیشه رو به گیلان داشته است و امروز از مهم­‌ترین چهره‌­های گیلان­‌شناسی و یکی از مهم‌­ترین و محبوب‌­ترین نمایندگان فرهنگ گیلان است. به باور عمیق این مردم­‌شناس فکور ما، انسانیت تنها در گوناگونی فرهنگ­‌ها، اساطیر و باورهایش می­‌تواند به حیات خود ادامه دهد.

 

آثار فراوان و فروتنی مثال­‌زدنی او جایگاهی کم­‌نظیر در حافظه‌­ی تاریخی مردم و اهالی فرهنگ گیلان برای او رقم زده است. عظمت شخصیتی و منشی این دایره‌­المعارف گیلان را قدر می‌­نهیم. او به راستی «اهل سرزمین» خویش است. من فکر می­‌کنم که به گیلان باید تبریک گفت بابت هوشنگ عباسی.

 

«عضو هیأت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه گیلان»

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.