زهرا حیدری ـ شاعر و پژوهشگر
امنیت از جمله مفاهیم اساسی در علوم انسانی است که میتواند با تفسیرها و تعبیرهای گوناگونی روبهروشود. اگر امنیت را در معرض خطر نبودن یا محافظت شدن از خطر تعریف کنیم، «احساس امنیت» به معنی رهایی از اضطراب و بیمناکی است، نوعی احساس که حاصل داشتن اعتماد و اطمینان است. در ادبیات کلاسیک امنیت بیشتر با حکومت ارتباط دارد تا با مردم. و این امر با ظهور سیستم متداول دولت در قرن هفده بی ارتباط نیست، اگر چه ظهور حکومت ها با هدف تأمین و تضمین سطوحی از امنیت برای مردم سابقهای بسیار طولانی در جوامع بشری دارد؛ دولتها در نخست به عنوان ابزاری جهت تـأمین امنیت برای شهروندان خود قلمداد میشدند، اما به نظر می رسد در مراحل بعد تأمین امنیت نظام حکومتها از اهمیت بیشتری برخوردارشده باشد؛ در هر حال فقدان امنیت به معنی فقدان اقتدار دولت ها است؛ رویکردهای مدرن و انتقادی تقدم دولت را در تأمین امنیت مورد انتقاد قرار میدهند و معتقدند تنها مرجع امنیت حکومت نیست، دیدگاه انتقادی به امنیت بر اهمیت حمایت از انسانها و محیط تأکید دارد. این دیدگاهها عمق و گسترش مفهوم امنیت را در پی داشت، از سویی با رد جایگاه برتر دولت به عنوان کارگزار امنیت از مطالعات کلاسیک امنیت فاصله گرفت و ازسوی دیگر، بعد ذهنی امنیت یعنی «احساس امنیت» را در کنار بعد عینی آن برجسته کرد. از مفاهیم دیگر مربوط به امنیت، « امنیت اجتماعی» است که نخستین بار توسط بوزان درکتاب «مردم، دولتها و هراس» به کار برده شد. از نظر او امنیت اجتماعی محصول «احساس تعلق» است، تعلق و عضویت به گروهی که هویت گروهی ما را می سازد و به واسطۀ این تعلق مفهوم «ما» شکل میگیرد و تعهدات و تکلیفهایی را ایجاد میکند، در این تعریف هرگونه کاهش و اختلال در این احساس تعلق، امنیت گروهی را با مخاطره و تهدید رو به رومی کند. همبستگی افراد یک جامعه و بقای آن جامعه وقتی تضمین و تقویت می شود که افراد جامعه از رفاه و آزادی و… بهره مند باشند و احساس خشنودی کنند. در چنین جامعهای «احساس امنیت» افزایش مییابد.
بوزان نقطه آغازین امنیت را ذهنی می داند و احساس امنیت را حاصل شناخت میداند، شناخت ذهنیت هایی که برای امنیت تهدید محسوب میشوند؛ بدین ترتیب نگاه تاریخی، پدیده های اجتماعی، هنجارها، قواعد و فرهنگ هم در امنیت و احساس امنیت مهم و تأثیر گذارند و امنیت برپایه ارجاعات عینی ارزیابی نمیشود. امروزه امنیت بستر توسعه دانسته می شود و مهمتر از امنیت، «احساس امنیت» است، این احساس که بعد ذهنی امنیت به حساب می آید سازهای چند بعدی است و در ارتباط با شرایط اجتماعی و افراد مختلف به گونههای متفاوت ظهور می یابد؛ منابع تأمین کننده احساس امنیت برای افراد جامعه، متفاوت است و این منابع در سه سطح کلان، میانی و خرد اثرگذار هستند. در سطح کلان، ساختار کلی جامعه و ایمن بودن آن از جنگ، قحطی، خشکسالی، زلزله، سیل و… احساس امنیت در افراد را شکل میدهند، در سطح میانی روابط میان نهادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه، چالشهای بین گروهها و جناحهای مختلف، کارکرد نیروی انتظامی، ارتش، قوه قضائیه، نظام پولی، نظاممندی شغلی، تعاملات جناحهای سیاسی، بهرهوری اقتصادی و بسیاری دیگر از پارامترها و در سطح خرد، روابط بین افراد جامعه در حوزه کار، تحصیل، اقوام، همسایگان و نیز تجربههـای مستقیم و غیرمستقیم روزانه افراد و… و برخورداریهای اقتصادی ـ اجتماعی افراد، موجب احساس امنیت یا عدم احساس امنیت می شوند.
زن در لایحه ارتقای امنیت زنان، زن در گفتمان انقلاب اسلامی است، گفتمانی که ازیکسو برساخت بودن جنسیت را با تأکید بر تفاوتهای فیزیکی و روانشناختی میان دو جنس رد میکند و ازسوی دیگر در تناقضی آشکار با وارد کردن مؤلفه سیاست و الزامهای حکومت دینی در تعریف زنانگی، برساختی بودن جنسیت به عنوان امری متأثر از شرایط اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی را تأیید میکند.
