به بهانه درگذشت نماد ملوان انزلی؛

ایران، ملوان، بهمن صالح‌نیا

2 27

در طول سالیان و با وجود جمله افت و خیزها در حیات اجتماعی شهرها و…، نام هر جامعه‌ای (نظر به پرداختن به زمینه‌ای خاص و جدیت و تعمیم یافتن و استمراربخشیدن این علاقه‌مندی) با نماد و نشانی مترادف و عجین می‌شود؛ نمادهایی که اگر در میان جوامع کوچکتر و یکدست تر(چون بندر پهلوی (انزلی)، غازیان دهه ۱۳۴۰ ) کنکاش شود، طبعا از اهمیت حسی-عاطفی به مراتب بیشتری برخوردار بوده و توامان هم یک احساس تعلق خاطر مشترک نسبت به آن نماد وجود دارد و هم از آن نماد در حد و‌اندازه یک شناسه و مصداق هویتی یاد می‌شود.

 

خوشا نام نامی”ملوان” که بیش از ۵ دهه است با بندرانزلی و برای بندرانزلی تکرار می‌شود و روند حضور و حرکتش آنقدر مثبت بوده و تأثیرگذاری داشته است که برندی چون”ملوان” در ادبیات فوتبالی جامعه ایران و حافظه تاریخی اهل فوتبال، جایگاهی بس احترام آمیز و حائز اهمیت را به خویش اختصاص داده است؛ اعتبار و اقتداری که علی‌رغم بسیاری تضادها و تناقضات ماهوی و اساسی میان آن ملوان سال‌های دور و ملوان کنونی، همچنان در یادها زنده است و به نیکی از آن یاد می‌شود و همانا بانی این پروسه بسیار مثبت و پایدار فوتبالی -اجتماعی، بهمن صالح‌نیاست، که با دقت نظر، درایت و نگرش درست و هدفمند خواست و توانست فوتبال انزلی را (در قالب ملوان) در سطح نخست فوتبال کشوری که در همان سال۱۹۶۸(۱۳۴۷) قهرمان جام ملت‌ها شده بود و دقیقا در مسیر توسعه گام برمی داشت، مطرح کند. (ضمن ارج نهادن به تلاش‌های تحسین برانگیز دیگر متولیان ورزش و فوتبال انزلی در آن ادوار و در راس‌شان شادروان عزیز وکیل منفرد و مجموعه باشگاه گیو انزلی).

 

در تقابل با سال‌های اخیرِ بی خاطره و پر از بی معرفتی، حس و عطشی نوستالژیک سخت احاطه‌ام نموده. به عنوان فردی با روحیات سنتی (نه متحجر!) مدام و با کل موجودیت خویش می‌روم به پستوی خاطرات؛ تا در بیعتی مجدد با خاطره‌سازان کتاب زندگی، رختی بیاسایم از این حجم عفونی و شگفتا بدیهی پنداشته شده! دروغ و ریا و نامردمی و نامرادی.

 

به کارنامه پایان سالِ پدرم در کلاس ششم طبیعی دبیرستان دریابیگی غازیان، بندر پهلوی در سال تحصیلی ۱۳۴۳-۱۳۴۲ نگاه می‌کنم. نمرات ورزش در سه ثلث عبارت است از: ۱۴-۱۶و۱۶ که با توجه به آن برهه زمانی نمرات خوبی محسوب می‌شود و جالب آنکه دبیر ورزش کسی نبود جز محمدتقی(بهمن) صالح‌نیا؛ آن هم بی هیچ اغراقی در شهری که در نسبت سنجی میان وسعت و جمعیت با رویکرد جدی به ورزش و جماعت ورزشکار حرفه‌ای و افتخارآفرین در عرصه‌های منطقه ای، ملی و بین المللی، به حق می‌توان لقب “پایتخت ورزش ایران” را به آن بخشید.

 

بهمن صالح‌نیا به عنوان یک دبیر-معلم ورزش، فردی با دیسیپلین و عملگرا بود.‌ با شناخت دقیقی که پیرامون کیفیت بالای فوتبال آموزشگاهی و فوتبال محلات انزلی داشت، نیروی دریایی را هم به عنوان ضلع سوم و مکمل به این مجموعه افزود، تا تیم ملوان و الگوی تیمداری موسوم به ملوان بندرانزلی شکل گیرد.

