آرشیو برچسب

صادق بریرانی- نقاش- عمو صادق- انزلی- گیلان-فرهنگ

خب بعدش

اولین بار، وقتی آقاجان مرد، کودکی من تمام شد. دومین بار وقتی عمو صادق رفت. خبر را پوپک رساند. با همان لحن آرام، متین و حتی طنزآمیز، وقتی من به هوش و سلامت بریرانی‌ها اشاره کردم. طنز تکه‌ای جدا نشدنی است که روی دی‌ان‌ای خانواده‌ی ما نشسته و نسل به نسل به ارث رسیده. آقاجان فکش کج بود. وقتی می‌خندید کج‌تر هم می‌شد. به خاطر غده‌ای فکش را توی بادکوبه عمل کرده بود. غده را برداشته بودند اما فکش کج شده بود. تصویر آقاجان برای من پنج ساله، پرهیب مرد بلندبالایی بود که صبح‌ها با کت و شلوار از تلمبه آب می‌کشید تا آفتابه‌ی…