بعد ازتصویب کلیات لایحۀ ۵۱ مادهای ارتقای امنیت زنان در اواخر فروردین ماه به نقش این لایحه در ایجاد «احساس امنیت» فکر میکنم و آنچه فارغ از نقدهای حقوقی وارد بر جزئیات این لایحه مطرح است نوعی « عینیت یافتگی» است که نمودهای آن را نه تنها در دیدگاه مخالفان تصویب این لایحه در مجلس و کمپینهای اعتراضی مردانه در سطح جامعه، بلکه در بند بند این لایحه می توان یافت. عینیتیافتگی آن دسته گفتمانهایی که چنان محکم تثبیت شدهاند که تصادفی بودنشان فراموش شده، عینیت، گفتمانی رسوب کرده است. برای شناخت این عینیت ها لازم است به تحلیل سازوکارگفتمانی که قانونگذار در چهارچوب آن میاندیشد، تصمیم میگیرد و عمل میکند پرداخت، تحلیل گفتمانها ساختارهایی را که بدیهی میانگاریم، واسازی می کند و نشان میدهد که سازماندهی جهان محصول فرآیندهای سیاسی است که پیامدهایی اجتماعی به همراه دارند. لاکلا و موفه بر این عقیدهاند که «قدرت و سیاست دو روی یک سکهاند؛ قدرت به تولید ابژههایی از قبیل جامعه و هویت اشاره دارد و سیاست نیز به تصادفی بودن این ابژه ها.
استراتژی گفتمان انقلاب اسلامی .. با ادعای بازگرداندن زن به جایگاه سزاوارش و ارتقاء منزلت زن در مقایسه با پیش از انقلاب، میخواهد الگویی برای همۀ زنان جهان بسازد، الگویی که نه تنها با ساخت ابژۀ مرد غیرت ورز کنترل میشود، بلکه نهادهای کنترل کننده رسمی و غیررسمی هم در اجرای آموزه نهی از منکر به کنترل او همت می گمارند، الگویی که در این گفتمان خود نمی تواند صلاح خود را تشخیص دهد و در سپهر خصوصی و عمومی از اختیار و آزادی محدودی برخوردار است.
بدین ترتیب عینیت به جهانی اشاره دارد که بدیهی انگاشته میشود، و فراموش کردهایم این جهان پیوسته ساخته قدرت و سیاست است». بسیاری ازتقابلها، تخاصمها و دوگانههای بدیهی انگاشته محصول فرآیندهای سیاسی و گفتمانی هستند. زن در لایحه ارتقای امنیت زنان، زن در گفتمان انقلاب اسلامی است، گفتمانی که ازیکسو برساخت بودن جنسیت را با تأکید بر تفاوتهای فیزیکی و روانشناختی میان دو جنس رد میکند و ازسوی دیگر در تناقضی آشکار با وارد کردن مؤلفه سیاست و الزامهای حکومت دینی در تعریف زنانگی، برساختی بودن جنسیت به عنوان امری متأثر از شرایط اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی را تأیید میکند. استراتژی گفتمان انقلاب اسلامی در برساخت زنانگی مطلوب خود در تقابل با گفتمان غرب و نظام سرمایه داری است، و در این چارچوب تقابلهای میان دو آرایش جنسیتی اسلامی و غربی است و با ادعای بازگرداندن زن به جایگاه سزاوارش و ارتقا منزلت زن در مقایسه با پیش از انقلاب، میخواهد الگویی برای همۀ زنان جهان بسازد، الگویی که نه تنها با ساخت ابژۀ مرد غیرت ورز کنترل میشود، بلکه نهادهای کنترل کننده رسمی و غیررسمی هم در اجرای آموزه نهی از منکر به کنترل او همت می گمارند، الگویی که در این گفتمان خود نمی تواند صلاح خود را تشخیص دهد و در سپهر خصوصی و عمومی از اختیار و آزادی محدودی برخوردار است. در این گفتمان زن ابژهای است که دغدغهای جز اغوای مردان ندارد و کنترل زن چه در پوشش و آزادی های دیگر او حفظ سلسله مراتب قدرتی است که جایگاه مرد در رأس آن است. کوچکترین آزادی زن حتی در پوشش موجب ناامنی اجتماعی می شود. از تناقض های درونی این گفتمان تأکید بر سیاستهای جداسازی دو جنس در فضاهای همگانی حتی با الزام و رعایت حجاب است. نقش های جنسیتی در این گفتمان طوری تنظیم شده که به طور کلی مدیریت زن بر امور خانواده تنها ذیل مدیریت و نظارت مرد به عنوان امری عینیت یافته است و در عرصه های دیگر همچون، اقتصاد و سیاست هم با تأکید بر تفاوت در ویژگی های جسمی، جنسی