 

در این میان نکته بسیار جالب این است که تیم ملوان از ابتدا تحت هدایت و کاپیتانی بهمن صالح‌نیا (بعد کاپیتانی بزرگمردی چون منوچهر ناوران) از همان نخستین دوره لیگ باشگاهی کشور موسوم به جام تخت جمشید، خوش درخشید، به فرض مثال تیتر کیهان ورزشی( متشکل از فوتبال نویسان- ورزشی نویسان کاربلد- منصف و به دور از حاشیه نظیر استاد مهدی اسداللهی) در فردای دیدار پاس- ملوان در تهران که به برتری ۲-۱ ملوان انجامید(با ۲ گل علی نیاکانی مقدم) این بود:
“ملوانان غول فوتبال پایتخت را کشتند” و”نوار کهنه یک انحصار پاره شد” عباراتی کاملا واقع گرایانه و مبین این موضوع محوری که: ملوان (مدل بهمن صالح‌نیا) پرچم فوتبال شهرستان‌ها را به اهتزاز درآورد و با کمترین امکانات، پدیدآورنده جریانی نوین به سود کلیت فوتبال شهرستان‌ها و بر ضد قطب گرایی منحوس و تیم‌های نورچشمی پایتخت بود. قهرمانی ملوان در نخستین دوره جام حذفی در ۳ دی ۱۳۵۵ به این روند تداوم بخشید. تیتر بسیار معناداری از ایشان (در گفتگو با کیهان ورزشی در دهه ۱۳۵۰) در زمینه متعهدبودن به شخصیت کاری به چشم می‌خورد:اگر حسن حبیبی دیکتاتور است، من میلیتاریستی هستم!)[میلیتاریست؛ عقیده بر اینکه آمادگی برای مبارزه -جنگ از اهم وظایف ملت است]

 

بهمن صالح‌نیا آنچنان اعتباری در فوتبال ایران دهه‌های ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ یافته بود که یکی از کمک‌ مربیان تیم ملی قهرمان مسابقات آسیایی ۱۹۷۴ بود و نیز تیم ملی که در جام ملت‌های آسیا ۱۹۸۸ سوم شد. و از یاد نبریم در لیگ تخت جمشید سال۱۳۵۷ که نیمه کاره ماند، ملوان در صدر جدول قرار داشت…و همه اینها به انضمام تداوم موفقیت‌های ملوان در دهه ۱۳۶۰ (راهیابی ۵ دوره پیاپی به فینال جام حذفی)و اعطای لقب غرورانگیز” برترین تیم شهرستانی” به ملوان، مصادیق بارزی از کاربلدی شخص صالح‌نیا در رساندن کشتی ملوان (در آن برهه زمانی) به ساحل موفقیت بود؛ صالح‌نیایی که حتی به عنوان سرمربی تیم منتخب گیلان و در مقام کمک مربی تیم ارتش و تیم امید(المپیک) همراه با حسن حبیبی۱۳۷۴ و سرمربیگری تیم ملی جوانان۱۳۷۵ نیز ایفای نقش نمود.

 

حال خاطره‌ای بیان می‌شود که در زمان خودش جالب می‌نمود و بعدها در گذر زمان و مواجهه شدن با پیامدهایش به تلخی گرایید:
“شبه انتخابات” سال ۱۳۷۱-حوزه انتخابیه بندرانزلی و خمام. خوب به خاطر دارم که به هر روی یک کارزار انتخاباتی جدی با حضور ۱۰-۱۲ کاندید شکل گرفته بود که در مقایسه با چند دوره قبل بسیار چشمگیرتر بود. بنا به رایزنی‌های پشت پرده! آقا بهمن از شخصی حمایت به عمل آورد اعلامیه‌ای چنین(حمایت ملوان از آن کاندید) هم در سطح شهر پخش شد که به خاطر الزام به عدم تبلیغ نظامی‌ها(نیروی دریایی) چنین امضایی داشت:
از طرف بازیکنان و مربیان غیرنظامی تیم فوتبال ملوان بندرانزلی(که شامل آقای صالح‌نیا هم می‌شد) و همین حمایت هم (با توجه به کثرت دوستداران ملوان در حوزه انتخابی یادشده) شد برگ برنده برای آقای (ع.ش). به یاد دارم ۱۳ ساله بودم و عصری همراه با پدر و چند اتومبیل دیگر که آقایان محمد غفارنیا(دایی‌ام) و بهمن صالح‌نیا و نامزد فوق و…، برای تبلیغات میدانی!! راهی خمام شدیم. در راه به کارخانه برنجک(اگر اشتباه نکنم حوالی چاپارخانه) رفتیم و بعد در روستای چوکام منزل آقای رضا جوادزاده( نوازنده عود و خواننده).