و روانی میان مرد و زن، تلاش میکند عرصه حضور زنانه را هرچه بیشتر به سپهر خانوادگی محدود کند و در قالب کنترل، نظارت و دستور العمل های بهنجارساز، از حضور زنان در سپهر همگانی بکاهد. در تعیین نقشهای جنسیتی سازوکاری را در پیش میگیرد که برتری مردانه در نظام تمایزها و سلسله مراتب قدرت حفظ و بازتولید شده و سوژه زنانه، مطیع و فرمانبردار بماند. این در حالی است که مردان ابژههایی بازنمایی می شوند که حتی ناتوان از کنترل میل جنسی خود هستند. در این گفتمان، تعریف روابط بین دو جنس براساس ویژگی های فطری مردانه تنظیم میشود، و نه تنها برای ذات و فطرت او تحدیدی قائل نیست؛ بلکه با مشروع سازیهای دینی، راههای مرتفع شدن پیش روی مردان گذاشته میشود و در نقطۀ مقابل، ذات و فطرت زنانه نه تنها چون امیال مردانه مشروع بازنمایی نمیشود، بلکه بر کنترل این ذات و فطرت زنانه به وسیلۀ نیروهای بیرونی و درونی تأکید میشود برساخت زنانگی ایده آل، با مقدسسازی خانواده و زن در نقش مادر و همسر یکی دیگر از سازوکارهای این گفتمان است و با تأکید بر تفاوت ذاتی میان ویژگی های دو جنس و معرفی این تفاوت ها به عنوان «نشانه ای از حکمت الهی» سعی در تأیید خویش و مشروعیت دادن به خود دارد؛ و علاوه بر کار ویژههایی که برای مادر و همسر تعریف میکند، زنان در قالب ابژههای زن متواضع، زن آرامش دهنده و زن آراسته بازنمایی میشوند و بعد با سلب اعتبار از آن ها و محدود کردن اختیاراتشان، امتیاز سرپرستی و نظارت بر ایشان به مردان واگذار میشود که این امر با جایگاه والایی که در مقام همسر و مادر در خانواده به زن داده میشود در تناقض است.
در دلایل مخالفت برخی از نمایندگان مجلس به جزئیات لایحه ارتقای امنیت زنان یکی از نمایندگان مجلس گفته بود: در این لایحه آمده است اگر مردی برای دو بار به همسر خود جراحتی وارد کند زن می تواند در خواست طلاق کند این مخالف ماده ۳۸ قانون مدنی است. در کجای فقه اسلام چنین نظری آمده است که با یک خشونت اندک می توانید در خواست طلاق کنید؟ این گفته بر یکی دیگر از سازوکارهای گفتمانی در برساخت زنانگی اشاره دارد، سازوکار نسبی سازی، «اقتدار و خشونت» به مثابۀ «لازمۀ مدیریت و سرپرستی مرد». در این سازوکار که گاه خود زن عامل خشونت و برانگیختگی خشم مرد دانسته می شود، مدام برای جلوگیری از خشونت شوهر به انجام رفتارهای بازدارنده ی شوهر از خشونت یا آرام کننده ترغیب می شوند. این در حالی است که در این گفتمان راههای اعمال خشونت شوهر در برابر همسر، همچون روی گرداندن و جداکردن بستر شوهر از زن پیشنهاد میشود، در مقابل، زن به سبب آنکه شوهر بیشترین حق را بر گردن او دارد از هرگونه بدرفتاری و فشار روانی بر شوهر حتی در صورت مقصر بودن او بازداشته میشود… اینها نمونههایی از تناقضهایی است که گفتمان حاکم بر قانونگذاری در کشور در مسائل زنان با آن مواجه است و البته کاهش امنیت اجتماعی زنان را با کاهش تعلق به جامعه بزرگ زنان را هم باید در نظرداشت، دو قطبی بزرگ زنان باحجاب و زنان بی حجاب که احساس تعلق افراد را به جامعه بزرگتر کم میکند و احساس امنیت اجتماعی را به ویژه برای زنانی که از الگوی زن ایدهآل در این گفتمان پیروی نمیکنند.
منابع:
– برساخت زنانگی در گفتمان تشکلهای اصولگرا زنان، تاکتیک ها و سازوکارهای گفتمانی محمدتقی کرمی قهی طاهره خزائی ، فصلنامه علمی-پژوهشی زن و جامعه، سال دهم، شماره دوم، تابستان ۱۳۹۸
– Bilgin, Pinar (1999), “Security Studies: Teory/Practice”, Department of International Politics, University of Wales, Aberystwyth.Vol.XII No.2.
– Buzan, Barry (2000), “Security Studies: Beyond Strategy