 

تعامل( سیاسی کاری) که هرچند در کوتاه مدت فوایدی مختصر برای ملوان داشت! اما تخم ایستایی و رکود را در مجموعه ملوان پراکند و سال بعد یعنی۱۳۷۲، نخستین سقوط ملوان را از لیگ دسته اول آن سالها به لیگ دسته دوم شاهد بودیم و متأسفانه سیاسی کاری و دعواهای نعمتی و حیدری در ملوان، سرایت کرد به سایر بخش‌های شهر و با بر خر مراد نشستن اقلیتی نان به نرخ روزخور و ابن الوقت، هیچ سودی عاید شهر نشد.

 

بهمن‌صالح‌‌نیا به مفهوم واقعی کلمه خدمت کرد به جامعه ورزش و فوتبال انزلی و گیلان و شایسته قدردانی بسیار بیش از آنی بود که در دوران حیاتش دید، منتها‌ ای کاش ملوان و مجموعه تحت هدایتش را ( اعم از بازیکنان، کادر فنی و علاقه مندان) وارد عرصه مالیخولیایی سیاست نمی‌نمود.

 

و یادش بخیر در سال‌های آغازین دهه ۱۳۷۰ بود. هر وقت که دقایقی قبل از شروع بازی‌های ملوان در انزلی، دوستداران ملوان با سردادن شعار” ایران ملوان بهمن صالح نیا” به تشویق وی می‌پرداختند، خیلی آرام و متواضعانه با دستان خویش به زمین چمن ورزشگاه تختی انزلی اشاره می‌کرد؛ به این مفهوم که بازیکنان را تشویق کنید و وقایع زمین بازی و کیفیت عملکرد توپچی‌های ملوان، نتیجه را مشخص می‌کند.

 

فوتبال گیلان و انزلی با بهمن صالح‌نیا بود که شهره خاص و عام شد و فوتبال ایران با بهمن صالح‌نیا، به این درک نایل آمد که اهمیت بیشتری می‌بایست قائل شد به توسعه فوتبال و پایگاه‌های اجتماعی اش، به دور از هرگونه کیش شخصیت و فردگرایی؛ واقعیت را باید پذیرفت که “بهمن صالح‌نیا”ی بزرگ، بر فراز تمامی قیل و قال‌ها و حواشی و حرف‌های خاله‌زنکی و توجیهات بچه گانه و ناکارآمدی‌ها و غیره، تنها مربی‌ای بوده که نه یک بار که ۳ بار جام قهرمانی فوتبال کشور را از امجدیه و آزادی تهران با کاپیتان‌هایی چون: منوچهر ناوران، منوچهر درجزی و محمد قدیربحری، به انزلی آورده است.

 

بهمن صالح‌نیا هم رفت و پیوست به دوستان و شاگردانش چون: فرهاد صیاد مصلح و علی نیاکانی و فرخ جهانی و سیروس قایقران و جاوید جهانگیری و رضا رافت و پیمان دلخوش و عزیز پیرزاد و مصطفی آزاد و عبدالله پندیدن، و حالا حالاها فوتبال انزلی و گیلان در سوگ مردی خواهد بود که کل زندگی اش خلاصه می‌شود در یک نام و در یک خاطره زیبا و مشترک: ملوان…
بهمن صالح‌نیا؛ روحت لبریز نور و سرور و آرامش، و آسوده بخواب که ملوان هم…

2 نظرات
  1. سروش ملت پرست می گوید

    با درود….
    کلمه ای در یادداشتم (……ایران ملوان بهمن صالح نیا)تصحیح می شود:
    پاراگرافی با عبارت(شب انتخابات) آغاز شده است؛؛؛ که صحیحش این است:::
    شبه انتخابات…………………………………………….

    1. وحیده اسماعیلی می گوید

      تصحیح شد

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.